eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
کَرَم برایِ حسن شد،حرم برای حسین قَلم برایِ حسن،محتـشم برایِ حسین... کسی که می‌زند اینْ سان نَفَس هنرمند است که دَم برایِ حسن،بازدَم برایِ حسین...
❤️ گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گير نيست سر برزمين افڪند و گفت خودڪرده را تدبير نيست اشڪے بہ زير مقدمش انداختم رحمے ڪند گفتا ڪہ اشڪ بے‌ورع در رتبهٔ تاثير نيست
از سکوتم می نويسم تا بدانی خسته ام... بی هوايت کنج پستوهای غم يخ بسته ام... بی تو بی تابی دراين برزخ به جانم خميه زد... من هنوز اين بغض را از رفتنت نشکسته ام... با خيالت روزها را بی صدا سر می کنم... بی تو دارم بی کسی را تازه باور میکنم... از کلامم هرکسی شيدايی ام را خوانده است... ياد چشمانت مرا از هر نگاهی رانده است... کاش بودی تا بهارم غرق بی رنگی نبود... کاش در تقدير ما دوری و دلتنگی نبود..
دلم از فاصله دور تو را می خواهد این چنین تا به لب گور تورا می خواهد چشم خود باز بکن تا که ببینی قلبم تاچه اندازه پراز شور تورا می خواهد گرچه هربار فقط زخم زبانم زده ای باز هم این دل رنجور تورا می خواهد دل من هستی خود داد ،دلت نرم نشد گرچه دل سنگی و مغرور، تورا می خواهد چه کنم دست خودم نیست اگر پا بندم دلم عاشق شده بدجور تورا می خواهد 👌
بر صفحه ی دل نام تو دُرّ و گهر ماست در راه حرم گَردِ به سر، تاج سر ماست از روز ازل کرده خدا عشق تو راخلق آن عشق که در ماتم تو چشم تر ماست در روضه ی تو کرده دلم سوی تو پرواز هر اشک غمش ناله ای از بال و پر ماست از داغ علی اکبر تو در تب وتابیم از ناله ی سوزان تو، خونین، جگرماست ما سینه زن دیده ی خونبار تو هستیم قربان حسینیم ،دم مختصر ماست چون بر سر نی کرده سرت آیه تلاوت تو حقّی و این یک سند معتبر ماست در راه رسیدن به تو و کرب وبلایت یک پای پر از آبله ای همسفر ماست عمریست که ما غرق گناهیم نیامد مهدی که غم غربت او براثر ماست تا یوسف تو از سفرش باز بیاید عجل لفرج ذکرخوش مستمر ماست
جهان ریخت بهم دست بر زلف تو ‌بردیم ، جهان ریخت بهم بوسه ای از تو گرفتیم ، دهان ریخت بهم عقل با نظمِ ‌جهان‌ ، کرد خدا را اثبات زلفت آشفته شد و‌ ‌نظمِ ‌جهان ریخت بهم چهره ات طرح جدیدی ز بهشت است انگار ناز کردی همه فردوس جنان ریخت بهم همه عمر مرتّب زده قلبم ‌امّا لحظه ی دیدن رویَت ، ضَرَبان‌ ریخت بهم رو ‌به محراب شدم‌ تا بِرَوی از یادم آمد ابرویِ تو در یاد و أذان ریخت بهم دامِ تو‌ قدرتِ گفتار و فرار از‌‌‌ من بُرد پای لرزید و سر افتاد و زبان ریخت بهم آب مشغول گذر بود شبی در دلِ رود عکست افتاد به آب و جَرَیان ریخت بهم
تا تو رفتی دل من ابری و بارانی شد ساحل غمزده‌ام یکسره طوفانی شد مثل یک چلچله که سقف سرش ریخته است دل بیچاره من بی سر و سامانی شد تا که مردم به سرانگشتْ ملامت نکنند گریه‌ام در غم تو گریه‌ی پنهانی شد قصه برعکس شد اینک تو زلیخا شدی و یوسف این بار ز هجران تو زندانی شد واژه‌ها آینه حال خرابم شده‌اند واژه در واژه غمم بغض و پریشانی شد بس که ویران شده حالم تو ببین حتی هم آخرین قافیه ام واژه ویرانی شد
