eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ازبس که بی هوات نفس میکشد دلم از باغ هم طرح قفس میکشد دلم شک کرده چشمم از نرسیدن که جای عشق بر شانه کوله بار هوس میکشد دلم نفرین شهر منزجر از شهر را ببین یک شب مرا به تون طبس میکشد دلم این جام خون حسرت چشم تو رابه سر اول نگاه خیره سپس میکشد دلم دست غرور چشم مرا در هوای دوست تا استعاره سمت ارس میکشد دلم عمری به جبر گفته ام از عشق توغزل سیمرغ را به پای مگس میکشد دلم
مثل یک کلبه ی ویرانه پر از آوارم دوستت کاش نمی داشتم اما دارم...
جانے شڪستہ دارم از دوستے گریزان در باورم نگنجد بیداد از عزیزان از جور دوست هرچند از پا فتادگانیم ما را ازین گذرگاہ اے عشق بر مخیزان... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
شاعران را هیچ دردی نیست اما گاه گاه شاعری را بیتی از یک شعر لاغر میکند
لعنتی جااان خودت را دریغ نکن از من بگذار بوسه ات معجزه ای شود و تمام این شب ها را بخیر کند …! 💟
و گمان مَبَر که؛ میانِ من وتو،چیزی عوض شده! آن گاه که نمیگویم دوستت دارم‌‌ یعنی که دوست ترت می دارم!✨ 💟
♥️ نگه به جانبِ من هرگز از حیا نکنی حیا کنی ز من و شرم از خدا نکنی🤦🏻‍♀! ❤️❤️❤️
افسرده‌ایم‌وخسته‌دل ازهرچه هست‌ونیست شاید به بوی زلف تو خود را دوا کنیم...
ری شامل الطاف ایزد از قدیم است چون میزبان حضرت عبدالعظیم است بوی حسن می اید از صحن و سرایش حقا که این مه پاره از نسلی الکریم است در باطن این بو می کند کار مسیحا در ظاهرش هرچند مانند شمیم است جمعیم در محشر همه تحت لوایش محشر هم این آقا برای ما زعیم است دلگرمی ما اهل ری گردد به فردا همسایه اش امروز اگر بی ترس و بیم است جای ملالی نیست بیند دیده حتی بر دامنش دستان شیطان رجیم است گفتا عقاید را به معصوم زمانه تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم است عقده گشای ما شده شب های جمعه کرب و بلای اهل تهران این حریم است هر کس او را بین ری گردیده زائر با زائر کرب و بلا اجرش سهیم است ما جای خود تهرانیان مدیون اویند قبله از اینجا تا به کعبه مستقیم است حاجات زوارش روا سازد به تلمیح در دادن حاجت توانایی عمیم است اما ندارد جد او سنگ مزاری او ممتحن در ابتلایی بس عظیم است گفتن از این مرثیه اصلا کار من نیست در عالم امکان غریبی چون حسن نیست 🔸شاعر: _______________
نام گرامیش اگر عبدالعظیم بود عبد خدای بود و مقامش عظیم بود گر از کرامتش همه کس فیض می برد از نسل خاندان امامی کریم بود عطر حدیث آل رسول از لبش چکی ددر مکتب فضیلت و تقوا فهیم بود تنها نبود پیک خوش الحان باغ عشق پرهیزگار و عابد و زاهد، حکیم بود آموخت درس بندگی از اهل بیت نور محبوب پیشگاه خدای علیم بود غیر از خدا نداشت نیازی به هیچ کس در عمر خویش صاحب طبعی سلیم بود لبخند مهربانی و گرمش چو آفتاب دست نوازشی به سر هر یتیم بود گل سیرتان عشق به مدحش سروده اند اخلاق او لطیف تر از هر نسیم بود پیوسته او به منزل مقصود می رسید زیرا صراط زندگی اش مستقیم بود هفتاد و نه بهار ز عمرش گذشت و باز در سایه امید و ولایت مقیم بود در گلشن همیشه بهار حریم او هر گل که دیده ایم به ناز و نعیم بود هر کس که رو نمود بر این آستانه گفت این بوستان عشق بهشتی شمیم بود پروانه بهشت به دستش دهد خدا هر کس که زائر حرم این کریم بود عبد حقیر اوست "وفایی" اگر چه باز دل در جوار حضرت عبدالعظیم بود 🔸شاعر: __________________
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّةَ‌اللهِ فی‌اَرضِه صبح بدون سلام بر شما که نمیشود آقا! سلام مولای مهربانم
...تو دانی که مسکین و بی‌چاره‌ایم فروماندۀ نفس اَمّاره‌ایم🌴💢🌴 نمی‌تازد این نَفْس سرکش چنان که عقلش تواند گرفتن عنان... به مردان راهت که راهی بده وز این دشمنانم پناهی بده خدایا به ذات خداوندی‌ات به اوصاف بی‌مثل و مانندی‌ات به لبَّیک حُجاج بیت‌الحرام به مدفون یثرب علیه‌السَّلام... 🌴💢🌴 به طاعات پیران آراسته به صدق جوانان نوخاسته که ما را در آن ورطۀ یک‌نفس ز ننگ دو گفتن به فریاد رس امید است از آنان که طاعت کنند که بی‌طاعتان را شفاعت کنند... خدایا به ذلت مران از درم که صورت نبندد دری دیگرم ور از جهل غایب شدم روزِ چند کنون کآمدم در به رویم مبند... خدایا به غفلت شکستیم عهد چه زور آورد با قضا دستِ جهد؟ چه برخیزد از دست تدبیر ما؟ همین نکته بس عذر تقصیر ما... 🌴💎🌹💎🌴
دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای عشق، ای قدیم‌ترین زخمِ روزگار در گوشه‌ی دلم، سرِ پیری چه می‌کنی؟ @tanz_love
چه شعر قشنگی!! آن که از من به تو صد گونه سخن می گوید بخدا عیب تو را نیز به من می گوید..!
