eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟ در قدم‌برداشتن‌های تو دقت می‌کنم... 👤کاظم بهمنی
جمعه شعری‌ست پر از دلخوری قافیه‌ها که‌ ردیف غزلش هیچ زمانی، تو نشد ..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
"نفسم پر شده از حال و هوایی که تویی" مُحرمم،بر حرم وصحن وسرایی که تویی روزگـاری‌سـت کـه در بـسـترِ بـیـماری‌ام و دلخوشم بر نفس و دستِ دوایی که تویی در مناجاتِ شـب ای قـبلـه‌یِ دیـوانـگـی‌ام میکنم سجده به چشمانِ خدایی که تویی هر نفس، قلبِ من از عشقِ تو ضربان دارد مـی‌زند بـا تپـشش، ضربِ صدایی که تویی سر برس، دست به دستم بده ومعجزه کن تا کمر راست کند دل، به عصایی که تویی منتظرخیره بر این‌راهم وچشمم‌به در است تـا اجابت شـود آهنگِ دعایی که تویـی گرچه دلدادگی‌وعشق،در این‌دوره خطاست من ولی راضی‌ام از سهو وخطایی کـه تویی
چقدر چون همگان، مثل دیگران باشم به جای عشق، به دنبال آب و نان باشم اگر پرنده مرا آفریده اند چرا قفس بسازم و در بند آشیان باشم اگرچه ریشه در این دشت بسته ام، باید به جای خاک گرفتار آسمان باشم من از نزاع «دلم» با «خودم» خبر دارم چگونه با دو «ستم پیشه» مهربان باشم نه او به خاطر من می تواند این باشد نه من به خاطر او می توانم آن باشم نظری
آن چنان پنهان نمودم عشق تو در صدرِ دل گا‌ه گاهی خود حسودے می ڪنم، جاے تو را ...
چه خوش لحظه هایی که "می خواهمَت" را به شَرم و خَموشی نگفتیم و گفتیم . . . . . . .
داستانِ‌ شیشه‌ و سنگ است، وصفِ عشق ‌و دل هـر چـه عشقت بیشتر باشد شڪستن بیشتر
آنکه در باغِ دلـم ریشه فرو برده زِ نـو گرچه نوخیز نهالیست ، سراپا ثمر است
جمعه ها بر مدار لبهای تو می چرخد بخند... تا جمعه ی بیچاره، رها شود از این همه تهمت ِ دلتنگی ... -
نازم به چشم یار که تیر نگاه را بی جا هدر نکرد و به قلبم نشانه زد جز در هوای عشق دگر پر نمیزنم هرچند عشقم این همه آتش به لانه زد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تا كِي بشود ديدن و هرگز نرسيدن لعنت بھ من و زندگي و مرگ بر اين عشق...!
اِی کاش در جهانِ دگر زاده می‌شدیم... جایِ من و تو در دلِ این روزگار نیست!