eitaa logo
کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
12.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
24 فایل
مرجع رسمی اطلاع رسانی از آخرین اخبار مرتبط با آیت الله العظمی جوادی آملی و بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء esra.ir تلفن : 3ــ37782001 -025 فکس: 37765253 -025 کانال دروس معظم له @a_javadiamoli_doross ارتباط با ادمین کانال @bonyad_esra_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
بیست و دومین همایش کتاب سال حوزه با پیام حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی صبح امروز برگزار گردید. حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در این پیام با بیان اینکه باید جهانی فکر کنیم، بیان داشتند: همه مراکز علمی و تحقیقی و پژوهشی مخصوصاً حوزه و دانشگاه، این رسالت را دارند که جهانی فکر بکنند هرگز قمی فکر نکنند، ایرانی فکر نکنند، شرقی فکر نکنند، غرب آسیایی فکر نکنند، هرگز خاورمیانهای فکر نکنند؛ چون قرآن از همان وقتی که نازل شده است فرمود جهانی فکر کنید 🆔 @a_javadiamoli_esra
❇ سیاست دون آن است که بتواند عرفان را تحمل کند و عرفان، فرازمندتر از آن است که در قالب سیاست بگنجد حجت‌الاسلام والمسلمین مرتضی جوادی آملی در همایش بین‌المللی «نقش اندیشه‌های عرفانی امام خمینی رحمت الله علیه در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران» از دیرباز این مسئله وجود داشت که با توجه به این‌که امام رضوان الله علیه یک شخصیت جامع بود، و هم عارف و حکیم بود و هم متکلم و فقیه و سیاست‌مدار بود، نظام و این حکومت را بر چه مبنایی پیش می‌برد؟ آن معنا و آن محتوا و روحی که در این قالب نظام سیاسی بناست حضور داشته باشد و این نظام سیاسی بناست آن را پیاده کند، چیست؟ آیا فقاهت است یا حکمت یا معرفت عرفانی؟ واقعاً حقیقتی که در درون این نظام و این سیاست وجود دارد یا بر اندیشه امام بود که وجود داشته باشد و این سیاست بتواند آن روح و آن اندیشه را پیاده کند، چیست؟ عرفان جان‌مایه اصیلی است که از طرف خداوند سبحانه و تعالی برای انسان امکان‌پذیر شده است یعنی حقیقت عرفان نه به عنوان یک پدیده اجتماعی، بلکه یک حقیقت الهی و انسانی است. عرفان درگاه ورود به جریان عظیم وحی است. حق سبحانه و تعالی راه را برای ورود انسان از درگاه عرفان و قلب گشود. همان‌گونه که عقل را در اختیار انسان قرار داد تا بیندیشد و تفکر کند. برای انسان بالاتر از عقل در حوزه مسائل نظری وجود ندارد و راه را هم برای شهود و کشف حقایق باز کرده است و از آن به عنوان عرفان یاد می‌کنند. این عرفان که برای انسان و دنیا امکان‌پذیر است که از آن به عنوان عرفان عملی یاد می‌کنیم، معرفتی مبتنی بر سلوک است عرفان نظری مبتنی بر نظر و اندیشه معرفت حاصل می‌شود. این عرفان نظری که یک حکمت راعی است و از حکمت متعالیه به مراتب برتر و والاتر است، اندیشه نابی می‌طلبد که آیت‌الله جوادی آملی، از آن به عنوان عقل ناب یاد می‌کند و نه‌تنها از ظن و خیال و گمان و وهم مصون است، و از هوا و هوس پاک و مطهر و منزه است بلکه عقل نابی است که کف صعود و رفعت به جهان ملکوت است و تازه، قلب از این به بعد باز می‌شود. دنیای عرفان نظری به حدی وسیع است که بزرگان در این دانش اظهار عجز کرده‌اند. اما عرفان عملی که معرفتی است شهودی. امام مبتنی بر سلوک شایسته‌ای که به درستی شریعت را زمینه‌ برای آن حقیقت قرار دادند، حد متوسط شریعت و حقیقت را طریقت بیان کرده‌اند. تا شریعت و طریقت به درستی شکل نگیرد، حقیقت اتفاق نخواهد افتاد. ما به خودمان اجازه ندهیم به‌راحتی از عرفان حرف بزنیم. عرفان یک دانش و معرفت شریفی است که فرازمند است. فراتر از عقل کامل است. عقل کامل درحقیقت درگاهی است برای عرفان. سخن در این است چقدر می‌توانیم از عرفان به عنوان جان‌مایه حکومت و نظام و سیاست سخن بگوییم؟ آیا اصلاً سیاست این طاقت و تحمل را دارد که بتواند حقایق ملکوتی را در جان خودش داشته باشد و به‌حق این را به انتشار جهانی تبدیل کند؟ هدف متوسط که از جایگاه سیاست و حکومت امکان‌پذیر است، در حد فقاهت است. فقاهت می‌تواند جامعه را به قسط و عدل برساند. آیا حکومت طاقت این را دارد که بتواند فراتر از عقل جلو برود؟ عقل در حد فقاهت است. آیا از جایگاه حکومت به معنای چهارچوب نظام سیاسی امکان‌پذیر هست یا این یک جریانی است که پیامبر گرامی فراتر از مسائل حکومت و فرازمندتر از آن‌چه که به عنوان نظام سیاسی هست، مطرح می‌کند؟ بله؛ امام هم عارف و فقیه و هم حکیم و متخلق است اما ظرفیت حکومت را باید دید. شعار ندهیم و حرف نزنیم. دیگر وقتش گذشته است. باید زمینه‌ها را به‌گونه‌ای فراهم کرد که اگر سخن از عرفان و سیاست است، این لایه‌های متوسط بتواند خود را به سیاست برساند. اخلاق که حد وسط بین شریعت و حقیقت است بتواند به حکومت برسد و حکومت بتواند اخلاق را در جامعه آموزش دهد و آن را منتشر کند. این کار بسیار بسیار دشواری است. باید حق را بگویم و آن، این است که بین عرفان و سیاست فاصله بسیار زیاد است. زیرا سیاست دون آن است که بتواند عرفان را تحمل کند و عرفان، فرازمندتر از آن است که در قالب سیاست بگنجد. دین برای همه افراد جامعه بخواهد نگرش عرفانی به ارمغان بیاورد و درگاه شهود را باز کند و آن‌ها را صائن لنفس و امثال ذلک قرار دهد، این یک تخیل است امام حسین علیه السلام عارف بود و صاحب دعای عرفه اما وقتی وارد بحث حکومت می‌شود، می‌فرماید «خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی». کف مسائل دین را می‌بیند. «أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ». فقه را می‌بیند. مگر بالاتر از این‌ها می‌شود گفت؟ ما یک خلطی هم حتی در سخنان بزرگان و اساتید خودمان داریم و فکر می‌کنیم اگر علی بن ابی طالب یا خود امام رضوان الله علیه عارف بود، این عرفان درحقیقت در حکومت آمده است. بله؛ او عارف است و حکیم است اما این عرفان و حکمت جای خودش را دارد. در قلب است. متن کامل خبر👇👇👇 news.esra.ir https://b2n.ir/487391 🆔 @m_vaezjavadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 عدل مهدوی 🔹 برنامه رسمی حضرت ولیّ عصر (عجل الله تعالی فره الشریف) اجرای است و اگر جهان تشنه ظهور و حضور آن حضرت است، برای اینكه آن حضرت است و اگر انقلاب اسلامی بركتی دارد، محصول آن ذات مقدس است. 🔹 وقتی قرآن كریم از امامت سخن به میان می ‌آورد، آن عنصر محوری امامت را تذكر می‌ دهد و می ‌فرماید: ﴿لا ینالُ عَهْدِی الظّالِمینَ﴾؛[1] یعنی امامت و این عهد باید به افراد شایسته برسد و به ظالم نمی ‌رسد. [این عهد] به جاهل و فاسق هم نمی ‌رسد، اما آنچه كه عنصر محوری امامت و رهبری است جریان است فرمود: ﴿لا ینالُ عَهْدِی الظّالِمینَ﴾، البته ظلم اعتقادی و اخلاقی هم مشمول همین عنوان است، لكن بارزترین مصداق ظلم همان است این اصل اول و چون وجود مبارك حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) خلیفه خداست او هم اگر بخواهد سمتی بدهد كسی را نصب بكن،د ابلاغی بدهد و شأنی را به كسی واگذار كند «لا ینال عهده الظالِمین»، چون ممكن نیست که عهد خدا به عادل برسد ولی عهد عادل به ظالم برسد. بنابراین كسی نیابت عام یا خاص از وجود مبارك ولی عصر خواهد داشت كه آن حضرت به او رسیده باشد «و لا ینال عهده الظالِمین». 