30.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین_علیهالسلام
با ملائک روضه میگیریم بگذارند اگر
ذرهای از تربتت را در مزارم کربلا
«عاقبت خاک گِل کوزه گران» هم گر شوم
با نسیم آید به سوی تو غبارم کربلا
#قاسم_صرافان
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
#صلاللهعلیکیااباعبدالله🍃
حَسـرت بَـرم بـه مُحتضری، کاخرین نفس
روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین
#غلامرضاسازگار
شبیه مرد عاشق پیشهای بودم که از شهرش
به دنبال طبابت رفت، اما شهریار آمد...
#امید_صباغ_نو
مباش فکر رسیدن که در طریقت عشق
جز انتظار کشیدن در انتظار تو نیست
#حسین_زحمتکش
سخن خلاصه کنم: عاشقی همان رنجیست
که در فراق ثریا به شهریار گذشت...
#حسین_دهلوی
هر قدر دوندگی کنی ، باخته ای
احساسِ برندگی کنی ، باخته ای
بی داشتنِ زندگیِ اسلامی
هر سبک که زندگی کنی ، باخته ای
🖊مجید بوری
#مجیدبوری #مجید_بوری
شبیه دستِ گرفتارِ در حنا مانده
میانِ بهمنِ کوچِ تو عشق جا مانده
تو رفته ای و به امیّدِ کشفِ روزنه ای
تمامِ قد ،نگران دست در دعا مانده
برای درک حقایق همیشه کور و کر است
کسی که عشق چشیده ست و مبتلا مانده
دوباره رخت عروسی به تن کشیده زمین
میان کوچه ی برفی دو ردّ پا مانده...
دلم به میل خودش رفته تا قدم بزند
دوباره شب شده این خیره سر کجا مانده!؟
گمان کنم که قرار و مدار و خاطره ای
میان برف دل انگیزِ کوچه ها مانده
و باز پای قرارش نشسته یخ زده است
امان ز دستِ دلِ مبتلایِ وا مانده
طبیب آمد ودید و سپس جوابش کرد
دلی که بعد تو بی رحم ،در کما مانده
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
هر که رفت از دیده، داغی بر دلِ ما تازه کرد
در زمینِ نرم، نقشِ پا نمایان میشود
#بیدلدهلوی
بسم الله الرحمن الرحیم
غم عزیز
هرجا غم تو هست، بجز غم عزیز نیست
پای غم تو شادی عالم عزیز نیست
از اشک روضههای تو حاجت گرفتهایم
گریهکن تو پیش خدا کم عزیز نیست
تا گریه بر تو مانده چهحاجت به اینوآن؟
کوثر که هست چشمهی زمزم عزیز نیست
اثبات کردهاند شهیدان کربلا
در امتحان عشق تو جان هم عزیز نیست
عمری که با تو میگذرد سالها خوش است
اما بدون لطف تو یکدم عزیز نیست
ما اهل گریهایم و کتابی برای مان
اندازهی لهوف و مقرّم عزیز نیست
چون ماه عشقبازی با توست، پیش ما
ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست...
ما نیز مثل سعدی شیراز گفتهایم؛
"ما را بهجز تو در همه عالم عزیز نیست"
#مجتبی_خرسندی
#امام_حسین_علیهالسلام
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
با رفتنت دل را شــــریک درد کردی
برگ درخت دلخوشی را زرد کــردی
گرمــــــای آغوشت تمام زندگی بود
از پیش من رفتی هوا را سرد کردی
✍#اسماعیلعلیخانی
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
#دهه_فجر
از راه آمد موسم سبز بهاران
دلها گل افشان گشت ،باز از یاد یاران
گردید گلشن ،دشتهای کفر وتردید
از جویبار جاری خون شهیدان
آنان که از دار و ندار خویش رستند
شد نامشان زینت به هر کوی وخیابان
آزاد کردند از قفس ققنوس ها را
کردند در زنجیر دست وپای شیطان
بار سفر بستند کرکس های خونخوار
سوی کنام وبیشه برگشتند شیران
با رهبری فرزانه و آگاه، برگشت
این کشتی از بطن تلاطم های طوفان
زن ،زندگی ،آگاهی و آزادگی را
تفسیر کرده رهبر دانای ایران
تشبیه کرده دامن زن را به مکتب
چون با کمال و فضل خود می سازد انسان
این افتخارماست که اسلام باشد
سرمنشاو آغاز جمهوری در ایران
بار امانت را به دست ما سپردند
آری شهیدان وطن، این گوی ومیدان
شاعر: #انسیه_اسمعیلی
#امام_خمینی_ره
هم مرد حماسههای طوفانی بود
هم سالک قلههای عرفانی بود
ماندهست هنوز تا که بشناسیمش
یک رهرو مکتبش سلیمانی بود
شاعر: #یوسف_رحیمی
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
#دهه_فجر
اقرار کن بلندی این اقتدار را
این انقلاب مستمر ریشه دار را
باید به تنگ چشمی دشمن نشانه رفت
فرّ و شکوه این همه نقش و نگار را
مرگا به ما اگر که به ضحاک وا نهیم
این سرزمین رستم و اسفندیار را
بهمن اگر چه سرد ؛ ولی نیمه های آن
حس می کنم طراوت فصل بهار را
روزی که چشم ظلمت شب روشنا گرفت
روزی که داد خاتمه شب های تار را
در موجی از کدورت و در اوجی از غبار
دیدند آن زلالیِ آیینه وار را
هرسال یاد و خاطره ات زنده می شود
قلبی تپنده تر شده ای روزگار را
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
دوگام مانده به هم، سیبی از هوا افتاد
چه اتفاق قشنگی میان ما افتاد …
اگر چه لذت بخشش هزار چندین است
برای بوسه فقط انتقام شیرین است …
#حسن_دلبری
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است
ساقههای مژهام از وزش آه نسوخت
شکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است
سفرهدار توام ای عشق بفرما بنشین
نان جو زخم و نمک خون جگر بسیار است
هر کجا مینگرم مجلس سهرابکشی است
آه از این خاک بر آن نعش پسر بسیار است
پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید
پشت دلتنگیام اما و اگر بسیار است
اشک آبادی چشم است بر آن شاکر باش
هرکجا جوی روانی است کپر بسیار است
سالها رفت و نشد موی تو را شانه کنم
چه کنم دوروبرت شانه به سر بسیار است
#حامد_عسکری
در خواب تو را دیدم و چون دیده گشودم
دیدم همه جا پرتو مهتاب دمیده
#مهدی سهیلی
شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند
که قرار است کسی موی تو را شانه کند
#متین_شریفی
از عیشِ خردسالی بیحاصلی نوشتیم
آخر به ما ندادند صدآفرینِ ما را...
