eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با اجازه آقا جواد چند شعر یلدایی👇👇
می‌کند زلف دراز تو به دل‌های حزین آنچه با خسته‌روانان شب یلدا نکند!
زلف ماتم‌دیدگان را شانه‌ای در کار نیست دست کوته دار ای مهر از شب یلدای من
نظر به روی تو هر بامداد نوروزی است شب فراق تو هرشب که هست یلدایی است
بر من و یاران شب یلدا گذشت بس‌که ز زلف تو سخن رفت دوش
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
دختر یلدا یک قدم مانده که پاییز به پایان برسد دختر شرقی یلدا به زمستان برسد باد در خرمن موهای سیاهش پیچید که پریزادِ غزل‌بافْ، پریشان برسد آمده دختر دی با سبدی برف به دست تا به یمن قدمش زیره به کرمان برسد دامنش باغ گل است و به نسیمی شاید قمصر عطر تنش تا خود کاشان برسد حافظ از او به صبا گفته و می‌خواسته است نفس شاخ نباتش به خراسان برسد کاش سهم همه از عشق مساوی باشد پشت بن‌بستی هر کوچه خیابان برسد کاش هر ساعت و هر ثانیه یلدا باشد پشت هم از در و از پنجره مهمان برسد دست هر دخترک فال‌فروش غمگین لاأقل چــند گرم، پسته‌ی خندان برسد نکند خنده به روی لبمان یخ بزند قصه‌ی شادیمان زود به پایان برسد باید از عشق بسازیم دژ و نگذاریم دست اندوه به ایرانی و ایران برسد (رها)
یلدا بلند شو! که زمستان در ابتداست پاییز هم گذشت... دگر نوبت شماست امشب تمام خاطره‌ها با تو دعوت‌اند هرجا قدم گذاشته‌ای، صحبتِ شماست امشب به فال نیک بگیر و غزل بخوان! دیوان حافظ و دل دیوانه رو به راست بنشین هنوز قصهٔ شب را نخوانده‌ام این قسمتش قشنگ‌ترین بخش ماجراست هنگامِ رقص چاقوی بر هندوانه است! آجیل مشکلات‌گشا، خنده‌های ماست!
آهای دختر یلدا! گیسویت را باز کن إنّا فتحنایی بگو دل پریشان است، بسم الله رحمان الرحیم...!
جا مانده در شب‌های پاییزی دل من یـلـدا! سـر راهـت دلـم را هم بیاور...
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن صد شب یلداست در هرگوشهٔ زندان مرا
با من که دلم پر شده از حسرت پاییز از رفتن این فصل دل‌انگیز نگویید زینب_نجفی
☺️☺️☺️
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
پولشو باید بدی از کانالم شعر بر می‌داری 😅
دیدنت اشک مرا ریخت و مردم گفتند شـب یـلـدا شـده یـاد پـدرش افتاده... 😐
حضرت باران یلدا، سحر می خواهد آقاجان کجایی؟ ای حضرت خورشید مهر افشان کجایی؟ یک عمر شد ماندیم در یلدای دنیا دلخسته و درمانده از هجران، کجایی؟ درسینه هادرداست ودرچشمان ما اشک ای برتمام دردها، درمان کجایی؟ مشکل گشایی کن، دری از مهر واکن بر ما گرفتاران در این زندان، کجایی؟ از هر طرف رفتیم جز وحشت نیافزود ماییم در این درد سرگردان کجایی؟ بنگر تَرَک های قنوت جان مارا لب تشنه ایم ای حضرت باران کجایی؟ احمدرفیعی وردنجانی
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
با ما سخن از عمر دراز شب یلدا که مگویید! هر شب من و دل چِله‌نشینِ غزلِ خاطرِ یاریم
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
حرف آخر را زمستان می‌زند ڪوتاه و سـرد شب‌نشینے بی‌تو در یلدا چه دارد با خودش!
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
دل خورشیدی‌اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یـلـدا زد و رفت
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
شب گمشده در پیچ و خم گیس بلندت هر تا تـو بر صـد شـب یـلـدا زده طعنه!
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
تنها به این خوشم شب یلدا که بگذرد شـب‌هـای انتظـار تـو کـوتاه می‌شوند
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
نوگل باغ حـیـاتم! ای بهار عمر من! از غمت یلدانشینِ شام آذر می‌شوم‌‌