eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب و بیداری آن نرگس مخمور خوش است این سرایی است که در بسته و معمور خوش است نه همین روی زمین از تو شکر می‌خندد کز شکرخند تو در زیر زمین مور خوش است هر کبابی که بود شور، نمی‌باشد خوش دل کبابی است که هر چند بود شور خوش است خاکساری ز بزرگان جهان زیبنده است این سفالی است که در مجلس فغفور خوش است در نگین‌خانه نگین جلوه دیگر دارد بر سر دار فنا مسند منصور خوش است خون مرده است به چشم تو شب از مرده دلی ورنه بیدار دلان را شب دیجور خوش است چند در پرده کسی راز خود اظهار کند؟ ارنی گفتن موسی به سر طور خویش است دوزخ بی هنران صحبت بینایان است خانه هر چند که تاریک بود عور خوش است نیست باز آمدن از فکر و خیال تو مرا با رفیقان موافق سفر دور خوش است می‌زند بر جگر تشنه لبان آب، عقیق با خیال تو دل صائب مهجور خوش است
باید سرم میرفت پایِ اعتقاداتم یا هستی ام میشد فدایِ اعتقاداتم کم بود هرچیزی که می گذاشتم ...حتی هر اعتقادِ ماورای اعتقاداتم من در سکوتی سرد،اشک ریختم هربار خاموش می شدهوی و های اعتقاداتم با اینکه مجهولی میان شعر....می پیچی در خلق ،رازِ برملای اعتقاداتم ! یک عطر مردانه میان خاطراتِ خیس در گنجه ای در لا به لایِ اعتقاداتم آواز می شد در گلوی من هزاران بغض می خواند بي تو هم ،صدای اعتقاداتم هرگز نمی ماندی در آفتابِ گرمِ غم هرگز.... اگر هم داشت سایه اعتقاداتم
از قلب هم نزدیکتر هستی مولا، به من، آه کِی شِکوه از دوری کنم؟ از درد جانکاه ! از تو چقدر ممنون شدم ای شور وشِینم عاشقتراز پیشم به تو ، جانم حسینم م.نادعلیان # بداهه
مـاراکَـسی‌نَخـواست،تـوهَم‌گَـرنَخواستـی دَرگـوشِمان‌بِگـوکِـه‌بِمیـریم‌گـوشِه‌ای :) !'💔
گودالِ دلتنگی،هزاران واژه ی بی سر یک دشت بیتِ زخم خورده،لکنتِ دفتر با کاروانِ شعر هایم کربلا رفتم من رو به راهم،زنده ام،اما نکن باور صل الله علیک یا اباعبدلله الحسین علیه السلام
تو هم با من نمی مانی, برو بگذار بر گردم دلم میخواست می شد با نگاهت قهر می کردم برایت مینویسم , آسمان ابریست , دلتنگم و من دارم با خودم , با عشق می جنگم اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را و سهم چشم هایم را,سکوتم را ,صدایم را اگر می شد برای دیدنت دل دل نمی کردم اگر میشد که افسار دلم را ول نمی کردم دلم را می نشانم جای یک دلتنگی ساده کنار اتفاقی که شبی ناخوانده افتاده همیشه بت پرستم , بت پرستی سخت وابسته خدایش را رها کرده, به چشمان تو دل بسته تو هم حرفی بزن ,چیزی بگو, هر چند تکراری بگو آیا هنوزم , مثل سابق دوستم داری ؟ خودم می دانم از چشمانت افتادم, ولی این بار بیا و خورده هایم را ز زیر دست و پا بردار........ 🌸☘ 
خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد آرزومند نگاری به نگاری برسد
ساحِـل جَـوابِ سَـرزَنِــشِ مـوج را نَــداد گاهی فَقَط سُکوت سِزایِ سَبُک‌سَری‌ست
به هر غزل که ستایم تو را ز پرده شعر دلم ز پرده ستاید هزار چندانت دلم کی باشد و من کیستم ستایش چیست ولیک جان را گلشن کنم به ریحانت
نبستم بار و کم کم جمع شد یک سفره ی دیگر نشد این اربعین هم کربلایت سهم این نوکر در آوردم زتن بعد از چهل شب رخت مشکی را قبول افتاد یا نه؟ پاسخش با حضرت مادر...
مس رفته و یکباره طلا می آمد شیطان و شرور و مبتلا می آمد شاعر شده بود و با ردیف جدول پاییز برای پا گشا می آمد
اربعین راه ظهور تو که اسان کرده است عالمی را به سوی عشق شتابان کرده است چون حسین نیست به عالم که شود کشته راه هر کران خیلی به سوی خود حیران کرده است هم مسیحی طلب عشق حسین کرده به ره هم کلیمی و یهودی را که گریان کرده است مذهب و دین که ندارد اثری در ره او شیعه و سنّی ببین یکسر پریشان کرده است چون حسین نیست کسی منتظر امر فرج من مرید ان حسینم عشق عنوان کرده است نادم چون حرّ شده پیرویِ این راه صراط خون به جای عشق در شور دو چشمان کرده .