eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
65 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امواج نوای تو به من می رسد از دور دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی 💫
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت که در این وصف زبان دگری گویا نیست بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما غزل توست که در قولی از آن ما نیست تو چه رازی که به هر شیوه تو را می‌جویم تازه می‌یابم و بازت اثری پیدا نیست شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم در دلم طاقت دیدار تو تا فردا نیست این که پیوست به هر رود که دریا باشد از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم این تو هستی که سزاوار تو باز این‌ها نیست
عاقل اگر به عشق دهد دل میسر است عاشق ولی بموعظه عاقل نمی شود
می‌توان خواند از جبین خاک احوال مرا بس که پیش یار حرفم بر زمین افتاده است...
پیدا تری ز خورشید ، ای ماه بی نشانم تا از تو می سرایم، گُل می شود دهانم معنای آدمیت، فهم شکفتن توست اردیبهشت محزون! حوّای مهربانم! فوّاره ی خروشی، ای آه سرمه ای رنگ! با روزه ی سکوتت، آتش مزن به جانم با ابرها بگویید، دستِ مرا بگیرند از دودمانِ آهم، ماندن نمی توانم بیرون شو ای همایون، از پشت پرده ی غیب تا در سه گاهِ مستی، شوریده تر بخوانم 
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا🌷 باید غبار صحن تو را طوطیا کنند «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق خیل ملائکند رضا یا رضا کنند بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند «هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت او را به درد کرببلا مبتلا کنند دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند از آن حریم قدسی ات آقای مهربان «آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند» سید حسن رستگار
فاش می گویم و از گفته خود دلشادم از ازل دل به شهنشاه خراسان دادم پدرانم همه درباری سلطان بودند اعتبارم بود از نوکری اجدادم پیش از آنی که برم واژه بابا بر لب داد نام تو و آباء تو مادر یادم وعده دادی و مرا دلخوش لطفت کردی چه شود روز قیامت برسی بر دادم وعده دادی که شفاعت کنی از زائر خویش وای من گر نکنی روز جزا امدادم به خداوند تو بودی که گرفتی دستم هر گه از بار معاصی به زمین افتادم هرچه دارم همه از دولت سلطان دارم من گره واشده ی پنجره ی فولادم من کی ام؟ گرد و غباری که به فرش حرمت به امیدی بنشستم ندهی بر بادم همه جای حرمت جنت الاعلای منست لیک چندیست که دیوانه ی گوهر شادم عشق والله سحرهای گهرشاد رضاست بنده ی عشقم و از هر دوجهان آزادم "طاٸف"
💥👑🦋 تو ، ای دل نکند،لاله به بار آمده باشد ما در این گوشه زندان و آمده باشد
نرسد دست تمنّا چون به دامانِ شما می‌توان چشم دلی دوخت به ایوانِ شما از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست نیمه جانی‌ست در این فاصله قربانِ شما
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی… نوشتم شمس… دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است نوشتم عرش…دیدم مرتضی اعلی تر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
از دشمنان برَند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است شکایت کجا بَرَم ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
ما به جُرمِ ساده لوحی اینچنین تنها شدیم مردمان این زمانه با دو رنگی خوش ترند ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈ ┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