🔹 جریان نصرت، سربازی و تخصص هم به شرح ایضاً؛ اگر كسی خواست شاگرد آن حضرت باشد پژوهشگر و محقق درباره آن حضرت باشد درباره او سخنی گفته باشد گفتاری ارائه كرده باشد مقال یا مقالتی را نشان داده باشد، همه اینها آن حضرت است باز «لا ینال فیضه الظالمین»، قهراً وضع ما هم باید روشن بشود، این هم اصل دوم. ما كه در این رشته تلاش و كوشش می‌ كنیم به این امید [هستیم] كه عهد او به ما برسد كه او هم به ما عنایتی بكند. این را می‌ دانیم كه آن حضرت به ظالم عنایتی ندارد، چون با همان دستی كه را گرفته است باید با همان دست را به جامعه منتقل كند، به شاگردان و به عالمان منتقل كند، چه نیابت عام و چه نیابت خاص، چه رشته تخصصی و چه رشته تعممی، بالأخره اگر كسی بخواهد به وجود مبارك ولی عصر منتصب بشود باید بداند كه «لا ینال عهده الظّالِمین». 🔹 مطلب بعدی آن است كه مهمترین كاری كه امام انجام می‌دهد است، این عدل یك مثلث میمونی می ‌طلبد. و حكومتی عادل می ‌شود كه عدل باشد یك، عادل باشد دو، امتش عدل خواه باشند سه. اگر قانون مشكل داشت یا مجری قانون ها كه مشكل داشت یا جامعه مشكلی داشتند، بالأخره مستقر نمی ‌شود. در حكومت اسلامی خاندان عصمت و طهارت آن دو اصل محقق بود، یعنی قانون الهی بر اساس عدل بود كه ابدا در حرم امن این قانون ظلمی را پیدا نمی ‌كرد، ظلم باطل است و در حریم قرآن راه ندارد ﴿لا یأْتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ﴾[2] و مانند آن، می ‌ماند حاكم كه اینها عدل ممثلند. پس هم قانون قانون عدل است و هم رهبر رهبر عادل، مشكل مهم جامعه است كه وظیفه ما هم از نظر با آن حضرت مشخص می‌ شود، هم ترویج مكتب حضور و مشخص می ‌شود و ما هم كه به عنوان آن حضرتیم وظیفه ما مشخص می‌ شود. جامعه اگر عادل نباشد و عدل خواه نباشد، آن و مهدوی محقق نخواهد شد. [1]. سوره بقره، آیه124. [2]. سوره فصلت، آیه42. ولایت_عظمی_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف 📚 سخنرانی در جمع مسئولین بنیاد مهدویت تاریخ: 1389/03/21 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 اصول تمدن اسلامی 🔹 تمدن اسلامی را در مشتركات بین انسان و فرشته باید جستجو كرد. انسان و فرشته در بسیاری از مسایل شركت دارند كه برجسته‌ ترین آنها سه اصل معروف و و است; فرشتگان به تعلیم الهی جهان را خوب می‌ شناسند، در صیانت جهان جزء مدبّرات امرند، در آرایش جهان جزء تزیین‌ كنندگان صحنه گیتی و ماورای طبیعت‌ هستند. انسان از آن جهت كه با فرشتگان در آن اصول مشترك است یك خوبی است, یك خوبی است, یك خوبی است. از وجود مبارك امام صادق (علیه السلام) رسیده است كه مرهون سه عنصر اصیل علمی و دینی است: «لَا یسْتَغْنِی أَهْلُ كُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یفْزَعُ إِلَیهِمْ فِی أَمْرِ دُنْیاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِكَ كَانُوا هَمَجا»؛ سه عنصر اصلی است كه هیچ ملت متمدّنی از آنها بی‌ نیاز نیست و اگر ملتی فاقد آنها بود، زندگی او زندگی «همج» و حیوانی است، زندگی معقول و مقبولی نخواهد داشت: «فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ أَمِیرٍ خَیرٍ مُطَاعٍ وَ طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة»،[1] داشتن حوزه‌ های علمی و دانشگاه‌ های علمی كه مردان متفكّرِ متفقّهِ وارسته تربیت می ‌كند و پزشكان حاذق, امین و باتجربه و موثّق تربیت می كند كه بیماری ‌های ظاهری را تشخیص بدهند و داشتن نیروی نظامی و انتظامی كه حریم كشور را حفظ كنند، نه به بیگانه تجاوز كنند, نه اجازه دهند بیگانه به حریم كشور او تجاوز كنند؛ داشتن این سه عنصر اصلی، نشانهٴ تمدّن یك ملت است كه نه به بیگانه حمله می ‌كنند, نه اجازه می‌ دهند كه بیگانه به مردم آنها بتازند. جهل علمی و جهالت عملی را با داشتن علم و اخلاق از بین می ‌برند و سعی می ‌كنند که عاقلانه به سر ببرند, این درباره حیات معنوی و تمدّن معنوی یك ملت است. 