✍ #نام_شهید : اكبر
🌹 #نام_پدر : بهرام
🍃 #تاریخ_تولد : 1346
🌸 #محل_تولد : نصرابادعليا
🌼 #تاریخ_شهادت : 65/8/6
🌺 #محل_شهادت : هورالعظیم
💐 #زیارتگاه : روستای جلیل
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #شهید_مصطفی_جوادی
#نام_پدر : علی محمد
#تاریخ_شهادت : 5/9/1357
#تاریخ_تولد : 15/7/ 1324
#محل_شهادت : اصفهان
پرواز چو تو مرغی عاشق را در آسمان شقایق ها مگر می شود سطرنشین کرد؟ اما چه تدبیر؟! تمنای قلم را برای شرح آرزومندی و حدیث مشتاقی چه کنیم؟! #هوای_رفتن دارد و پای ماندنش نیست.
همراهش می شویم تا برایمان از رشادت هایت بگوید. از آن روزها و شب هایی که در هم گم شده بود و تو تمام وقت برای #رهایی_کشورت از دست مزدوران شاه تلاش می کردی. می خواهد بگوید از تو و جسارت هایت، از تو و شجاعت هایت که #چه_مردانه در برابر ساواک می ایستادی و شعار مرگ بر شاه می دادی. و در صدر همه ی خاطرات عشق تو به همسر و فرزندانت بود و سخت ترین خاطره لحظه ی جدایی تو . فرزندانت را در سینه می فشردی و بوسه بر صورتشان می زدی و حلقه ی ازدواجی را که تا آن زمان ، لحظه ای از خود جدا نکرده بودی برای آنکه به دست دشمن نیفتد به #همسرت دادی.
قلم به جولان آمد. تمام قیدها و زنجیرهای تکلف را برید و خواست به دور از هر قافیه ای شعر شهادتت را بسراید.وارد مسجد شدی صدای #اذان فضا را پر کرده بود و #ساواک در انتظار تو و تو در انتظار ملاقات. پنجمین روز از آذرماه سال 57 بود که تو #ابوالفضل_گونه، شعر وصال خواندی و به #شهادت رسیدی.
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطرات_افلاکیان
#نام_پدر: محمدحسین
#مسئولیت: محقق پذیرش قرارگاه حمزه
#تاریخ_تولد: ۱۳۴۳/۰۵/۰۱
#تاریخ_شهادت: ۱۳۶۳/۱۲/۱۶
آمده بود مرخصی ولی دلش قرار نداشت. می گفت: «زندگی تو #جبهه رو دست ندارد. دلم برا دوستام تنگ میشه.»
هرچند کم می اومد مرخصی ولی دلش تو جبهه ها بود می گفت: «دلم می خواد تو جبهه بمونم چون همه جا #بوی_خدا می ده.»
✍ #راوی: پدر شهید)
🌷 #شهید_محمد_ایمنی🌷
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398
✍ #خاطره_ای_از_شهید
#شهید_محمدحسین_هراتی
#نام_پدر: زین العابدین
#مسئولیت: فرمانده گروهان پیاده
#تاریخ_تولد: ۱۳۴۲/۰۱/۰۳
#تاریخ_شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۲۱
میگفت: «بابا! نمیدونی چقدر خوبه که پدر و پسر با هم بریم با دشمن بجنگیم. اینا رو که دشمن ببینه روحیهاش ضعیف میشه و باعث میشه شکست بخورن.»
در عملیات خیبر با هم بودیم. قبلاً او در اطلاعات عملیات خدمت میکرد و منطقه عملیاتی را خوب میشناخت. شبها از طریق ستارهها جهتیابی را به ما یاد میداد. به او #افتخار میکردم که برادر کوچکم #هوش و #ذکاوت زیادی دارد.
گفت: «اگه توی عملیات زخمی شدی، نباید منتظر باشی یه نفر با برانکارد یا آمبولانس بیاد دنبالت. اینجا منطقه جنگیه.»
گفتم: «باید چهکار کنم؟»
گفت: «تا میتونی بدو و اگه نتونستی، سینهخیر خودت رو به ایران نزدیک کن که دست عراقیها اسیر نشی.»
بعد از عملیات خیبر از گردان ما فقط شانزده نفر زنده ماندند. مرا که دید، در آغوشم گرفت و گفت: «اصلاً فکر نمیکردم دوباره زنده ببینمت.»
✍ #راوی:علی اصغر برادر شهید
کانال حفظ آثار شهدای دستجرد
https://eitaa.com/Yad_shohada1398