#معنی_زنجانی
#محمد_سهرابی
•●🛤
مرا آزردی و گفتم که خواهَم رفت از کویَت
بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدَر رفتم
#هوشنگابتهاج
قطاࢪ میرود!
تو میروے!
تمام ایستگاھ میرود...!
و من چقدر سادهام
ڪہ سالهای سال
در انتظار تو،
ڪنار این قطار ایستاده ام...
و همچنان،
بہ نرده های ایستگاہ رفتہ
تڪیہ دادهام....
#قیصر_امین_پور
نشستیم و قسم خوردیم رو در رو به جانِ هم!
اگرچه زهر می ریزیم توی استکانِ هم!
همه با یک زبانِ مشترک از درد می نالیم
ولی فرسنگ ها دوریم از لحن و زبانِ هم
هوای شام آخر دارم و بدجور دلتنگم
که گَردِ درد می پاشند مردُم روی نانِ هم!
بلاتکلیف، پای تخته، فکر زنگِ بی تفریح
فقط پاپوش می دوزیم بر پای زیانِ هم!
قلم موهای خیس از خون به جای رنگِ روغن را
چه آسان می کشیم این روزها بر آسمانِ هم
چه قانونِ عجیبی دارد این جنگِ اساطیری
که شاد از مرگِ سهرابیم بینِ هفت خوانِ هم
برادر خوانده ایم و دستِ هم را خوانده ایم انگار!
که گاهی می دهیم از دور، دندانی نشانِ هم
سگِ ولگرد هم گاهی -بلانسبت- شَرَف دارد
به ما که چشم می دوزیم سوی استخوان هم!
گرفته شهر رنگِ گورهای دسته جمعی را
چنان ارواح ، در حالِ عبوریم از میانِ هم
#امید_صباغ_نو
بیست و یک سال مثل برق گذشت
بیست و یک سال از نیامدنت
کوچه مشتاق گام هایت ماند
خانه چشم انتظار در زدنت
مثل این که همین پریشب بود
آمدی با پسر عموهایت
خنده هایت درست یادم هست
بس که آشفته بود موهایت
رو به من رو به دوربین با شوق
ایستادید سر به زیر و نجیب
آخرین عکس یادگاری تان
بین این قاب ها چقدر غریب ....
هیچ عکاس عاقلی جز من
دل به این عکس ها نمی بندد
تازه آن هم به عکس ساده ی تو
که سیاه و سفید می خندد
دورتا دور این مغازه پُراست
از هزاران هزار عکس جدید
تو کجایی کجا نمی دانم
آه ای خنده ی سیاه و سفید
تو از این قاب ها رها شده ای
دوستانت اسیرتر شده اند
تو جوان مانده ای رفیقانت
بیست و یک سال پیرتر شده اند
صبح شنبه چه صبح تلخی بود
از خودم پاک ناامید شدم
قاب عکس تو بر زمین افتاد
به همین سادگی شهید شدم
#سعید_بیابانکی
🍃🌹
از تندباد فتنه ندارم غم سقوط
ما پرچمیم و فتنه گران تار عنکبوت
پهن است سفره ی دل خونم، گرفته اند
ناشاعرانِ خسته قلم، روزه ی سکوت!
ماییم و آرمان شهادت، شما و چه؟
ما زنده ایم در کنف حی لایموت
دم میزنید تا که برافتد نظام ما
خاموش کرده است که خورشید را به فوت؟
سبز است این دیار به خون شهید و باز
چشم امید بسته کسان بر کویر لوت
پایین گرفته ای سر خود را و میروی
اینک بهوش باش که چاه است روبه روت!
#مسعود_یوسفپور
💠
رسیده ام به حرم با هوایِ چَشمانت
منم کبوتر حاجت روایِ چشمانت
رسیدهام که دلم را شبیه آئینه
هزار تکه کنم زیر پای چشمانت
منی که چشم به جز تو نداشتم به کسی
چگونه شعر نگویم برای چشمانت؟
تویی که داده به لطف نگاه خود تسکین
همیشه درد مرا با دوای چشمانت
طواف میکند این بارگاه قدسی را
دلم حرم به حرم لابهلای چشمانت
چه آسمان قشنگی چه برف و سرمایی
مرا ببر به حرم پا به پای چشمانت
برای خلقِ چُنین صحنه های دلچسبی
چقدر حوصله کرده خدای چشمانت
حرم دوباره مرا نزد خویش می خواند
دوباره گم شدهام لابهلای چشمانت...
#مهتا_صانعی