🔹 درباره حیات ظاهری و تمدّن ظاهری آن ملت هم امام صادق (سلام الله علیه) چنین فرمود: «لَا تَطِیبُ السُّكْنَی إِلَّا بِثَلَاثٍ الْهَوَاءِ الطَّیبِ وَ الْمَاءِ الْغَزِیرِ الْعَذْبِ وَ الْأَرْضِ الْخَوَّارَةِ»؛[2]یعنی زندگی چه در شهر, چه در روستا وقتی گواراست كه با این اصول سه‌ گانه همراه باشد: یكی داشتن هوای سالم و محیط سالم و منزّه از آلودگی, دوم داشتن سرزمین حاصل خیز, سوم داشتن آب فراوان كه جامعه را از به غیر برهاند. 🔹 مطلب دیگر آن است كه بهره ‌برداری از نظام برای است، نه برای از بین بردن حیات! تعبیر قرآن كریم این است كه اگر كسی یك نفر را از بین ببرد، گویا جامعه را یا همه مردم را از بین برد؛ یعنی برای انسانیت انسان حرمتی قائل نشد. قرآن كریم نمونه ‌ای از حُكّام و سلاطین و حكمرانان الهی را مطرح می ‌كند كه همه آنها با داشتن قوی ‌ترین امكانات سعی كردند كاری نكنند كه خونی ریخته شود: یكی جریان داوُد پیامبر است كه رهبری انقلاب را به عهده گرفت امكاناتی خدا به او داد كه قوی‌ ترین آنها همان ﴿وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ﴾[3] بود كه آهن خام و سرد در دست داوُد پیامبر، همچون موم نرم می ‌شد؛ اما او از این قدرت الهی سوء استفاده نكرد، از این آهن, شمشیر و دشنه و تیر و نیزه و خنجر نساخت، بلكه سلاح دفاعی بافت كه فرمود: ﴿وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ﴾[4] این برای آن است كه به ما نشان بدهد از قدرت جهانی برای حفظ حیات و حفظ وحدت و حفظ صلح و آرامش باید استفاده كرد و همچنین سلیمان ‌بن ‌داوُد (سلام الله علیهما) که او حكومت تشكیل داد؛ اما با همه امكانات كه فرمود: ﴿وَ أَسَلْنا لَهُ عَینَ الْقِطْرِ﴾[5] آن حضرت با چنین امكاناتی، هرگز از مس به عنوان ابزار كشتار جمعی چیزی استفاده نكرد، فقط ابزار عادی و سودمند و مفید ساخت، نه وسیله كشتار جمعی, این نشان می‌ دهد كه تمدّن در خونریزی نیست، تمدّن در سایه و و حاصل می ‌شود. [1]. تحف العقول، النص، ص321. [2]. تحف العقول، النص، ص320. [3]. سوره سبأ، آیه10. [4]. سوره انبیا، آیه80. [5]. سوره سبأ، آیه12. 📚 پیام به همایش تمدن نوین اسلامی تاریخ: 1394/07/06 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 امنیت پایدار 🔹 نظام اسلامی از آن جهت كه با همه نظام ‌ها فرق دارد، در همه عناصر محوری هم با آنها فرق دارد. جریان از برجسته ‌ترین عناصر یك تمدّن است; زیرا ملّت ، نه توان آن را دارد كه خود را اداره كند، نه قدرت آن را دارد كه بیگانه را دریابد. برای تأمین امنیت باید اضطراب‌ زدایی كرد یا نگذاشت این لرزه و لرزش و اضطراب و استرس راه پیدا كند یا اگر ـ خدای ناكرده ـ این لرزش نفوذ كرد، راه درمان آن را بیان كند. اسلام در همه زمینه ‌ها پیام سازنده‌ ای دارد، مكتب ‌های دیگر فاقد هستند كه اسلام واجد آن دو عنصر است؛ مكتب ‌های دیگر نه دل مایه درونی دارند و نه پشتوانه بیرونی؛ امّا در پیروان اسلام هم دل مایه درونی هست، هم پشتوانه بیرونی. ملّتی كه دل مایه درونی دارد آرام است، ملّتی كه بیرونی دارد، آرام‌ تر است؛ امّا دیگران فاقد این دو عنصر محوری‌ می ‌باشند و سرّش هم آن است كه ممكن است آنها تصریح نكنند و نام مكتب ‌هایی كه آهنگین است را برای خود انتخاب كنند، ولی اینها گرفتار یك مغالطه‌ هستند؛ اینها به جای اینكه انسان را خلیفه خدا و جانشین خدا بدانند، جایگزین خدا می ‌دانند؛ این تفكّر هم دل مایه درونی و هم پشتوانه بیرونی را از اینها گرفته و می‌ گیرد. اینها نمی ‌دانند كه انسان را خدا آفرید، خدا اداره می ‌كند، خدا اینها را از دنیا به برزخ كوچ و