صبح است و هوای عشق دارد با خود
گنجشک نوای عشق دارد با خود
در کوچه صدای قدمی پیچیده
این صبح بلای عشق دارد با خود
#زینب_نجفی
#راجی
صبح است، هوا عالی و عطر تو کم است
در قوری شعرم، غزلی تازه دم است
برخیز و برایم قدحی عشق بریز
جارو کند از فرش دلم هرچه غم است
#مهرآفرین
#شعــر ☕️🎼
وا کن مژه تا زندگی آغاز شود
یک صبح معطل سلامت مانده :)
#شهراد_میدری
هم اینکه پای سفر لنگ و لنگ تر میشد
دلم برای تو هر روز تنگ تر میــــشد
و باز عکس قشنگی که دست من دادی
ز داغ دوری ات هر دم ،قشنگ تر میشد
تو طعمِ خلوت ِشیرین ِخاطرات ِمنی
بدون تو قفسِ خانه سنگ تر میشد
کلافِ زندگی ام را به دست غم دادم
که رنگ ِسرخ ِمن هی زرد رنگ تر میشد
شبیه یک چمدانم ،که خیره مانده به در
شبیه یک چمدانم، که تنگ ترمیشد...!
#صفیه_قومنجانی
🥀
نیره جهانشاهی:
خورشید خزید در پس ابر
در شام سیاه روزگاران
دیگر رمقی نمانده بر صبح
تا گل بدمد دم بهاران
گم گشت سخاوت از دل ابر
جان داد ز تشنگی چمنزار
دیگر نرسد به گوش چشمه
اهنگ خوش و صدای باران
این شام سیه چو زلف یلدا
تار است و کبود و بی سحرگاه
دل گم شده در پی وصالش
چون اهوی کوه و بیشه زاران
در کوچه ی انتظار خشکید
چشمان به خون نشسته ی عشق
بر باغ خزان که می رساند
پیغام و ترانه ی بهاران
کاش از پس پرده سر برآری
ای ماه بلند خانه ی عشق
دیگر رمقی نماند بر شوق
ارام و قرار بی قراران
اللهم عجل لولیک الفرج
#نیره_جهانشاهی
جمکران
با پای دل به محضرت آقا،قدم زدم
تا سر به خاک پای شما دم به دم زدم
اصلا" عزیز فاطمه با این بهانه ها
دستی به سمت صید غزل بیش و کم زدم
تهران به سمت مسجدتان،جمکرانی ام
در قم قرار یار خودم را به هم زدم
آقا غزل نوشته ام و با زبان شعر
راهی از آستان شما تا حرم زدم
سوت قطار عاشقی ام را خدا شنید
از بس که روی ریل زیارت قدم زدم
بعد از سلام و عرض ارادت به محضرت
یک سر به سامرای دو چشم ترم زدم
با زائران مسجد سهله قدم قدم
بوسه به خاک پاک قدوم صنم زدم
آقا قبول کن غزلم را به لطفتان
زیباتر از گذشته غزل را رقم زدم
#سید_محمد_صفایی
نور عصمت
دمی که پرتو مهرش به کهکشان گل کرد
سحر به شوق درآمد و بوستان گل کرد
نسیم بانگ انا الحق وزید از هر سوی
سرود سبز ملائک در آسمان گل کرد
ستاره خندهکنان لا اله الا... گفت
شکوه جلوهٔ مهدی در این جهان گل کرد
در امتداد زمان چشم آینه خندید
بهار قامت دلدار دلستان گل کرد
در اختران نگاهش چو نور عصمت بود
فروغ مهر سعادت به لا مکان گل کرد
چراغ چشم و دل عاشقان عالم شد
سرور و عشق و مودّت به بیکران گل کرد
و عشق قبلهٔ پاکش چو کعبهٔ جان شد
طنین سجدهٔ جبریل مهربان گل کرد
صفای واژهٔ شعرش بهار معنا شد
و روح باور "کوشا" در این میان گل کرد
#امام_زمان
#سیدمحمد_صالحی_کوشا
با من بمان...کنارِ تو کاری کنم عزیز,
از سیب چیدن پدرم اشتباه تر!!!
#حامد_عسکری
رویدادی بزرگ می خواهم
اتفاقی که بی خبر باشد
کاش وقتی به خانه برگشتم
کفش های تو پشتِ در باشد...
#مژگان_عباسلو
زهرا سادات موسوی مقدم
یک روز میرسی تو از راه، ناگهانی.
میپیچد عطر نامت والله، ناگهانی.
صبح ظهورت از شوق، تا که تو را ببیند.
سر میکشد ستاره با ماه، ناگهانی...
یک عمر دل به یادت در حسرت تو ای یار.
با هر نفس کشیده یک آه، ناگهانی
یک عمر گریه کردم، یک شب بیا کنارم.
اندازه ی سلامی کوتاه، ناگهانی...
دنیا شده محیطِ امن ظهور، کم کم
موسی بزن قدم در وادیِ طور، کم کم
ای شیعیان نشستید؟ باید دگر ببندیم.
با اشک ریسه هایی از جنس نور، کم کم
آقا تو هم عبا و عمامه را تنت کن.
بعدش بزن به شالت عطر ظهور، کم کم
نعلین زرد پا کن، آخر رسیده دیگر.
از جاده های غیبت، کردی عبور، کم کم...
اسپند میکند دود، دور سر تو عمه.
دستی بکش به روی قلب صبور، کم کم...
کرده است از نبودت این روزگار، حیرت.
از صبر وطاقت تو این انتظار، حیرت
با مِهر تو به قدری، باریده ام که کرده.
از بارش دو چشمم فصل بهار، حیرت
یا یَاْبْنَ مَنْ هُوَ فی اُمُ اْلْکِتابْ لَدَیْ الله.
کرده خدا هم از این ایل وتبار، حیرت
بردار تا بگوید این کیست؟ باز حیدر؟!!!
تا که کُنَد ز دست تو ذوالفقار، حیرت...
کِی میشود بیایی، تا که زمین بلرزد.
دنیا کند ز شخصِ دُلدُل سوار، حیرت...
پهنای کل عالم از این روال خسته.
از این همه فشار و فکر وخیال خسته
از عیدهای بی تو از جشن های خانه.
از این خوشیِ تلخ و بی شور وحال، خسته
از یوسفی که کنعان هرگز ندیده اورا.
از این دروغِ محضِ تکرار فال، خسته
کِی میرسی که گشته دیگر زبانِ دنیا.
از دادن جواب سختِ سوال خسته
وقتی نبود احمد، دیگر اذان نمیگفت.
بود از نبود عشقش حتی بلال خسته
حالا بدون تو ما خَم گشته و نشستیم.
در آسمانِ ظلمت مثل هلال خسته
اما امام شیعه در راه انتظارت.
باور نکن که باشیم... فرض محال.... خسته....
🌹🌹🌹🌹
#زهراساداتموسویمقدم