eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تاریکتر از شب بُوَد از هجر تو،روزم اے روشنے دیدهٔ بیدارِ محبت...
یک لحظه دلم خواست ، که پهلویِ تو باشم بی محکمه، زندانیِ بازویِ تو باشم پیچیده به پایِ دلِ من، پیچش مویت تا باز زمین خورده یِ گیسویِ تو باشم کم بودنِ اسپند در این شهر، سبب شد دلواپسِ رویت شدنِ روی تو باشم طعمِ عسلِ عالیِ لبهات دلیلی ست تا مشتریِ دائمِ کندویِ تو باشم 🕯🌺
مثل هر صبح تو خورشیدے و من مشتری‌ات در مدار تو و چشمت همه دنیاست ، سلام
-بخیر
🌹🌹🌹
این بهار🌱 یک اتفاق خوب کم دارد.... بده.....😘😘😘😘😘
پهلــوان قلدُرم💪  با پشــت بازو پــــُــز نـده ظرفهای شام  دارد انتظارت میـــکشد...😂  😎 😄
ونشستم بنویسم زدوچشمان تو امروز وهمان  نقطه آغاز، نگاهم به نگاه تو گره خورد وزبان هیچ، تهی شد سرم از واژه فقط سیر نشستم به تماشای تو وهیچ نگفتم وچه لبخند ملیحی پس آن نیم نگاهت … گونه ام سرخ شد از شرم و ماندم چه بگویم که سزاوار دوچشم عسلی رنگ تو باشد تو بگو از چه نویسم چه بگویم که دو چشمان تو خود فلسفه زندگی  وراز حیاتست ومن معتکفی خسته ودرمانده که آیا  تو قبولش بکنی یانه وبگذار فقط ساده وبی وقفه بگویم تو عزیزی نفسی راحت جان من ومرجان من وسنگ صبوری بخداوند قسم عشق تواز سرنرود کاش … همین کاش خودش فلسفه دارد غم اندوه من انگار دمی خواب ندارد بگذار آخر این شعر به  سامان برسد بغض نباشد ودوچشمان قشنگ تو پر ازاشک و  اشکم بشود باز سرازیر و بگوئی نگران توام  ای “خانه ات آباد کجائی” ؟ غیر ممکن نبود هیچ محالی جان من  “باز بگو سیب” که لبخند تو باعث بشود بازبخندیم وفراموش شود غصه وغمها جان من باز بگو سیب
صُبح و صُبحانہ و لَبخند و دِلے دَر تَبِ یار بَہ چہ آغازِ قَشنگے ست، در این روزِ بَهار.
نمی دانم تو ملتفت شده‌ای یا نه که بعضی مردها از عمری که دارند، پیرترند... 📚 کلیدر
لطف کن لب های خود را بیش از این"قرمز" نکن رحم کن بر این دل ویران استقلالی ام …
دلِ او طالـــب ِ رفتــــن :دل ِ مَــن طالب ِ وصـــل ..... اين وســط مانده خُدامان ڪہ چه بايد بڪند.....!!!!
دل چاشنی گرفت از آن خنده های شور آری! نمـــــک، لذیـذ نماید کبـاب را
قــبلہ ام دیوارِ ؏ـشـــق و آیہ هــــایم توســـت خاطــرم اندیــشہ ے " تو " حاجتم دیدارِ توســــت 🕯🌺
مجنونِ من!برای تو لیلا نمی شوم دل مرده ام به سادگی احیا نمی شوم آه ای قطار مرگ مرا با خودت ببر آماده ام،مزاحم دنیا نمی شوم
ڪار قــلبم قبل تــو، تنها فقط پمپاژ بود حال، جاے عقل مـــن ، دستور صادر میکند...! "
از من غزلی مانده و از اثری نیست در خانه ی تنهایی من،هیچ دری نیست "لیلا"شدنم دست خودم بود عزیزم جز من به خدا عاشق دیوانه تری نیست
رژ به لب مالیدن او، آخر بیهودگی است فکر کن دیوانه ای، شکر به خرما می زند!
ای که در دل جای داری بر سَر چشمم نشین کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جایِ تو... -
شاد باش و خاک بر سر کن غم دیرینه را ^^ -
با عشق ممکن است تمامِ محال‌ها‌‌..
گفتی نظر خطاست ، تو دل می‌بری رواست ؟ خود کرده جرم و خلق گنهکار می‌کنی ؟
تو می‌آیی و با سرانگشت تو ورق می‌خورد سرنوشت جهان تو در باغ آدینه گل می‌کنی بهار عدالت، امام زمان! 🍃
مـن اگـر جـای خـدا بـودم بـرای «ظـالـمـیــن» خلق می کردم به نامت سرزمینی در بهشـت!
هر بلایی شد سرم آوردی ای دنیا ولی می رسد روزی که کارت گیر باشد پیش ما
تـو همان عشق ِ نخستین ِ منے باورڪن روح شایسته ے تحسین منے باورڪن عشق رابردلم انداخته اےطاقت سوز! چاڪ ِ پیراهن خونین منے باورڪن مژده فال خوش خواجه ےشیراز شدے ماه نو بـر لب پرچین منے باور ڪن نبض من لحظه اے آرام نگیرد بےتو مهر و ماه ِ سرِ بالین منے باورڪن ڪافرم ڪرده اےازشعر فرارےبشوم توڪه عصیانگر آیین منے باورڪن زخم ڪارےبزن وچشم به چشمم واڪن تـو خودت مایه ے تسڪین منے باورڪن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود دائم برای تو.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌
نِگاهَش در نِگاهم گِره خوردُ اِنگار دِلَم بَندِ دلَش شد… یک لحظه فقط بود ، وَلیکِن فریاد از این دِل که در بَندِ دِلَش شد!♡ ⁩⁦♥️⁩⁦⛓️⁩