eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به به چه نسیمی، چه هوایی سرِ صبح به به چه سرودِ دلگشایی سرِ صبح صبحانه یِ من بهشتی از زیبایی ست پیچیده چه عطرِ خوشِ چایی سرِ صبح...
هزار بار اگر امتحان کنی اینم عوض نمی‌شوم آن «آدم» نخستینم منم پیامبری بی کتاب و بی اعجاز که شبهه های خودم رخنه کرد در دینم چه خنده ها که دگر روی صورتم ننشست چه اشک ها که نشست و نداد تسکینم رسیده دستِ پر از خواهشم به عرش، بگو که «خیر» می‌شنوم یا که «خیر» می‌بینم؟ نپرس طعم مرا ، مثل سم نخوردنی ام چه فرق دارد اگر تلخ یا که شیرینم ؟ به غیر از آه از این سینه بر نمی‌آید کتاب شعرِ پر از بیت های غمگینم
تو خورشیدی و من برف لب بام دلم محــوت شده، افتاده در دام ولی غــافل از این که نور رویت به نابودی کشد مــن را سرانجام ✍
من و یار و دل ِ دیوانه بساطی داشتیم عقلِ بیکار بیامد همه را بر هم زد !!
نِیَم به هجر تو تنها؛ دو همنشین دارم دلِ‌شكسته یكی، جانِ‌ بی‌قرار یکی...
بمان که عشق به حال من و تو غبطه خورد بمان که یار تواَم عشق کن که یار منی
یک چلّه انتظار به پایان رسیده است پایان شام تیرۀ هجران رسیده است اسفند را به مجمر خورشید دود کن عطر نسیم صبح بهاران رسیده است اینک بهار، فصل «فَصَلِّ لِرَبِک» است شأن نزول کوثر قرآن رسیده است زهراست زهره‌ای که به یُمن ظهور او شب‌های بی‌ستاره به پایان رسیده است... نوری که آسمان و زمین را فرا گرفت روحی که با لطافت باران رسیده است ریحانه‌ای که رایحۀ روح‌پرورش تا ماورای روضۀ رضوان رسیده است برخیز، ای خدیجه که صبرت نتیجه داد از آسمان برای تو مهمان رسیده است کلثوم! ساره! آسیه! مریم! خوش آمدید جان پیشکش کنید که جانان رسیده است ای عرشیان به ساقی کوثر خبر دهید خیر کثیر ختم رسولان رسیده است... انسیه‌ای که سورۀ انسان به شأن اوست حوریه‌ای به صورت انسان رسیده است از کوثر کرامت بی‌انتهای اوست فیضی اگر به عالم امکان رسیده است یک چشمه از تَمَوُّج خیر کثیر اوست دریای حکمتی که به لقمان رسیده است هفتاد رشته نور حق از طور چادرش بر پیروان موسی عمران رسیده است در سایۀ تعالی نور دعای او سلمان به اوج رتبۀ ایمان رسیده است معصومه‌ای که در اثر هم نشینی‌اش فضه به فیض صحبت قرآن رسیده است صدیقه‌ای که شاهد عهد الست بود ارث وفای او به شهیدان رسیده است مرضیه‌ای که مرز ندارد ولایتش نور رضای او به خراسان رسیده است... دست نوازشی به سر شعر من بکش! پیش تو این یتیم، پریشان رسیده است 🔸شاعر:
خط خطی های دلم شعر و غزل شد! دیدی؟ وقت رقصیدن خودکار حواسم به تو بود
خوش آن نیاز که رفعِ حیا تواند کرد نگاه را به نگاه آشنا تواند کرد خوش آن نگاه که در آشنایی اوّل شروع در سخن مدّعا تواند کرد خوش آن غرور که وام دوصد جواب سلام به یک کرشمه‌ی ابرو ادا تواند کرد خوش آن ادا که هزاران هزار وعده‌ی ناز به نیم جنبش مژگان روا تواند کرد خوش آن فریب که در عین تیغ راندن‌ها علاجِ دعویِ صد خون‌بها تواند کرد خوش است طرزِ اداهای خاص با وحشی خوش آن که پیرویِ طرزِ ما تواند کرد
دلخوش به بازگشت کدامين مسافری؟ بر روی ريل ها خبری از قطار نيست..!
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم قطار منتظر هیچ کس نمی ماند! 
دلم زخم است از دست غم یار هم از غم چشم مرهم دارم امشب شهریار 🌴🕯🌴