ڪار قــلبم قبل تــو، تنها فقط پمپاژ بود حال، جاے عقل مـــن ، دستور صادر میکند...!😩😂😁 #فاطمہ_رحمتی"

خاطرش نیست ولی خوب به خاطر دارم که در آغوش خودم، قول نرفتن می داد..... #محمد_عزیزی

چشمان تو دچار کدامین مخدر است می‌بندی و جهان مرا درد می‌دهی.. #فرامرز_عرب_عامری

روی لبخندت مکث کن... چند ثانیه فقط بیا جای من، و زل بزن به خودت... می بینی؟ عجیب دیـــوانه می کند آدم را! #علی‌قاضی‌نظام

گاهی زندگی چاره اش علی بن موسی الرضاست....!

گفتی چو جان دهی به عوض بوسه‌ای دهم این خون‌بهاست، مزد وفا راچه می‌کنی؟ #ندیم_مازندرانی

به اولاد فاطمه بیش از همه حساس بود در شجاعت؛ تک یلش الگوی خلق و ناس بود یک مدالی از ادب با یک نشانی از وفا گشته اینک فخر او؛ چون مادر عباس بود #لبیک_یا_ام_البنین #تراب #بداهه

وزن چندانی ندارد اشک، اما همرهش می رود انگار یک حجم وسیعی از دلم #حسین_فروتن

مرض قند من از ياد لبش جاي خودش تازگي موي فِرَش باعث دل پيچه شده #بهزاد_رستمی♥️

#مدح_حضرت_ام_البنین🏴 ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت کـه در بین زنـان، تنها تـو عباس‌ آفرین باشی #قاسم‌صرافان

🌷🌷🌷🌷🌷 امان نامه آورد تا ببرد آبروی ماه را با یک دو خط بشکند هیمنه ی سپاه را دستی به سینه اش زد پسر ام الادب؛ به رد مأیوس کرد آن عدوی روسیاه را عباس آموخته زمادرش چنین سر می‌دهیم و چشم که نبینیم آتش خیمه گاه را آمد بشیر و خبر کربلا را به او بگفت اما نکرد ز بهر پسرانش ناله و آه را تنها یک سؤال بود ورد لب آن مخدره چه شد حسین آن شه دین پناه را بی جهت نیست حرم پسرت به کربلا دل میبرد هر صاحب چشم و نگاه را مادر که تو باشی آن پسر شود قطعا ستاره ایی که طواف میکند گرد ماه را #سلام_بر_ام_الوفاء #تراب #بداهه

༻﷽༺ #دخیلڪ_یا_ام_البنین❤️ باید ڪه در این همهمہ ها تاب بگیریم تصویر شب #علقمہ را قاب بگیریم ایڪاش ڪه در روز قیامٺ لب #ڪوثر از #مادر #سقاے_حرم آب بگیریم #وفات_حضرت_ام_البنین💔 #تسلیت_باد🥀

💔🏴 🏴 تقدیم به ساحت بلندِ حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) قدکمان مدینه روضه بخوان تا بسوزیم در عزای حسین روضه‌ی مادرانه سنگین است مادری کرده‌ای برای حسین یاد دادی به بچه های خودت که ادب حرف اول عشق است گفته‌ای عاقبت بخیر کسی‌ست که کند دست و سر فدای حسین یاد دادی امام کعبه ماست جان اسلام جز امامت نیست دست پرورده‌ی تو بود که شد حاجیِ بی‌سرِ منای حسین مادر ماه! خانه‌ات آباد همه جا نقل می‌شود، آن روز که بلا مثل نیل جاری بود، پسر تو شده عصای حسین اینقدر سوزناک گریه نکن تو مگر کم گذاشتی بانو؟ چار سردار تربیت کردی همه را ریختی به پای حسین آه ای ام بی بنین حتی اگر ام‌البنات هم بودی به یقین نام دخترانت بود "شیرزن های کربلای حسین" #رباب_کلامی

ام‌البنین‌به‌پیش‌همه‌روضه‌خواندگفت شرمنده‌ام‌رباب‌پسرم‌را‌حلال‌کن... #یا_ام_البنین

یک شهر پر از آدم و این حجم پر از درد لعنت شود آن شب که تو را برد و نیاورد... #مهتاب_بهشتی

من کویری خشکم اما ساحلی بارانیم ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم ... #سجاد_سامانی

🌷🌷🌷 نذر کرده فاطمه ام البنین؛ این چهار پسر را دست را؛ آن چشم را؛ این قد‌ رعنا و سر را نذرقربانی نموده هستی اش راکربلا نذر زهرا بر سر نیزه فرستد چهار قمر را #نذرت‌قبول‌شد‌مادر‌ادب #تراب #بداهه

مادرم در گوش من خواندست:«یا ام البنین» ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین» ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم... ...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین! هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکر عباس تو دربست یا ام البنین! در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین! خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا ام البنین! بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین! گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین! #مهدی_علی_قاسمی #ام_البنین_س #مادرعباس 💠

🌹یا ابالفضل العباس(ع)🌹 تا که دیدند تو از خیمه برون آمده ای کل لشکر به خداوند قسم ترسیدن مشک بر دوش تو و راه شریعه در پیش مقصدت را همه کور دلان فهمیدن وارد نهر شد و آب ننوشید عباس(ع) همگان عاشقی شیر خدا را دیدن تیر بر چشم غمی نیست ، به مشکم نزنید زدن و قوم خطاکار به تو خندیدن همه با تیر و کمان ، نیزه و شمشیر همه... قد و بالای گلت را چو خزانی چیدن روبه هان حیله نمودند که دستت افتاد... ورنه با زاده حیدر نتوان جنگیدن از وفای تو همه خلق خدا حیرانند... جن و انس در غم ساقی حسین(ع) گریانند "عاصی" 🌹🌹😭😭

هرکس گره فتاده به کارش خبر کنید روضه به نام مادر سقایِ کربلاست... #یا_ام‌البنین‌ 🏴

همه شب، دوست میڪَردد، به ڪَرد ڪَوشه دلها ڪه جز تو در دل تنڪَم، ڪسے دیڪَر، نمی‌ڪَنجد #سلمان_ساوجی             

غبار کفشداری‌های تو حکم طلا دارد کسی ارزش نداده این چنین اجناس ارزان را

خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار چون نتواند کشید دست در آغوش یار گر دگری را شکیب هست ز دیدار دوست من نتوانم گــرفت بر سر آتش قـــرار #سعدی