eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یا حبیب الباکین نوسروده ای برای باب الحوائج حضرت علی اصغر ع نباشد در جهان وقتی که از مردانگی نامی به دنیا می دهد بی تابیِ گهواره پیغامی غریبیِ پدر را می زدی فریاد با گریه گلویت غرق خون شد تا نماند هیچ ابهامی گلویت از زبانت زودتر واشد ، نمی بینم سرآغازی از این بهتر ، از این بهتر سرانجامی تو در شش بیت حق مطلب خود را ادا کردی چه لبخند پر از وحیی چه اشک غرق الهامی علی را استخوانی در گلو بود و تورا تیری چه تضمینی ، چه تلمیحی ، چه ایجازی ،چه ایهامی تورا از واهمه در قامت عباس می بیند اگر تیر سه شعبه کرده پیشت عرض اندامی الا یا قوم ان لم ترحمونی فارحمو هذا.... برید این جمله را ناگاه تیرِ نا به هنگامی چنان سرگشته شد آرامش عالم که بر می داشت به سوی خیمه ها گامی به سوی دشمنان گامی برایت با غلاف از خاک ها گهواره می سازد ندارد دفنت ای شش ماهه غیر از بوسه احکامی چه خواهد کرد با این حلق اگر ناگاه سر نیزه... چه خواهد کرد با این سر اگر سنگ از سر بامی... کنار گاهواره مادر چشم انتظاری هست برایش می برد با دست خون آلوده پیغامی
13.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا حبیب الباکین سیاه پوش از جهانی که پراز تیرگیِ ما و من است می گریزم به هوایی که پر از زیستن است می گریزم به همان جا که همه می گویند هر که از آینه ها دم بزند خویشتن است همه یک پارچه یک دست سیه پوشانند بر تن مردم آن طایفه یک پیرهن است میگریزم به جهانی که پر از یک رنگی است به جهانی که پراز گریه کن و سینه زن است به همان جا که نفس قیمت دیگر دارد اشک ها دُرّ نجف سینه عقیق یمن است به همانجا که در آن باد صبا بسته دخیل به عبایی که پراز رایحهء پنج تن است اشک یک پیرغلام آتش بزم است آنجا چشم او روضهء باز است ولی بی سخن است چه خراسان چه مدینه چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضه است همان جا وطن است دم من زندگی و بازدمم زندگی است تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است قلب آن است که لبریز محبت باشد تا ابد خانهء اولاد علی قلب من است
. تو قاسم بودی و دستت جدا چون دست سقا شد چو اکبر پیکرت از ظلم و کینه ارباً اربا شد نه ماند از تو سری نه پیکری مانند مولایت تمام روضه‌های کربلایی با تو معنا شد ✍️، مردادماه ۱۴۰۱ محرم‌الحرام ١۴۴۴ ساعت به وقت ۰۱:۲۰ 💔 هدیه به روح ملکوتی و بلندپرواز حاج‌قاسم سلیمانی صلوات 🌷
از خواب ناز کودک من پا نمی‌شود می‌خواستم که پا شود اما نمی‌شود هاجر اگر دوید به زمزم رسید، آه سعی رباب، ختم به دریا نمی‌شود چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم با تیر هم گلوی علی وا نمی‌شود چشم امید من به ابالفضل بود، آه! عباسِ روی نیزه که سقّا نمی‌شود بی‌فایده است سعی شما نیزه‌دارها سر کوچک است بر سر نی جا نمی‌شود من رو زدم به نیزه، علی را به من نداد این نی چه محکم است چرا تا نمی‌شود خم شو برای خاطرم ای چوب، رحم کن! از پای نیزه خوب تماشا نمی‌شود 🏴
---«یا صاحب الزمان (عج)»--- بحقِ جدِ اطهر و،به عمه ی فهیمِ خود بحقِ دیده ی تر و،به آن دلِ رحیمِ خود بحقِ جهد و کوششِ،ساقیِ دشتِ کربلا مرا تو میهمان نما،به منزل و حریمِ خود بیا و با ظهورِ خود،عاشقِ دلشکسته را رها ز غصه ها نما،به چهره ی بسیمِ خود ز سویِ حق هدایتِ،بشر به عهده ات بُوَد بیا نشانمان بده،مسیرِ مستقیمِ خود کشتیِ بادبانیِ،میانِ آب مانده را به ساحلِ صفا رسان،به یاریِ نسیمِ خود بگویمت در این زمان،ز جرم و اشتباه ما بارِ دگر گذر نما،به سنتِ قدیم خود برایِ آنکه من شوم،همیشه با تو آشنا به کویِ خویشتن نما،دلِ مرا مقیمِ خود غمِ تو هست بیکران،از این سبب بگویمت به روزهایِ پر غمت،مرا نما سهیمِ خود بهارِ مردمان بیا،جانِ دوباره‌ای رسان به جسمِ ناتوانِ ما،به همتِ عمیمِ* خود *عمیم:تمام،کامل
بیا از آفتاب امشب بخوانیم بیا از آب آب امشب بخوانیم پَرِ قنداقه را باهم بگیریم بیا "بس کن رباب" امشب بخوانیم
بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته‌ست امید، بر شش ماه عمر او زمان بسته‌ست... وقتی به پابوس لبش نائل نشد باران یعنی در رحمت به روی آسمان بسته‌ست خیلی تلظی می‌کند آب فرات؛ اما راه وصال او به دریا همچنان بسته‌ست آری، رجزهای علی اکبر و قاسم شرح تلظی لب طفل زبان بسته‌ست دفع بلا کرده‌ست از جان امام خویش او عهد با مولای خود تا پای جان بسته‌ست می‌خواست بابایش ببوسد حنجر او را اما مسیر بوسه را تیر و کمان بسته‌ست...
Reza Narimani - Lalaei Omidam.mp3
22.31M
لالایی امیدم🖤 لالایی بهارم💔 لالایی گلم🥀 روضه شش ماهه ارباب
هم اول روضه نام اصغر (ع) آورد اشک همه را چه بی هوا در آورد... مجلس ضربان گرفت و تا مقتل رفت بلوا شده بود و شمر خنجر آورد...
🏴 فقط مقابل زینب نـبـوده اسـت سَـری سَری به نیزه بلند است روبروی رباب
از هرچه بگذریم روضه اصغر(ع) نمی شود چون زخم سرگشوده است که بهتر نمی شود از حرمله رسید داغ عظیمی که تا ابد با هر مصیبتی شبیه وبرابر نمی شود شش ماهه را ز پای شیر مگر می شود گرفت!!!؟ باشد، ولی به دست تیر که دیگر نمی شود اصلا به پای جرم های پدر هیچ کودکی در هر مرام و کیش ومحکمه کیفر نمی شود شرمنده گشت روی آب و گلویی که تر نشد اما فقط سه شعبه وقف کبوتر نمی شود بر روی نعش های غرق به خون گرچه تاختند... بر روی جسم شیرخواره که آخر نمی شود بر روی راس نی تمامی سرها قبول چشم شش ماهه را نگو دوباره که باور نمی شود