eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5789728224107826495.mp3
9.04M
ای کاش قصهٔ مادر اینقدر داغ نبود...! 😭💔
🥀🖤🥀🖤🥀 بانو سه ماه منتظر این دقیقه ام  مشغول کار خانه شدی! خوش سلیقه ام !؟  زهرا مرا چه قدر بدهکار می کنی!؟  داری برای دل خوشی ام کار می کنی؟  دراین سه ماه، آب شدم ، امتحان شدم  با هر صدای سرفه ی تو نصفه جان شدم  با دیدنت، نگاه مرا سیل غم گرفت  با اولین تبسم تو، گریه ام گرفت  این بوی نان داغ به من جان ِ تازه داد  حتی به پلکهای حسن، جان تازه داد  زحمت نکش! هنوز سرت درد می کند  باید کمک کنم، کمرت درد می کند  آیینه ی پراز ترکم ، احتیاط کن!  فکری به حال وروز بد ِ کائنات کن  تا کهنه زخم بازوی تان تیر می کشد  دستاس خانه، آه نفس گیر می کشد  ازدست تو، به آه شکایت بیاورم  نگذاشتی طبیب برایت بیاورم  با اینکه اهل ِ صحبت بی پرده نیستم  راضی به رنج دست ِ ورم کرده نیستم  جارونکش! که فاطمه جان درد می کشم  دارم شبیه پهلوی تان درد می کشم  جارو نکش! که عطربهشت ست می بری  روی ِ مرا زمین نزن این روز آخری  باغ بدون غنچه و گل دلنواز نیست  ویرانه را به خانه تکانی نیاز نیست  گیرم که گردگیری امروز هم گذشت...  فصل بهارآمد و این سوز هم گذشت....  آشفته خانه ی جگرم را چه می کنی !؟  خاکی که ریخته به سرم را چه می کنی!؟  زهرا به جای نان، غم ما را درست کن  حلوای ختم شیرخدا را درست کن  مبهوت و مات ماندم از این مِهر مادری!  دست شکسته جانب دستاس می بری!؟  جان ِعلی بگو که تو با این همه تبت !  شانه زدی چگونه به گیسوی زینبت!    شُستی تن حسین وحسن با کدام دست !؟  آماده کرده ای تو کفن با کدام دست !؟  حرف از کفن شد و جگرت سوخت فاطمه  ازتشنگی لب ِ پسرت سوخت فاطمه  حرف ازکفن شد و کفنت ناله زد حسین  خونابه های پیرهنت ناله زد حسین 🥀🖤🥀🖤🥀
...🖤 جز با تو شأنِ گم‌شدن از چشم مردم وان‌گاه در چشم خدا پیدا شدن نیست سنگِ صبورِ مردی از آن‌گونه بودن با هیچ زن ظرفیّتِ زهرا شدن نیست ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
باید که نبیند عشق در خود خللی وقتی که وسط کشیده شد پای ولی در مرثیه ی حضرت زهرا س بنویس مظلوم ترین فدایی راه علی
زهرا ، بتـول ، شهره ی عالم عفیـفه شد تنها زنی که صاحب ارج و صحیفه شد اندوه و درد فاطمه اندوه مصطفی است آخر کجا عمل به حدیث شریفه شد!؟ سیلی زدن به ماه در آئین شان نبود اما برای غصب فدک یک وظیفه شد! نفرین به هرکه برد ز خاطر غدیر را حق را به بند برده و ناحق خلیفه شد گاهی تقیه کردن ما عین کافری است وقتی بنای غصب خلافت سقیفه شد
هر وقت فراموش کردی که جایگاه زن توی دینت کجاست؛ به مادرت نگاه کن :)) +صل الله علیک یا فاطمه الزهرا..◼️◼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- تحمل ڪن عزیزم درد هاتو.... علی دورت بگرده،خوب میشی...🥀 🎙|شعر خوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نَه تو حـرف میزنی، نَه حُسین نَه حَسن... صلی‌اللـہ‌علیڬ‌ یا فاطمه سلام الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگار نه انگار دیروز همینجا یکی خورد به دیوار.... 😭🖤
ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری مثل من لبریز از درد دل و درد سری گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری با علی حرفی بزن این روزهای آخری با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم چند وقتی هست که حال هوایت خوب نیست گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت فاطمه ای کاش اصلا خانه ی ما در نداشت بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه، چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند کارهای خانه را امروز زینب می کند با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم با نفس های پر از آه تو هر دم ساختم من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم تو زمین خوردی علی افتاد از پا ناگهان جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه هرچه شد بین در و دیوار شد یا فاطمه خواستم یاری کنم اما نشد زهرای من بند غم از دست هایم وا نشد زهرای من وحید محمدی
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله، زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فضه دلیل لکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://abzarek.ir/service-p/msg/872251 لینک‌ناشناس برای ارتباط بامدیر کانال
چند خط روضه
جز گریه تو خونمون نیست کاری کشتن تورو چون منو دوست داری..
من را ببخش می‌روم و می‌گذارمت ای پاره پاره دل! به خدا می‌سپارمت
شرمنده ام که غسل من افتاد گردنت آرام کردن افتاد گردنت..
امشب به بازویم که رسیدی حلال کن بر زخم پهلویم که رسیدی حلال کن..
با استخوان شکسته مواجه شدی ببخش با خون لخته بسته مواجه شدی ببخش..
با دیدن کبودی رویم صبور باش دیدی اگر که سوخته مویم.. صبور باش
شب است و غربت و تابوت و چندین شانه‌ی لرزان علی‌ چشمش نمی‌بیند، بتاب ای‌ ماه تابان‌تر... 🖇🏴
بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز بالشی خیس ، ز چشمان ترت هست هنوز رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند اثری از بدن مختصرت هست هنوز ای پرستوی مهاجر سفرت کشت مرا کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر ؟ شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز راستی حال تو خوب است ، خوشی بانویم ؟! اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور ؟ خوب شد پهلوی تو ، درد نداری دیگر ؟ با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز ؟ ناله های حسنت از همه جانسوزتر است نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز زینبت زنده کند یاد تو را در خانه اصلا انگار ، که چادر به سرت هست هنوز جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن پشت این در ، اثری از پسرت هست هنوز شاعر:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"آن شراری که سوخت زهرا را سوخت تا مغز استخوان علی"* *استاد محمدعلی مجاهدی"پروانه"
چون ماه شبانه رفت در غربت قبر شد فاطمه روشناییِ ظلمت قبر وقتی که چهل نفر شده قاتل او باید بکَند علی چهل صورت قبر