هجرت می ‌دهد و در قیامت اینها را به حسابرسی دعوت می‌ كند. این تفكّر اومانیسمی از دیرزمان بوده است؛ منتها اصطلاح آن بعداً پدید آمد؛ در قرآن كریم از تفكّر منحوس اومانیسمی ‌چنین یاد می ‌كند: ﴿أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ﴾،[2] آن ‌كه می‌ گوید من هر چه را که بیاندیشم همان حق است، این تفكّر اومانیسمی است؛ آن ‌كه می ‌گوید من هر چه بخواهم انجام می ‌دهم، او تفكّر اومانیسمی دارد؛ امّا آن ‌كه می‌ گوید هر چه آفریدگار من گفت همان حق است، این تفكّر دینی دارد و آن ‌كه می ‌گوید هر چه خدای من خواست، همان را اطاعت می ‌كنم، این تفكّر خلافتی دارد. قرآن كریم از آن گروه چنین یاد كرده است: ﴿أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ﴾. 🔸بنابراین انسان دو قسم است یا جایگزین خداست یا جانشین خدا؛ آن ‌كه جانشین خداست، دو عنصر محوری دارد كه او را آرام می ‌كند و آن ‌كه جایگزین خداست، فاقد هر دو محور است؛ لذا هماره در است که یا به شرق می‌ تازد یا به غرب می‌ تازد یا به این كشور حمله می ‌كند یا حمله آن كشور را به عنوان گزینه روی میز و مانند آن نگه می ‌دارد. 🔹 بنابراین عنصر محوری در نظام اسلامی، دل مایه درون و پشتوانه بیرون است كه با تفكّر خلافت این اصل است؛ این دو شاخه، شجره طیبهٴ این اصل‌ هستند؛ آن تفكّر خلافتی، دل مایه را از یك سو و پشتوانه را از سوی دیگر تأمین می‌ كند، امّا تفكّر اومانیسمی هم از دل مایه درون تهی است و هم از پشتوانه بیرون تهی و در پایان این جمله نورانی قرآن كریم یاد ما باشد كه امنیت بدون حرفی پوچ است! [1]. سوره جاثیه، آیه23. 📚 پیام به همایش امنیت در نظام اسلامی ـ ستاد کل نیروهای مسلح تاریخ: 1394/03/16 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خط مقدم فداکاری 🔹 ذات أقدس الهی به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود در قوس نزول هر چه که باید به تو بگویم بودی، بالاتر از صادر اول، تعبیر لطیف ‌تر و دقیق ‌تر و نمکین‌ تر بودی که به تو دادیم، اما در قوس صعود که باید بروی ﴿أَ لَمْ یجِدْكَ یتیماً فَآوی‏ ٭ وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ﴾؛[1] تو یک کودک یتیم بی‌ سرپرست بودی که ما تو را بالا آوردیم. 🔹 ما هم این چنین هستیم! هستیم، تمام تلاش و کوشش ما این است که ضعف خود را بفهمیم و به بارگاه الهی عرض کنیم که ما ضعف آوردیم. حرف لطیف جناب حکیم سنایی این است که اگر چنانچه انسان بخواهد به بارگاه الهی برود با دست پُر باید برود، یک؛ چیزی ببرد که آن جا نباشد، دو؛ نبودن آن عین کمال باشد نه نقص، این سه؛ و آن عجز و بندگی است که خدایا من عجز و بندگی آوردم به بارگاه تو! 🔹 اگر بگویی خدایا من تحصیل کردم علم فراهم کردم، مال فراهم کردم، خیر کردم، جوابش این است که همه را که ما به تو دادیم! اگر قارونی فکر بکنی و بگویی من این کار را کردم، من این مال را فراهم کردم، من این کار را کردم، می‌گویند اینها را که ما به تو دادیم، تو چه آوردی؟ لذا حرف حکیم سنایی این است: روی گردآلود برزی او كه بر درگاه او ٭٭٭ آبروی خود بری گر آبروی خود بری[2] خدایا! ملت ما و جامعه ما، ملت‌ های دیگر و جوامع دیگر، آوردند. این ویروس را نشناخته بر ما تازاندند. جهل ما نه چیز دیگر! جهالت ما نه چیز دیگر! پیش‌بینی نکردن ما نه چیز دیگر! این بیماری را به سراغ ما آورد. این کرونا را ما نشناختیم و هنوز هم درست نمی ‌شناسیم. 