🌷
حرف، حرفِ من، تو اصلا روی حرفم نه نیار
فرض کن من قبل حجله، گربهها را کشتهام
#طلا_کاظمی
________________
حرف حرف توست! اصلا هرچه گویی روی چشم
هرچه میخواهی بگو، تنها مرا از خود نران!
#جواد_محمدی_دهنوی
________________
با تمام قدرتم، ساز مخالف میزنم
فرض کن برگشتهام تا گربهرقصانی کنم
#طلا_کاظمی
________________
چشمهایت حرف عشق و بیقراری میزند
گرچه در ظاهر تو دائم گربهرقصانی کنی
#جواد_محمدی_دهنوی
________________
باغ لیمو هم دهانش آب افتاده عزیز!
این همه شعر ترت را از کجا آوردهای؟!
#طلا_کاظمی
________________
رد شدی از شهر ما، تنها نه من، که زلف تو
مردمان شهر ما را جمله شاعر کرده است
#جواد_محمدی_دهنوی
________________
با زبان بیزبانی خوب فهماندی به من
آخرش این گربهرقصانی به بادم میدهد
#طلا_کاظمی
________________
شعرهایم هیچ تاثیری ندارد در دلت
آخرش تو دوست داری گربهرقصانی* کنی
#جواد_محمدی_دهنوی
*گربهرقصانی کردن: مانع کارها شدن، کسی را سر دواندن و بازی دادن
________________
این همه نامهربانی میکنی با قلب من
حق بده گاهی برایت گربهرقصانی کنم
#طلا_کاظمی
________________
یا قرار قلب زارم باش یا زودی برو
خستهام کردی تو با این گربهگربه کردنت
#جواد_محمدی_دهنوی
________________
خستگی را در بیاور از تنت جانان من!
چونکه از حالا تماشاییاست آن روی سگم
#طلا_کاظمی
________________
همیشه روی خوشَت را نشان بده ای یار!
چرا که رویِ خوشت خستگیِ دل ببرد...
#جواد_محمدی_دهنوی
________________
بنازم این همه وقاحتت را یار
مگر به من تو روی خوش نشان دادی؟
#طلا_کاظمی
________________
آن رویِ بَدَت که آخرش شد پیدا
با پاسخ تندی که تو دادی اینجا
تا وصف تو را به شعر گفتم، بانو!
گفتی به من: اینقدر وقیحی آقا! 😢
#جواد_محمدی_دهنوی
🍃🌹
جز تویی که همیشه در سفری
همه در فکر آمدن بودند
دلخوشیهای سادهی دنیا
همه یک روز مال من بودند
هر طرف را نگاه میکردم
همه از رفتن تو میگفتند
پنجره، پلهها، در و دیوار
همه با کوچه همسخن بودند
رفتی و قطره قطره آب شدم
کوه بودم ولی خراب شدم
گفته بودی که نسل در نسلت
همه فرهاد کوهکن بودند
گر چه دنیا برای من میبافت
دستکشهای تازهای اما
دستهایت نبود و هر پاییز
دستهایم چه بی وطن بودند
دست بر صورتم کشیدم باز
من در آیینه پیرتر شدهام
این لب و چشم و بینی و ابرو
روزگاری چقدر زن بودند
#میترا_سادات_دهقانی
#شاعران_اجتماعی
#شاعران_آئینی
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آن چنان مات که حتی مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
#فریدونمشیری
غروب جمعه و بوی غریبی
دلی تنگ و پر از درد عجیبی
به پشت پرده ی حسرت نشسته
که شاید بشنود امّن یجیبی...
#بداهه
#زهره_قاسمی
#وصال
وقتی که یار تو شده دلدار دیگری
وقتی که رفتی و شده ای یار دیگری
دیگر مپرس حال من ، آواره ام نکن
برگرد و تا ابد بشو غمخوار دیگری
تا روز حشر نیز نمیبخشمت ، مگر
"بخشش شود بهانه ی دیدار دیگری"
آه از غمی که بی خبری بر دلم گذاشت
هر دم ز دست تو رسد آزار دیگری
#محمدمهدی_سفیدگر
من سال هاست بعد ِ تو مُردم ولی هنوز
عطرت که می وَزد کفنم تیر میکشد ...!
#نجمه_زارع
از جهنم هیچ باکی نیست وقتی سال ها
با جهانی اینچنین هم سوختم هم ساختم
#حسین_زحمتکش
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواننده محمد سیاره
شاعر طاهره کاظمنژادی
متخلص به #طلا_کاظمی
تبعید شدم از خود و دنبالِ تو گشتم
این حکم،نه تبعید،که اعدامِ جدیدی ست
#علی_احمدپور
#عارفانه
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
برای افراد غیرفعال گروه: 👇👇👇
چندی است که بیسروصدائید چرا؟!
از محفل « نظم » ما، جدائید چرا؟!
خاموش نشستهاید و با این همه ذوق
از خود غزلی، نمیسرائید چرا؟!😂
#ناشناس