می آفرینمت وسط شعر تازه ای حالا که ای شفیقم ندارمت ☺️✌️
لبخند که میزنی زهم میپاشد هم لشکر غصه هم ارتش درد
بادیدن چشمان توشاعر شدم اما... لبهات...!!! بهم ریخته نظم غزلم را
تا سخن میگوید اسب وحشی لبهای یار میکند دشت دلم را زیر ورو با تاختن گاه گاهی به به و چه چه به شعرم میکند دلبر است و بی محلی ها و دست انداختن
دلخوش به ایز تایپینگ تو در این گروهم وقتی که پی وی پر ز تار عنکبوت است
وقتی که تنهایی چه فرقی میکند اصلا سرباز باشی شاه باشی آینه باشی
حالم بهم خورد از فضاهای مجازی من بوسه میخواهم که جز استیکرش نیست
در نبودت به کسی باج ندادم هرگز کاروان نیست که دل، هرکه به جایت آید...
پـله ها در پـیش رویم ، یک به یک دیــوار شـد... زیر هر سقـفی که رفتم ، بر سرم آوار شد...
گل‌‌های روی فرش هم از رد پای توست امروز با نبــود تـو، خانـه کـویــر شد ..
دخترِ همسایه مان گویی حلیم آورده بود باطناً یک کاسه شیطانِ رجیم آورده بود نذر دارد یا نظر؟ الله اعلم هر چه هست "بارِ کج را از صراط المستقیم آورده بود" دست و پا گم کرده بود و لکنتی هم بر لبش با پریشانی و با... ناز و نعیم آورده بود! دوستش می دارم و با شرم و با حالی عجیب با خودش یک کاسه ای عشقِ الیم آورده بود! بعداز آن شب می نشینم کنج تاریکِ حیاط کاشکے ای کاش...! داداشش رحیم آورده بود! مبتلایش تا شدم... او شد نصیبِ دیگری نذری اش را کاش با نفس سلیم آورده بود بعد از آن نذری نمی گیرم نیارد هیچ کس دخترِ همسایه مان... رنجِ عظیم آورده بود #_
کاسه ی آش که آورد در خانه ی ما قصه را تا نوه ی دختری خود خواندم
خیر باشد خواب میدیدم شبی با رفتنت زیر باران عصر یک جمعه کبابم میکنی من تو را میخواهم اما مثل مجنون عاقبت عاشقی اسطوره ای لای کتابم میکنی سربزیرم گرچه دل همچون پلنگی وحشی است با خجالت هم نشد چون شمع آبم میکنی اوج مضمون غزل در عاشقی چشمان توست مثل بم با لرزه ی پلکت خرابم میکنی میروم من تا "تو آباد" و تو با افسونگری در مسیر هفت شهر عشق خوابم میکنی از همین حالا بدان ای سنگدل با رفتنت. در میان لاشه ای بیجان تو قابم میکنی
پیر دنیای مجازی را نصحیت خواستم لفت دادن گفت از ریموی ادمین بهتر است گفت باید وقت آفلاینش تو آنلاینی کنی چنگ گرگ از چشم چون آهوی ادمین بهتر است همچنین میگفت ازبس شیک و پیک است و برند از تمام ادکلنها بوی ادمین بهتر است وقت تنبیه کسی چون من که چت کرده زیاد از تمام عضوها ابروی ادمین بهتر است گفت وقتی کودک شر درونت چاره جست زنگ های خانه های کوی ادمین بهتر است همزمان دعوت شدم در کافه و توی چمن گفت از سان شاین هم آلوی ادمین بهتر است کار وقتی بیخ پیدا کرد نیش نوش ماست مطمینا از فتا هم. خوی ادمین بهتر است
‍ مثل گنجشکی که طوفان لانه‌اش را برده است خاطرم از مرگ تلخ جوجه‌ها آزرده است هر زمان یادت میفتم مثل قبرستانم و سینه‌ام سنگ مزار خاطرات مرده است ناسزا گاهی پیام عشق دارد با خودش این سکوت بی رضایت، نه، به من برخوده است غیر از آن آیینه‌هایی که تقعر داشتند تا به حالا هیچ کس کوچک مرا نشمرده است تیر غیب از آسمان یک روز پایین می‌کشد آن کسانی را که ناحق عشق بالا برده است آن گلی را که خلایق بارها بو کرده‌اند تازه هم باشد برای من گلی پژمرده است