eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
«به خدا رسیده آهم خبرازدلم نداری»؟ که به آتش درونم نم رحمتی بباری؟ تونباشی ای پری رو به خداکه تاقیامت برودهمه جوانی، نرود دلم به کاری زخمار چشم مستت گرهی به کارم افتاد که گشودنی نباشد گرهی ازاین خماری غم دل همیشه دارم ونمی کند غمم کم، نه خزان حزن وانده،نه ترنم بهاری شب هجرکشت مارا وشبم به سر نیامد چه جهنم است این شب چه سیاه وتنگ وتاری به هوای دیدن توچه شب وچه روزهارفت، نه غنوده است چشمم نه گرفته دل قراری شده سیل‌هاروانه همه جا به کوه وبرزن که گذشت شام «فیروز»همه شب به اشکباری
عشق در دل ماند و یار از دست رفت...
برزخ میان من و تـو دوستت دارمی است ڪہ از شرم بهم نڪَفتہ‌ایم ؛ چہ ڪنم این شعر هم شعور ندارد ..!!
راه حلی داری؟ راه نجاتی برای کشتی شکسته ای که نه غرق می شود، نه نجات پيدا می کند؟!
با مـــن قدم بزن، تنهاتــــر از همه اِے مصرعِ سڪوت، در شعرِ همهمه... ...🍂
. چون مرا تو از هر چه جهان باز استد   چه غم از هر ڪه جهانم باشد
زشت است که شاعر وسط خواندن یک شعر با آمدن واژه ی برگرد؛ بِگریَد! زشت است، ولی زشت تر این است که عشقت بر شانه ی یک آدم ِ نامرد بگرید... این خاصیت عشق است باید بلدت باشم....
کاری به کار عقل ندارم،به قول عشق کشتی شکسته راچه نیازی به ناخدا؟! گیرم‌ که‌ شرطِ‌ عقل‌ به‌ جز احتیاط‌ نیست ای‌ خواجه‌ احتیاط‌ کجا؟ عاشقی‌ کجا؟!
تو در عین شکیبایی سراسیمه غزل گفتی گمانم چشمهای دلبرت آسیمه سر بودند
‌ دلم گرفته از این روزها دلم تنگ است میان ما و رسیدن هزارفرسنگ است مرابه زاویه ی باغ عشق مهمان کن در این هزاره فقط عشق، پاک و بی رنگ است
امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تو را از تو گفتم با دلم، کوتاه آمد گریه کرد!
دور از تو نفس برای من ممنوع است آرامشِ فکر و جان و تن ممنوع است گفتن که ندارد این، خودت می‌دانی در عشق، به هم کلک زدن ممنوع است
مگو در ڪوی او شب تا سحر بهر چه می‌گردی ڪه دل گم کرده ام آنجا و می‌جویم نشانش را
نشاط هیچ و طرب هیچ و جام و ساغر هیچ ز هر چه حاصل دهر است عشق و دیگر هیچ
ساده عاشق شده ام ،ساده تر از آن ، رسوا  شهره ی شهر شدن با تو چه آسان سخت است ! 
عجب عکسی فرستادی، زبانت قند و لب قندان نمی‌دانم چه نامم من، تو را حوری که یا انسان؟
به قول مُدَعیان از تو بر ندارم دَست وَگر زِ عشق تو کارم کِشَد به رسوایی...
تا که در دسترسی ، از تو همه بی‌خبرند تا کمی دور شوی ، هِی خبرت می‌آید...
گفتم فراموشش کنم بهتر شَود حالِ دلم دِل داد زد آری بکن اما درونم هست او
✿مدتى هست به دلسوزىِ خود مشغولم که دلم بندِ نفس هاى كسى هست، كه نيست ..! ✿فريدون_مشيرى
گفته بودی من "همینم" یا بمان یا دل بکن من به این جمله که می‌گویی "همینی" قانعم!
پایِ نسیم هم‌ که گرفتارِ زلف توست دیگر خبر چگونه بیاید به کوی ما...؟
شبیه نخل زیبایی،همیشه سایه سارم باش حرارت را بگیر ازمن،گل زیبا بهارم باش بیا تا باغ های بم بیا تا شاخه ی نارنج شکوه ارگ در چشمت بیا و غمگسارم باش بخوان بر شمس تبریزی غزل های جلاالدین کجایی شور مولانا همیشه در کنارم باش بیا با بال بی رنگ صدا از نای گلدسته بیا تا گوش آدینه نوای انتظارم باش بخندان باغ نرگس را تو که لبخند می ریزی تو ای بوی گل نرگس کنارم باش یارم باش
از دل گله کردن قدغن هست نه نیست در فکر و خیالت غم من هست نه نیست با شعر چه بگویم که ندارد دو سه حال ابراز عواطف به سخن هست نه نیست من دغدغهٔ عشق تو دارم تو بگو دیوانه به بی عقل شدن هست نه نیست
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش اهل نظر تواضع بی‌جا نمی‌کنند در چشم اهل کبر سراپا غرور باش بی‌اعتنا به سنگ زدن‌ها در این مسیر همچون قطار در تب و تاب عبور باش روشن نمی‌شود به چراغی جهان، ولی یادآور حقیقت پیدای نور باش این خانه جای زندگی جاودانه نیست آمادۀ شکستن تُنگ بلور باش