eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به دور از غم، میان جمعی و خوشحال و خندانی تو از یک آدم بی‌همدم تنها چه می‌دانی؟ اگر چه تلخ می‌گویی و دورم می‌کنی اما به چشمانت نمی‌آید‌ که قلبی را برنجانی به هرکس می‌رسم نام تو را با ذوق می‌گویم شبیه اولین تکلیف یک طفل دبستانی چه رازی عشق دارد با خودش تا حرف قلبت را نمی‌گویی، پشیمانی و می‌گویی پریشانی‌؟ کسی که عزم رفتن کرده با منت نمی‌ماند نمی‌گویم‌ بمانی چون که می‌دانم نمی‌مانی خیال خام من این بود پنهانت کنم اما نمی‌دانم چرا از پشت هر شعرم نمایانی .. سید_تقی_سیدی
قیدِ خاطراتِ مرده را بزن؛ نبضی که رفته گرفتن ندارد...!
مات چشمان توأم، اما دلم درگیر نیست از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی "رفیق" آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست! هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است آنقدرها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست...
قیدِ خاطراتِ مرده را بزن؛ نبضی که رفته گرفتن ندارد...!
دیروز این غزل نیمه کاره رو برا دخترام گفتم☺️ 🌸تقدیم به حورا🌸 حُسنِ رویت از ازل منظومه‌ی ضرب المثل بی نظیری! شاهکاری! بند بندت یک غزل موجِ ابرویت غم و دلشوره ها را می برد طرح چشمت هم، بدیع و سبزه زارش بی بدل بافه های گیسویت را وا کنی شب می شود چند رکعت عشق خواندن در شبت خیر العمل غنچه غنچه بوستانت را بهاری کرده ام با نسیم مهربانی آفتابی از غزل بس که تو شیرین زبانی و بیانش سخت بود واژه ها را یک به یک مخلوط کردم با عسل . 19 اسفند 1400
برق نگاهش رفت! چشمان تری داشت این روز ها بی عشق، حال بهتری داشت دیشب میان گریه ها از یاد بردم... اردیبهشتی را که در پی آذری داشت! من فکر می‌کردم نخواهد رفت! هرچند او در سرش انگار فکر دیگری داشت... این درد تنها سهم انسان نیست! شاید از یک کبوتر هم بپرسی، دلبری داشت! شاید گلی پژمرده در گلدان ایوان در انتظار یار، چشمی بر دری داشت پرسید زاهد: «معتقد هستی به محشر؟!» گفتم که آری... چشم های محشری داشت! گمراه بسیار است اینجا! کاش اللّه در بین موهای تو هم پیغمبری داشت مغلوب و سرگردان، کجا باید گریزد؟! شاهی که پیش از جنگ، روزی کشوری داشت! اعدام میشد! کاش اما فرصتی بود شاید که این بیچاره حرف آخری داشت...
هیـچ جـز یـاد تـو ، رویای دلاویـزم نـیست هیـچ جـز نـام تـو ، حـرف طـرب انگـیزم نـیست! عـشق می‌ورزم و می‌سـوزم و فـریـادم نـه! دوست می‌دارم و می‌خـواهـم و پـرهـیزم نـیست نـور می‌بـیـنم و می‌رویـم و می‌بـالم شـاد شاخه می‌گـستـرم و بـیـم ز پـائـیـزم نـیست تـا به گـیتی دل ِ از مهـر تـو لبـریـزم هـست کـار با هـستی ِ از دغـدغـه لـبریـزم نـیست بخـت آن را کـه شـبی پـاک‌تـر از بـاد ِ سـحر بـا تـو ، ای غـنچه نشکـفـته بـیامیـزم نـیست تـو بـه دادم بـرس ای عـشق ، که با ایـن هـمه شـوق چـاره جـز آنکـه به آغـوش تـو بگـریـزم نـیست
حالے براے گفتن دیوان شعر نیست یک مصرع و خلاصه تو را دوست دارمت....!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تو می خندی دهانِ باغِ لیمو آب می افتد و سیب از اشتیاقِ دیدنت بی تاب ، می افتد تمام ماهیانِ برکه عاشق می شوند آن دم که عکس رویِ چون ماهت به رویِ آب می افتد ببین خود را درون قابِ چشمانِ پر از شوقم چه عکست روی موجِ اشکِ من جذاب می افتد چه تصویر لطیفی خلق شد از شال و رخسارت چو شال شب که روی شانه ی مهتاب می افتد بخند ای گل ! تمام شعرهایم‌ را بهاری کن بدون خنده ات از سکه شعر ناب می افتد تو می آیی ،کنارم می نشینی ، شعر میخوانی و گاهی اتفاقاتی چنین در خواب ‌ می افتد ... جواد_مهربان
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نم نم باران ببارد یار در آغوش تو نازنین ات سر گذارد باز هم بر دوش تو تو بگویی دوستت دارم به آوای بلند... او بگوید دوستت دارم ولی در گوش تو اینچنین صبحی برایت آرزو دارم عزیز عشق و یار و نم نم باران عزیزم نوش تو! "عاصی" ❤️❤️❤️
منی که در شکُفتگی‌ نشانه می‌شدم، کنون زمانه در شکستگی مرا مثال می‌زند! ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