eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفته بودم می روی دیدی عزیزم آخرش ! سهم ما از عشق هم شد قسمت زجرآورش زندگی با خاطراتت اتفاقی ساده نیست ! رفتنت یعنی مصیبت ، زجر یعنی باورش یک وجب دوری برای عاشقان یعنی عذاب وای از آن روزی که عاشق رد شود آب از سرش حال من بعد از تو مثل دانش آموزی ست که خسته از تکلیف شب ، خوابیده روی دفترش جای من این روزها میزی ست کنج کافه ها یک طرف سیگار و من یاد تو سمت دیگرش مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش ‌
گرَم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک... ز خاک نعره برآرم که آرزوی تو را 🕊️💔
کیست این مَن؟ این مَنِ با مَن ز مَن بیگانه‌تر این مَنِ مَن‌مَن کُنِ از مَن کمی دیوانه‌تر؟!
پروانه‌صفت دور رخت می‌گردم این پیله‌ء تنگ نفس اگر بگذارد بفرمایید از کانال شعر 🦋پروانگی🦋 دیدن کنید😍 https://eitaa.com/joinchat/3501850673C486942dc5c 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷
تا خواستی مال خودت باشم گفتی برایم شعر، می‌دانم! بُردی دلم را زود، جوری که من تا ابد پیش تو می‌مانم می‌مانم اینجا در کنار تو ای خالق اشعار نیمایی شد بی‌قرارت این‌ دل تنگم مانند شعرت بس‌ که زیبایی مال منی! حالا که دل بُردی این را فرو کن توی آن گوشَت من حاجت دیگر ندارم جز- "اینکه بیایم توی آغوشت" آغوش شعرت را به روی من وا کن که مضمون تو می‌باشم اول تو مجنون بودی و حالا من یار و مجنون تو می‌باشم ای عشق شیرینم، دعایم کن! تا مال هم باشیم پیوسته دلشاد باشم پیش تو هر دم از من نگردی کاشکی خسته
اگر سیلی اگر ویران اگر آشوب و طوفانی فقط یک درصدِ قلب من مجنون پریشانی دلم در فقر مضمون های بکر شعر فاخر شد من از ایل گدایان و تواز قوم کریمانی چنان اشعار ناب از کنج لبهای تو میریزد که اصلا شهرک تولیدی قند فریمانی اگرچه لوسم و از شیطنت لبریز و پر اشوب نبینم از به من دلدادنت یک دم پشیمانی اگر چه هشت میلیارد آدمی دور و برم باشد برای درد تنهابودنم تنها تو درمانی نمی ماند غم و درد و جراحت در دلم باتو لبت مرهم دوچشمت شیره ی تریاک سلطانی شدم قیصر که نامردانه غم خنجر زد از پشتم اگرچه دختری اما هزاران داش فرمانی برای گفتن زیباترین شعرم بیا بانو شبی پر برگ و اذر ماهی و پر سوز و بارانی
نشد یک لحظه از یادت جدا دل زهی دل! آفرین دل! مرحبا دل! زدستش یک دم آسایش ندارم نمی دانم چه باید کرد با دل!؟ هزاران بارمنعش کردم از عشق مگر برگشت از راه خطا دل! به چشمانت مرا «دل» مبتلا کرد فلاکت: دل! مصیبت: دل! بلا: دل! 👤 ابوالقاسم‌ لاهوتی ‌ ♥️♥️
غزل شمارهٔ ۲۱۰   یاد او در سینه کردم جامه بوی گل گرفت دم زدم از زلف او هنگامه بوی گل گرفت از صریر کلک، صوت عندلیب آید به گوش بس‌ که در تحریر نامت خامه بوی گل گرفت جوش بلبل بر کبوتر جلوهٔ پرواز بست تا چو برگ گل ز نامت نامه بوی گل گرفت هر گره از طرّهٔ بند قبایت غنچه‌ای است تا ز همدوشیِّ سروت جامه بوی گل گرفت شمع بی‌تابانه بر یاد تو می‌سوزد به بزم کز بخور دود او هنگامه بوی گل گرفت خاصگان در آتش بی‌طاقتی‌ها سوختند از نسیمت تا مشام عامه بوی گل گرفت دست بر سر بس که بر یاد گل روی تو زد بر سر فیّاض ما عمّامه بوی گل گرفت
No-One-Love-.mp3
4.38M
باران و چای باشد و آهنگ بی کلام آن لحظه شعر کار مرا می کند تمام آن لحظه یاد تو به سراغم میاید و من آه می کشم به غمت میکنم سلام محمدمهدی سفیدگر
دیوار های شهر دلم را خراب کرد از من گذشت و غیر مرا انتخاب کرد دیریست در درون دلم خانه کرده است بیچاره من که عشق مرا هم جواب کرد عمری نشسته ام به هوایش در انتظار کاری که کرد با من و انگور ناب کرد رفت از دلم ولی به دل دیگری نشست آتش به پا شد و دل من را کباب کرد پروردگار عالمیان بعد رفتنش غم را برای من دو برابر حساب کرد
دشمن ابله مــــا کشت سلیمـــــــانی را به خیالی که مگر عشق زمین گیر شود تازه سردار شهیدش که خطرناکترست چون اگـــر خـرد شود آیـنه تکثیر شود ✍