eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تو را از تو گفتم با دلم کوتاه آمد؛ گریه کرد 🕯🌺
سوپری در کوچه‌ی ما دایر است در فروش جنس خیلی ماهر است می‌کنم هر دفعه من از او خرید بخشی از موی سرم گردد سفید رفته بودم سوپرش یکشنبه شب تا خرم روغن نباتی یک حلب همچنین یک شیشه ترشیِ ملس یک تراول دادم او را و سپس منتظر ماندم که آن انسانِ بد! مابقیِ پول من را پس دهد مابقیِ پول را فوراً شمرد داد یک «ویفر» به جای پول خرد گفت: «شرمنده ندارم خرده من خرده باشد نزد ما پانصد تومن!» یک شب دیگر که رفتم سوپرش بود در جیبم کماکان ویفرش! جای کیک و تخمه و کیم و پفک من خریدم چیپس با طعم نمک! یک هزاری دادم او را ناگهان گفت که: «کم دارد این پانصد تومان قیمتش آقا هزار و پانصد است واقعاً کار شما خیلی بد است من از او یک ذره ناراحت شدم دست کردم زود در جیب خودم دادم او را ویفری شیک و تمیز گفتم: «این هم پانصدش مرد عزیز!» ✍️محمدرضا هادی‌زاده
تـمـام سهم تو از مــن دو بـیــت شعر ِ سیاه تمام سـهـم مـن از شعر ، "آفرین" شده است
میشوم‌بیدارومیبینم‌ڪنارم‌نیستی🚶🏿‍♂! حسرتت‌سرمیگذاردبـی‌تـوبربـٰالیـن‌من.. حسین‌منزوی
صد بار گفتم دوستت دارم ولی تو... حتی همین نشنیدنت را دوست دارم گاهی بپرس از دوستانت حال من را گاهی همین پرسیدنت را دوست دارم
چندی‌ست از تو غافلم ای زندگی ، ببخش ! چنگی نمیزنی به دل این روزها تو هم ...
به درد هم اگر خوردیم قشنگ است به شانه بار هم بردیم قشنگ است در این دنیا که پایانش به مرگ است برای هم اگر مردیم قشنگ است ‌ 🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
سلااااااااام صبحتون‌بخیر🌺🌺🌺🌺🌺🌺
شدیم‌200 تا😍😍😍😍😍 بدون هیچ تبلیغی بدون هیچ تبادلی❤️❤️❤️
گر بیــارند؛کلید همـــه درهای بهشت جان عاشـق به تماشاگه رضوان نرود صفت صادق به درسـتی آنست که گرش سربرود ازسر پیــمان نرود ُ
با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد حوا که لب گشود عسل اختراع شد آهی کشید وآه دلش رفت ورفت ورفت تا هاله ای به دور زحل اختراع شد آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت نزدیک ظهر بود … غزل اختراع شد آدم که سعی کرد کمی منضبط شود مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد یک دست جام باده ویک دست زلف یار اینگونه بود ها…! که بغل اختراع شد حامد عسکری
... چیست ؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر ؟! نه من از قهر تو غمگین ، نه تو از مهرم شاد
آنست که از روی حقیقت باشد هر که را عشق مجازیست حمال الحطب است
زائل شد از دلم همه غم‌های روزگار تا مبتلا شدم به بی‌زوالِ دوست...
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی عیش بی یار مهیا نشود کجاست؟!
هرسو شتافتم پی آن ناشناس گاهی زشوق خنده زدم گه گریستم... بی آنکه خود بدانم این گونه بی قرار مشتاق کیستم...
‌‌‌ ای که گفتی هیچ مشکل چون نیست گر امید وصل باشد همچنان دشــوار نیست
مزن تیر خطا! آرام بنشین و مگیر از خود تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت
کل دنیاگشتمو جز تو ندیدم یارخویش راست گفتند مال بد هست بیخِ ریشِ صاحبش
دلخوری! با کمی بوسه تمامش بکنیم؟ آتش آرام بگیریم و هوایش بکنیم؟ قهر کردی تلخ شد دنیا به کامم جان من گل بگیرم ماجرا ها را به کامش بکنیم؟
هرگز نشد که غیرِ تو را آرزو کنم در شهر شهره شد دلِ من در وفا به "تو"
رفتے همہ گفتند کہ تقصیر خودٺ بود دلداری این خـــلق فقط زخم زبان اسٺ... 🌴💙🌴
‌ در دیده‌ی من جمله خیالند و تو نقشی بر خاطر من جمله فراموش و تو یادی 🌴💙🌴 دوست دارم جستجو در جنگل موی تـو را از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را دخـتر زیـبای جنگل های آرام مرند ! از کـجا آورده دست باد گیسوی تو را ؟ آستینت را که بـالا داده بودی دیـده انـد خلق ، رد بوسه ی من روی بازوی تو را چشمهایت را مراقب باش ، می ترسم سگان عــاقبت در آتـش انــدازنـد آهــوی تو را کاش جای زندگی کردن در آغوشت ، خدا قسمتم مـی کرد مردن روی زانوی تو را 🌴💙🌴
نیست «گوش اهل عالم»، محرم اسرار عشق زین سبب با خویشتن دیوانه می‌گوید سخن صاحب تبریزی 🌴💙🌴