🔹 این بزرگان ما، این اطبّای ما، این سروران ما، این عزیزان ما، این ما که الآن در خطّ مقدم فداکاری برای تأمین سلامت جامعه هستند، تو را به عزّت خود اینها را حفظ بکن، یک؛ افکار اینها را هدایت بکن به تشخیص این ویروس، دو؛ افکار اینها را راهنمایی کن به تشخیص داروی معالج صد درصد این ویروس، سه؛ این افکار را به جهانیان منتقل بکن، چهار؛ جوامع بشری را مهمان نظام جمهوری ایران اسلامی بکن، پنج؛ چه عیب دارد که از کشور ما، از وطن ما، از این آب و خاک که ما مهمان این آب و خاک هستیم و از این آب و خاک برخاستیم، مدیون این آب و خاک هستیم، از این سرزمین رشد کردیم و به برکت قرآن و عترت به این بارگاه رسیدیم به جوامع دیگر برسد که دست ما باز باشد دیگران در کنار سفره ما باشند! این دعاها اولین دعای کادر بیمارستان ما، دانشگاه ما، جامعه پزشکی و پزشکان ما ـ إن‌ شاء الله ـ باشد، این دعا را خدا هیچ وقت رد نمی ‌کند! [1]. سوره ضحی، آیات6 و7. [2]. سنایی، دیوان اشعار، قصیده شماره185. 📚 پیام موضوعی تاریخ: 1399/01/16 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 در سایه فیض الهی 🔹 اميرالمومنين علي ‌بن ‌ابيطالب (عليه آلاف التحيّة و الثناء) اين سخن را حضرت در اواخر عمر شريفشان فرمودند که مردم! من چند دوره تاريخ را براي شما تشريح مي ‌كنم؛ اگر مرا تنها گذاشتيد و حرفم را اجرا نكرديد و رهبري مرا تاٴييد نكرديد، به گذشته تلخ و مشئوم پيشينيانتان مبتلا خواهيد شد، اين حرف را زد و بعد براي آنها تحليل كرد. فرمود شما گرچه از نظر سير تاريخي قرون گذشته را نديده ‌ايد، ولي از قرآن باخبريد و قرآن جريان انقلاب را به اطّلاع شما رساند. فرمود ابراهيم آمد انقلابي كرد با تبر بت ها را شكست، بساط بت‌ پرستي را برداشت، آيين خداپرستي را گسترش داد و تشكيل داد؛ ابراهيم‌ خليل سر سلسله انبياي ابراهيمي شد. بعد نوبت به رهبري داود (سلام اللّه عليهما) رسيد، حكومتي تشكيل داد و خدا درباره اين گونه از انبياي ابراهيمي مي ‌فرمايد: ﴿وَآتَيْنَاهُم مُلْكاً عَظِيماً﴾،[1] اينها حكومتي داشتند بعد هم سليمان پيغمبر حكومتي با آن جلال و شكوه داشت؛ اين عظمت جلال و شكوه، مادامي كه حكومت مي‌ كرد بود؛ يعني [تا زمانی که] فكر ﴿قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ﴾[2] حاكم بود. بعد كم ‌كم عدّه‌ اي شدند، اين با طغيانگران را ترک كردند و حرف انبيا و رهبران الهي را گوش ندادند تا اينكه اكاسره ايران و قياصره روم بر اينها مسلّط شد. 🔹 فرمود مردم، پدران شما را اينها چاربيدار كردند، من علي را تنها نگذاريد! فرمود پدران شما پيغمبرزاده بودند، انبيازاده بودند، اينها نسل ابراهيم‌ خليل بودند، نسل داود بودند، نسل موساي ‌كليم بودند، نسل سليمان با حشمت و جلال بودند؛ امّا اينها، اينها و اينها، هم كسراهاي ايران هم قيصرهاي روم را تحريك كرد، بعد اجداد شما يك مشت مستمند و گدا شدند «نَكَدِ الْمَعَاشِ فَتَرَكُوهُمْ عَالَةً مَسَاكِينَ إِخْوَانَ‏ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ»،[3] شما كه اين آثار تلخ را ديده‌ ايد! آثار شوم قدرتمداران و زورمداران را چشيده ‌ايد! بعد همين پدران شما كه چاربيدار بودند اسلام آمد، پيغمبر قيام كرد، شما مسلّح شديد در پرتو تعليم قرآن و رفتيد آن كسراها و قيصرها را سر جايشان نشانديد و آنها را چاربيدار كرديد. پس اين سه مقطع را درست بررسي كنيد! 🔹 اگر مي‌ خواهيد مانند آن دوران گذشته به سر ببريد مرا تنها بگذاريد و اگر مي‌ خواهيد همچنان آقا بمانيد، رهبري مرا تاٴييد كنيد؛ اين حرف را علي (سلام اللّه عليه) با قلبی آغشته به خون گفت و رهبري او را تاٴييد نكردند! طولي نكشيد كه مسئله امامت و خلافت به سلطنت تبديل شد، بني ‌اميّه و بني ‌مروان و بني ‌عبّاس [بودند که] اين سلسله سلطنت را از يك سمت كم‌ كم به قاجار و پهلوي و از سمت ديگر به ساماني و ساساني و اشكاني كشاندند. اينكه مي ‌گويند رژيم 2500 ساله بخش وسيعي از اين رژيم را همين داعيه ‌داران به ‌عهده داشتند! بارها (رضوان اللّه عليه) فرمود بيگانه اگر بر شما مسلّط بشود، همان كاري را خواهد كرد كه نسبت به كشورهاي ديگر كرد. 