می رسم، اما سلام انگار یادم می رود
شاعری آشفته ام، هنجار یادم می رود
با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بر دل مگیر!
بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می رود
من پر از دردم، پر از دردم، پر از دردم، ولی
تا نگاهت می کنم انگار یادم می رود
راستی چندی ست می خواهم بگویم بی شمار
دوستت دارم… ولی هر بار یادم می رود…
مست و سرشاری ز عطر صبح تا می بینمت
وحشت شب های تلخ و تار یادم می رود!
شب تو را در خواب می بینم همین را یادم است
قصه را تا می شوم بیدار یادم می رود
من پر از شور غزل های توئم، اما چرا
تا به دستم می دهی خودکار یادم می رود؟
#نجمه_زارع♥
یِک بار بَرای تو بِمیرَم که هُنَر نیست
مَن زِنده به اینَم که بِمیرانیاَم هَر دَم
#مهدی_رمضانی
تـو را بـرای خودم خواستم ،که خـود خـواهی
خـلاف بـاور مـردم هـمیـشـه هــم بــد نیـسـت
#سعیدشیروانی
ابتدای داستان فهمیده بودی عاشقم
می روم فکری برای مصرع آخر کنم
#امیرحسین_نوروزی
وقتی لبت به خنده چو گل باز میشود
در من بهار تازهای آغاز میشود
میآورد پیام دلت را برای من
رازی که در نگاه تو ابراز میشود
ساز دلم چو نغمهٔ «ماهور» دِلکش است
هرگاه با نوای تو دمساز میشود
وقتی کبوترانه کنم قصد کوی تو
یادت برای من پَرِ پرواز میشود
با جلوهٔ بهارِ نگاه تو، مرغ دل
همراز بلبلان خوشآواز میشود
تا نقش روی توست در آیینهٔ دلم
هر شب سرشکم آینهپرداز میشود
عاشق اگر که خیمه به صحرا زند، رواست
آنجا که عشق خانهبرانداز میشود
هر شب "سخا" به رخصتِ "صائب" در اصفهان
مهمان بزم "خواجهٔ شیراز" میشود
#فضلالله_شیرانی
#سخا
از کتاب "دلم اینجاست"
از پنجرهیِ رو به خیابانِ اتاقت،
آنقدر که من خاطره دارم ، تو نداری!
#سید_تقی_سیدی
همه عیبِ خلق دیدن، نه مروت است و مَردی
نِگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
#سعدی
🌴🕯🌴
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد
عجب از محبت من که در او اثر ندارد!
-#وحشی_بافقی-
♥️
◁اینجا شڪسته قاعده ها را ضریب عشق
مستے نڪرده
از تو خمارے ڪشیده ام•••
#حسین_مرادی 🌿
کاش کاجی زینت جشن زمستان میشدم
چون سپیدارم که میبرّند با سودای دار
#حسین_مرادی
ای جام به هم ریخته صد بار نگفتم
با سنگدلان یار مشو میشکنندت
جان دادی و درسی به جهان یاد گرفتی
ارزانتر از این درس محبت ندهندت
#فریدون_مشیری
🌾
غزل شمارهٔ ۴۵
غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریهام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری آسان بر آرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند
پی ناقهاش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند؟
#طبیب_اصفهانی