بیتو جانا قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من شود زبان هر موئی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
#مولانا
باید که عشق را به ستیزش قسم دهی
این تیغ را به قسمت تیزش قسم دهی
حافظ! قسم به شاخ نباتت نمیخورم
سخت است مرد را به عزیزش قسم دهی...
#سعید_صاحب_علم
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
غزل آموز غزالانم و با نای شبان
غزل خود به غزالان غزلخوان گویم
شهریار
شنیدهام زِ پنجره سراغ من گرفتهای
هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم
#حسین_منزوی
سوز دلم حکایت ساز تو میکند
لب بر لبم بنه که برآرم چو نای وای
جز نیک و بد بهجای نماند چه میکنی
نه عشق من نه حسن تو ماند بهجای وای
#شهریار
دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم
وچکه چکه می چکم...به سطر های دفترم
تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم
تو مثل ماهِ برکه ای ...و من غریق مست شب
دوباره تو ..دوباره من..شناوری ..شناورم
شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدک ..میانِ کوچه پرپرم
گلایه از قفس کمی...کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام ...برای این کبوترم
شبی بخواب دیدمت...میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان ..قدم زنان..تو را به خانه می برم
غزل بخواب می رود...به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد..کنارِ بیت آخرم ...
حسین منزوی
اے فراموشے ڪجایے تا به فریادم رسی
باز احوال دل غم پرورم آمد به یاد
#بیدل_دهلوی
دل من در هوای روی فرخ
بود آشفته همچون موی فرخ
بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست
که برخوردار شد از روی فرخ
سیاهی نیکبخت است آن که دایم
بود همراز و هم زانوی فرخ
شود چون بید لرزان سرو آزاد
اگر بیند قد دلجوی فرخ
بده ساقی شراب ارغوانی
به یاد نرگس جادوی فرخ
دوتا شد قامتم همچون کمانی
ز غم پیوسته چون ابروی فرخ
نسیم مشک تاتاری خجل کرد
شمیم زلف عنبربوی فرخ
اگر میل دل هر کس به جایست
بود میل دل من سوی فرخ
غلام همت آنم که باشد
چو حافظ بنده و هندوی فرخ
#حافظ
غير تو خيرى نديدم از دعاى هيچكس
يا خدايى كه تو دارى يا خداى هيچکس
مرگ هم زیباست وقتی با خدا طی کرده ام
من بهجای تو بمیرم، تو بهجای هیچکس
من حبابی کوچکم، از دار دنیا غیرِ تو
در دل تنگم ندارم جا براى هيچكس
از تو می گویند دائم با زبان بوسه ها
ماهیان از پشت شیشه با صداى هيچكس
گریه کن، دشنام ده، دلگیر شو، اما بمان
هيچ كس اينجا نمى ماند به پاى هيچكس
#سیدتقی_سیدی