🔹 اگر خدايي ناكرده نسبت به اين نظام وفاداري نشود، نسبت به رهبري نظام وفاداري نشود، حدود اسلامي عمل نشود و تكريم نشود، همان است! چون خدا در قرآن كريم دوبار هشدار داد فرمود: ﴿إِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا﴾،[4] ﴿إِن تَعُودُوا نَعُدْ﴾؛[5] شما برگرديد، لطف ما هم برمي ‌گردد! ما با هيچ كسي رابطه خاص نداريم! مادامي كه در مسيريد، از اين طَرفي مي ‌بنديد، مادامي كه منحرفيد فيض هم از شما جدا خواهد شد. [1]. سوره نساء, آيه54. [2]. سوره بقره, آيه251. [3]. نهج البلاغة(للصبحي صالح), خطبه192. [4]. سوره اسراء, آيه8. [5]. سوره انفال, آيه19. 📚 سخنرانی محرم ـ روابط بین الملل تاریخ: 1373/04/26 🆔 @a_javadiamoli_esra
❇ مهم ترین کار انقلاب اسلامی، این بود که جامعه را به سمت عقلانیت حرکت داد 🔷 سوق دادن جامعه به سمت عقلانیت، مهم ترین کار انقلاب مهم ترین کار انقلاب اسلامی، این بود که جامعه را به سمت عقلانیت حرکت داد، جامعه عاقل ، نه اسیر می شود نه اسیر می گیرد، نه در رهن کسی می رود و نه کسی را به بند می کشد ،این جامعه آزاد منش است و آزاد پرور. 🔷 حریت از رهاوردهای عقلانیت انسان باید بکوشد آزادانه زندگی کند و برای این کار باید خود را از دو بند و دو غده جهل علمی و جهالت عملی که برای انسان هست، خود را برهاند. غرب با اینکه غرق در نعمت است و به حسب ظاهر زمین و فضا را مسخر خود کرده و به نقاط مختلف فضا راه پیدا کرده اند، اما گرفتار جهل علمی و جهالت عملی هستند، جهل علمی یعنی اینکه نمی دانند چه حق است و چه باطل و جهالت عملی یعنی اینکه نمی دانند به کجا بروند! لذا صدها نفر از اروپا الان به داعش می پیوندند و کشتار بی رحمانه را تجویز کرده و خود نیز به کشتن بی رحمانه مردم دست می زنند . 🔷 نظام عقلایی از برکات انقلاب اسلامی نظام عقلایی از برکات و رهاورد های انقلاب اسلامی بود که به برکت امام راحل و طهارت و عقلانیت او و همچنین فداکاری مردم شکل گرفت ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی غرب نه خود از رهاورد انقلاب سودی برد و نه گذاشت این رهاورد به شرق و غرب صادر شود. منبع: آیت الله العظمی جوادی آملی، درس اخلاق؛ بهمن ماه 1394 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مکتب جهانی 🔹 توقعی که این نظام اسلامی و انقلاب اسلامی و خون ‌های پاک شهدا از ما دارند یک است، این مطلب اول. مطلب دوم این است که ما هم جهانی است، راهش هم باز است. چون مکتب هم مطلبش مشترک است هم زبانش مشترک است. اگر مطلب محدوده ‌ای باشد، منطقه‌ای باشد یا زبان محدوده‌ ای باشد در همان محدوده دفن می‌ شود؛ ولی اگر جهانی بود، جهانی بود؛ خواه و ناخواه اثربخش است. 🔹 ما خیال می ‌کنیم عدل یک مطلب جهانی است که همه آن را دوست دارند. هم معنایش را می ‌فهمند و هم مشتاق عدل هستند؛ ولی می ‌بینیم که جهانی نیست؛ یعنی در درون خود کوچک ‌تر از آن است که بتواند ثابت کند جهانی هستم. این «عین و دال و لام» خیلی شیرین است! کسی نیست روی کره زمین که را نشناسد و دوست نداشته باشد؛ اما تمام مشکل در معنای عدل است. عدل این است که هر چیزی سر جای خودش باشد، این اول دعواست که جای اشیاء کجاست؟ این سکولارها می ‌گویند جای اشیاء را ما معین می ‌کنیم، ما می ‌گوییم جای اشیاء را معین می ‌کند. 🔹 بنابراین اولین حرف نمی ‌تواند عدل باشد، اولین حرف ما باید باشد! برای اینکه شما عدل را، عقل را، آزادی را، هر چه بخواهید معنا کنید، این فقط لفظش جاذبه دارد؛ اما حقیقت آن اول اختلاف است. چه کسی است که را دوست نداشته باشد؟! چه کسی است که خواهان عدل نباشد؟! چه کسی که شعار عدل ندهد؟! بنابراین باید حرف جهانی را شناخت و ارائه کرد. 