eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
تندیس من از روز ازل سخت شکست یک قلب پراز غصه دراین سینه نشست یک عمر تلاش و سعی بی فایده بود انگار که بخت من همین هست که هست
چون فاصلهٔ آدم مرتد از دین یا فاصلهٔ لحظهٔ شاد و غمگین نزدیک همیم و دور از هم انگار من آخر اسفندم و تو فروردین
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن کسی باور نخواهد کرد اعجازِ تو را ای عشق! کسی نگشود و نگشاید چنین رازِ تو را ای عشق! در این اسرارِ یزدانی نهفته رازِ پنهانی خدا داند ز علت‌ها تو از علت چه می‌دانی؟
خل و چل کرده مرا چشم پر از آشوبت بیهوا توی خیابان بغلت خواهم کرد
چلمنگ و خنگ است و پر از خل بازی اما چشمان آهو پیشه اش را کس ندارد
مینویسم دوسـتت دارم به تکـرار و به عــشق مشقِ هر روزم شده این ذکر : من میخواهمت
" اهل کجایی ؟ " زادگاه پدرم تبریز است ترکم و لهجه ی ترکی دارم ولی از آبی دریای جنوب است دلم رگ و ریشم شاید به درختان بلند و همه سرسبزی گیلان برسد ! من اگر عاشق گل هستم و گلخانه و گل های بهار چون که معشوقه ای از شهر گلستان دارم ! ساده ام سادگی من باید ارثی از مردم خون گرم لرستان باشد ! غیرتم زاده ی کردستان است شهر موسیقی و گل های قشنگ شهر نورانی مردان خدا که در آن عشق و امید است و صفا همه جا و همه جا ! روحم از کرمان است یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست من خراباتی ام اما اکنون روزگاری است که چون ارگ بم از بخت بد و سردی ایام همه خانه و کاشانه ی من یک شبه ویران شده است ! من پر از شورم اگر ؛ از همه ی رفتارم گاه تعجب کردی چیزی نیست ؛ چون که دریاچه ی قم از وسط زندگی ام می گذرد ! من گر عهدی بستم روی عهدم هستم چون رگی از دل اقوام بلوچی دارم ! من اگر ذکر خدا را عربی می گویم گر که لا حول ولا قوة الا بالله بر لبم آواز است چون نیاکان من از مردم دل سوخته ی اهواز است ! و اگر نصف جهانم پر عشق است و غمی تاریخی در نگاهم پیداست من مقصر نیستم اصفهان را دیدم ! و اگر از غزل سعدی و حافظ مستم چون که کاکو من شاعر ز تبار شهر شیراز هستم ! پر ز شعرم پر ز شورم پر ز ایمانم من به همین استدلال اگر از من پرسند پسرک اهل کجایی گویم : اهل ایرانم من !
زبانم هم نمیچرخد به لعن تو به نفرینت بقای عاشقان یعنی جدایی ها و رفتن ها
مهمان دلم باش، دلم جای بدی نیست مهمان دلم باش، دلم جای بدی نیست این خانه به غیر از تو، سرای احدی نیست هر لحظه به این ذوق که می آیی و هستی می مانم و اندوه؛ که عمرم ابدی نیست هرچند ؛ پر از زخم زمانه است ؛ ولی امن آرام بیا ؛ در دل من دیو و ددی نیست من خسته - دلم خسته تر از من من ساحل متروکه ! مرا جزر و مدی نیست سرد است زمستان چرا پالتو تنم نیست؟ بگیر دست مرا دوست مرا هیچ مددی نیست مبادا سوی چشمم برود تا تو بیایی بیا قاصدک باد بیا تا اجلی نیست این شهر بدون تو چه تاریک و چه باریک ای دوست؛ گمم ! راه تو را هم ، بلدی نیست اینجاست که در گوشه ای از دفتر شعرم جز مرگ از این شعر؛ ندایی و ردی نیست از گردش تقویم و عددهای پر از هیچ از کاسه ی این عمر ؛ که دیگر ؛ عددی نیست با خس خس این سینه برای تو نوشتم این سینه به غیر از تو ؛ سرای احدی نیست سیناعباسی
تندیس عشق ای آفتاب عالم امکان ببینمت آیینهٔ صداقت ایمان ببینمت نقشت کشم به دفتر دل با حریر گل ای کعبهٔ شرافت انسان ببینمت مهر سپهر عاطفه‌ای در نگاه من خواهم ز چشم حادثه پنهان ببینمت آتش زده فراق تو بر صبر من بیا تا من به چشم آینه مهمان ببینمت قد می‌کشد صنوبر ذهنم به یاد تو روح زلال جاری باران ببینمت تفسیری از سلالهٔ شب‌سوز عالمی گلبوسهٔ ستارهٔ خندان ببینمت پیچیده بر فراز سپیده سرود تو ای جلوه‌های آیهٔ قرآن ببینمت کی می‌شود به دیدهٔ کوشا قدم نهی ای قبلهٔ قبیلهٔ خوبان ببینمت
ماهی که به جادویِ نگاه ِ تو اسیرم یک دم بِنِشین با من و غم های اخیرم چون آهوی دل خسته ی ِ جنگل زده ای که با پای خودش آمده در پنجه ی شیرم فرقی نکند مقصد من چیست، به هر حال هرجا که بخواهم بروم باااز مسیرم - رد می شود از کوچه ی بن بست تو ، آنگاه بیست و سه دقیقه لب آن پنجره خیره م ... تا شب همه شب خواب به چشمم بِنِشانم ، تا پر شود از حسّ حضور تو ضمیرم - باید « تو» بگویی شبت آرام عزیزم تا با نفس گرم تو آرااام بگیرم یک لحظه اگر تلخ شود طعمِ نگاهت بر کرده و ناکرده ی خود عذر پذیرم من آتش ِ مردادم و تو غیرت ِ تیری من، زاده ی مرداد ولی عاشق ِ تیرم معشوق ِ جفا پیشه ی بی رحم ِ دل آزار ! زانو زدنم پیش تو بس نیست ؟ بمیرم ؟؟؟؟
شکر می ریخت از هر دو لبش ،ما هم شکر!!! خوردیم فرو رفتیم در مرداب عشقش،بیشتر خوردیم میان خان اول از دو خم آغاز شد بازی زمین خوردیم و در بر خاستن فن کمر خوردیم به شیرینی شروع قصه ی شیدایی ما، نه همان آغاز بسم الله هم کلی به شر خوردیم امان از بذل بخشش های بی حاصل به نام عشق که دل دادیم و جای قلوه اش خون جگر خوردیم میان جنگ عقل و دل همیشه شکوه گر تن شد تمام ضربه ها را ما از این دو فتنه گر خوردیم به فکر دشمنان بودیم و غافل از خودی اما درختیم و فراوان ضربه از چوب تبر خوردیم بریدیم از هرآنکس رنج مان می داد اما باز به یک دیوانه تر از انتخاب قبل بر خوردیم 📚گیدا
ارسالی اعضا 👌👌👌
آهسته آهسته گشودم دیده را بر روی او آهسته آهسته کشیدم نقشی از ابروی او آهسته آهسته چو نوشیدم شراب عیش و عشرت را ز چشمانش شدم مست از مِی جادوی او آهسته آهسته وزد بر گلشن هستی شمیم جانفزای او تراود زلف عنبر بوی او آهسته آهسته چنان با شور و شیدایی بپاشد بزم رویایی ز شوق گلشن مینوی او آهسته آهسته به راهش گل برافشانم به فرش دیده بنشانم که بینم چهره‌ی دلجوی او آهسته آهسته کمند زلف دلدارم کند صید دل و جانم کشد ما را خم گیسوی او آهسته آهسته اگر کوشا بخواهی دیده‌ی دل را فروزان‌تر بنه بر دیده خاک کوی او آهسته آهسته
دخترخانم،حتماگوش‌کن! .m4a
2.37M
حرفای یک پسر درباره حجاب نامناسب خانم ها😔👆👆 این وویس رو حتما حتما گوش کنید من با این وویس واقعا به این نتیجه رسیدم همه جا نشر بدم لطفا بگوش همگان برسانید ،ب چ قیمتی بقیمت حبس ودردکشیدن پسرهامون😔😭 چرا درک نمی کنند دختران؟ اینا حرف های داداش رضاس کسی که نه بچه بسیجیه نه حذب اللهیه نه ساندیس خوره نشر دهید برای خشنودی امام زمان 😢😢😢😢😢😢😢 امام زمان شرمنده
دوست دارم تا کنم رویت زیارت بیشتر لای گیسوی تو باشم در اسارت بیشتر غنچه ی لبهات اگر چه بوسه بارانم کند می شوم درگیر چشمان خمارت بیشتر حس خوبی هست آغوش وصالت در خیال غرق باشم لحظه ای اما کنارت بیشتر می زند پهلو به دریای کنایه دلبرم خوب می چسبد به شاعرها عبارت بيشتر هر کسی در عمر خود تاوان عشقش می دهد عمر ما هم می شود پای تو غارت بیشتر با محبت شاخه های موی تو کردم حرس تا شود فصل بهاران برگ و بارت بیشتر سوی بازار محبت من که کالایم غم است می کنم با یاد تو هر دم تجارت بیشتر ادخلوها به سلام آمنین گفتی و من باز شد رویم کمی کردم جسارت بیشتر
خورشیدِ امید، جلوه‌گر آمده است میلاد امامِ منتظَر آمده است با اینکه هنوز مانده تا فروردین امسال بهار زودتر آمده است فرمانده سلام! ما طرفدار توییم ما یار توییم ما گرفتار توییم ای مهدی فاطمه بیا آقا جان ما منتظر لحظه‌ی دیدار توییم ای رایحه‌ی بهار فرمانده سلام ای حجت کردگار فرمانده سلام ای منتقم علی و زهرا و حسین ای وارث ذوالفقار فرمانده سلام ای جلوه‌ی پهلوان خیبر برگرد ای وارث ذوالفقار حیدر برگرد با سیصد و سیزده امیر لشکر با سیصد و سیزده دلاور برگرد ای خاکِ قدومت آسمان ادرکنی ای ذکر لب پیر و جوان ادرکنی بنما نظری تا که نرفتم از دست یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی مهدی شریفی
کارِ جنونِ ما به تماشا کشیده است یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی...
از جهان آب و گل امید آسایش خطاست چار دیوار بدن مهمانسرای دردهاست
گاهی میان مردم، در ازدحام شهر غیر از تو، هرچه هست فراموش می‌کنم
بسم‌رب‌مھد؎.!✨ ♥️... شروع‌چلہ‌زیارت‌عاشوُرا وحدیث‌ڪساء((: هدیہ‌بہ‌ساحت‌منجی‌دوُعالم...((: شروع:۲۰اسفندماه پایان:۲۰فرودین‌ماه -برای‌ثبت‌نام‌درچلہ‌بہ‌دایرڪت‌مراجعہ‌کنید @mlega_83
بہ هوای چشم مستت دل و دین به باد دادم.... تو به قلب وجان چه کردی که گرفته ای قرارم.......!!! 💔 ‌