کمک کـــــردم سوار قله هــــــا باشی نفهمیدی به جای قدردان بودن به سمت کبـــر چرخیدی خودم بودم که در حق خودم این ظلم‌را کردم زیادی بردمت بالا از آنجــــــــــا کوچکم دیدی ✍
روزی به دلبری نظری کرد چشم من زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد
سهل است که فرمانده ما لج بکند...کاش از برجک چشمان تو یک لحظه نیفتم
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند و رد دست ابالفضل روی آب بماند حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم میان کوچه و گودال بی جواب بماند حسین نیز غریب است اگر شبیه برادر ولی بناست بقیع حسن خراب بماند کمی ز غصه ی تو رخنه کرده است به بیرون تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند به احترام حسینِ سه روز مانده به گودال بناست زائر تو زیر آفتاب بماند شاعر:مهدی_رحیمی_زمستان
شهریور چـہ عاشقانـہ روزهایش را ورق مےزند تا برسد بـہ پــــ🍁ــــاییز !! مجالے نیست ؛ باید رنگ‌ها را مهمان بــــــ🍂ــــــرگ‌ها ڪرد پــــ🍁ــــاییز مےآید و باز شهریور مےماند ... و عاشقانـہ‌هایش.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌♡︎🎀♡︎
 داستان شب هجران تـو گفتم با شمـع آنقدر سوخت كه از گفته پشيمانم كـرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌♡︎🎀♡︎
 گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه عشق نهان من و توست... سلام شبتون بخیر
‏ به دست آور دل من را، چه ڪارت با دلِ مردم تو واجب را به جاے آور، رها ڪن مستحب ها را..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡︎🎀♡︎
‌ نخفته ایم که شب بگذرد ، سحر بزند که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما ز ره رسیده و همراه عشق ، در بزند
با باش.پادشاهی کن بی باش. هرچه خواهی کن
‌ نخفته ایم که شب بگذرد ، سحر بزند که آفتاب چو ققنوس ، بال و پر بزند نخفته ایم که تا صبح شاعرانه ی ما ز ره رسیده و همراه عشق ، در بزند
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند...
از عهد کودکی جگرش پاره پاره است "او کشته ی شکستن یک گوشواره است" 🏴 🖇💌
تو مادری‌ترین پسر خانواده‌ای... 🏴 🖇💌
در کربلا کنار ضریح تو یا حسین با معرفت کسی ست که یادِ حسن کند...
"🌸💕" دشمن‌ هرروز‌ از‌سیاهے‌ چـٰادر من‌ مۍترسد؛ حال‌ باز‌ میگویید‌؛ دختران‌ شهید‌ نمۍشوند؟
نزدیک‌ می‌شویم‌‌ بھ تپش‌هـٰای اربعین ؛ یک‌کربلا بدھ ؛ نخورد نوکرت ‌زمیـن . .
بعد تو در بین کافه میکنم جان بیشتر میزند آتش مرا رگبار باران بیشتر از تمام خاطراتی که نبوده بین ما میزند آتش روانم را زمستان بیشتر از زبان مردم نا آشنا با درد عشق میکند زخمی مرا تجویز و درمان بیشتر دزدکی میبینمت از تونداری خسته ام میدهد مرد فقیر از دست ایمان بیشتر در جهان زخمی ترین دل بوده ام از تیغ عشق میبرد چاقوی هر قصاب از ران بیشتر بیشتر از خود برای این و آن گفتم غزل خورده است از جیب صاحبخانه مهمان بیشتر در فراق لمس دستان محبت بوده است گریه ام از اشک های پیر کنعان بیشتر این جوان تاوان فراوان داده اما بوده است ارزش عاشق شدن در چشمم از جان بیشتر