🔹 مطلب جهانی است و وحی است و نبوت، بقیه زیر مجموعه عدل است، ولو عدل هم ما بگوییم، این عدل هرگز جهانی نخواهد شد و تازه اول دعواست. زبان هم باید باشد؛ منتها تشخیص آن کار آسانی نیست. اینکه عقبه کئود است، همین است. حرف تا جهانی نباشد، یک؛ عقلی نباشد، دو؛ همین خاورمیانه در همین‌جا دفن می ‌شود، سه. کومت_الله_بر_جهان 📚 پیام به همایش آشنایی با طرح گفتمان علمی انقلاب اسلامی تاریخ: 1397/11/14 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 تمثیل قرآنی 🔹 مَثل را برای چند منظور ذكر می ‌كنند: یكی اینكه افراد متوسّط، دستشان به این دامنه مطلب برسد. برای آن است كه آن مطالب بلند را پایین بیاورند و به حسّ نزدیك ‌تر كنند تا در دسترس اوساط از مستمعان برسد. فایده دیگر آن است كه همین مَثلی كه از بالا به پایین آمده و به عنوان یك در دسترس دیگران است، به صورت نردبان برای اوحدی از مخاطبان است كه آن اوحدی همین مَثل را بگیرند و بالا بروند؛ اگر گفته شد « وَ اقرَأ وارقَ»[1] ناظر به این بخش است. پس مَثل حداقل دو فایده را به همراه دارد: یكی برای آن است كه دامنه مطلب پایین بیاید تا هم ‌افق دستِ اوساط قرار بگیرد و آنها بفهمند. فایده دیگر آن است كه همین مَثل پایین‌ آمده، دستاویزی باشد برای اوحدی كه همین را بگیرند و بالا بروند. آن جا كه در فرمود ما این مَثل ها را می ‌زنیم ﴿لَعَلَّهُمْ یتَذَكَّرُونَ﴾،[2] ﴿لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ﴾[3] این طایفه از آیات برای اوساط از مؤمنان است و اما آنچه در سوره مباركه «عنكبوت» آیه 43 فرمود: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾ این ناظر به آن فایده دوم است. 🔹 اولاً باید كسی عالِم باشد؛ عالِم به اصطلاح قرآنی نه عالم حوزوی و دانشگاهی عالم به اصطلاح قرآنی همان است كه ﴿إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء﴾[4] كه با هم آمیخته باشد، وگرنه صِرف آگاهی از مطالب را قرآن عالِم شدن نمی ‌داند. پس كسانی را قرآن عالم می ‌داند كه باشند كه ﴿إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء﴾. اگر كسی عالِم شد و اهل خشیت شد، در فرهنگ قرآن جزء اوساط از مخاطبان است؛ بر خلاف اوساط عمومی كه بنای عقلا و فهم عرف آن را همراهی می ‌كند. آن اوساط كه بحثش در اول اشاره شد دیگرند و این اوساط قرآنی دیگرند. علما جزء متوسّطان از مخاطبان قرآ‌ن هستند! خب اینها كه عالِم ‌هستند، به اصطلاح قرآن كه می باشند اینها این طناب را می‌ گیرند بالا می ‌روند؛ لذا فرمود: ﴿وَمَا یعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾؛ عالِم‌اند كه می‌ شوند! علما هستند كه می ‌شوند! عقل همان است كه «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان‏»،[5] عقل آن است كه انسان، مالك بهشت بشود، نه بهشتی! آن كه بهشتی است عالِم است، آن كه مالك بهشت است عاقل است. بنابراین عالِم به اصطلاح قرآنی متوسّط است، عاقل به اصطلاح قرآنی جزء است فرمود: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ﴾[6] و بالأخره به برسند، اما ﴿وَمَا یعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾.[7] [1] . الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص606. [2] . سوره ابراهیم، آیه 25؛ سوره زمر، آیه 27. [3] . سوره حشر، آیه 21. [4] . سوره فاطر، آیه 28. [5]. الكافی (ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص11. [6] . سوره حشر، آیه 21. [7] . سوره عنكبوت، آیه 43. 📚 سوره مبارکه نور ـ جلسه 23 تاریخ: 1390/08/25 🆔 @a_javadiamoli_esra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا