eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
ز سودای تو جانم سوخت سرتاسر همه تن هم چنانکه دوست بر حالم پریشان گشت، دشمن هم
شاعری در آتشِ تفسیرِ چشمانت نوشت سوختم باور نداری شعرِ من را بُو بکش!   🌸🍃🌸🍃🌸
در دیارِ ما که جان از بهرِ مردن می‌دهند آرزویِ عمرِ جاویدان ندارد هیچ کس.. ..
✌️🇮🇷 آمده روز فتح خرمشهر عشق را با شکوه معنا کن از شهیدان بگو که والایند یادی از عاشقان مولا کن دست خالی ز جان گذشتند و دشمنان را از این وطن راندند مرد و مردانه پای خرمشهر با تمام وجودشان ماندند ای شهیدانِ روسفید سلام از شما این وطن گرفته بها خونتان شد بهای آزادی راهتان بود راه کرب‌وبلا روز تشییع جسم پاک شما چاک شد سینه‌های ما از درد می‌رسید از تمام کشورمان بوی عطرِ شرافتِ صد مرد هر کجایی که هست یاد شما می‌درخشد شکوهی از غیرت کل ایران شده چراغانی نامتان هست باعث عزت *بانگ مَمّد نبودی و شَهرت..... در خیالم شده مجسم باز این حماسه همیشه پابرجاست عشق، با رزمتان شده احراز قطره‌قطره چکید خون شما پای امنیتِ تمام وطن خسروی، زارعی، جهان آرا و هزاران شهید این میهن دم زدن از شهید کافی نیست کاش باشیم در خط شهدا حافظ یاد و نامشان باشیم با عمل به وصیت آن‌ها حاج قاسم چقدر دلتنگیم شور لبخندهای پاکت را کاش لایق شویم تا باشیم هر نفس در مسیر پاک شما مرگِ من را درون بستر، نه! خود، عطا کن به من شهادت را سخت مشتاق شور دیدارم تو نصیبم کن این لیاقت را *سرود معروف آزادی خرمشهر
عطسه‌هایم عرصه‌ى پاییز را پر کرده است حرف رفتن می‌زنی هی صبر می‌آید فقط
مرزبانم تویی حماسی‌ترین داستانم تویی به هر داستان، قهرمانم تویی نشان شجاعت به بازوی توست به غیرت، جهان‌پهلوانم تویی سراپا مسلّح به ایمان و عشق سراسر دل مهربانم تویی همه شهر، امن و امان است شب به گوش سحرها اذانم تویی.. توانا و باعزّت و استوار من ایرانم و مرزبانم تویی همه مرزبانان سلیمانی‌اند سلیمان این داستانم تویی ✍🏻 🏷
🕊 آمدی لیلی ولی مجنـون از اینجا رفته است خسته شد از بیوفایۍکوله بارش بسته است آمدی لیـلی! ولی این آمدن بی فایده است عشق هامون گو چرا بوی خیانت داده است آمدی لیلی ولی اینجا شقـایق خسته است تا ابد رَختِ عزا بر مرگِ عشق پوشیده است آمدی لیلی ولی شهرِ دلم بی حوصله است نوش دارویی ولی ،سهرابِ تو که مُرده است آمدی لیـلی ولی این آمدن بی پـرده است چونکه مجنونت دگر، از زندگانی رفته است مثلِ هرشب غصه ام تنهاییم را رانده است تا سپیده پیشِ من آن با وفایم مانده است یک نفر نـامِ مرا سنگِ صبورم خوانده است بعدِ مرگم شعـرهایم یـادگاری مانده است ‌ ‎‌‌‌🌸🍃🌸🍃🌸
آبادی شعر 🇵🇸
آفرین پس بهتر از دیروزت باش☺️
قانون مُهکمِ مبارزه با بی‌حجابی چون وضع پوشش در وطن خیلی وخیمه آمد پیامی از ادارات فخیمه هر کس نپوشد پوششی شایسته بر تن گیرند عکسش زود غیرِ مستقیمه از ماجرای عکس خویش و بی‌حجابی تفهیم گردد با پیامات این فهیمه وقتی دوبار از او چنین عکسی گرفتند در بار سوم می‌شود محکم جریمه حد جریمه قدر یک میلیون ریال است که قیمت ده بستنی از نوعِ کیمه!!! قدر مسلم می‌شود نصفه جریمه هر کس حجابش هست قدری نصفه‌نیمه باید کند پرداخت مبلغ را به سرعت تا مملکت گردد از این آفات بیمه پرسیدم از لُختی چرا اینگونه‌ای گفت: با این جریمه باحجابی واسه چی مه؟ والا...
جناب عاصی لینک ناشناسو بخونید🙏🌷
خرد کن لامذهب آن کوه غرورت را، بگو: دوستت دارم، مگر چیزی ازت کم می‌شود
34.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درد دل با امام رضا علیه السلام 🔹محفل طنز قمپز 🎥شعر خوانی:
🔹مژدۀ آزادی🔹 مانده ز فهم تو دلم بی‌نصیب معجزۀ عشق، غرور غریب نام تو را بردم و قلبم شکست مثل شهیدان تو غریبی، غریب بیرق افراشتۀ زخم تو حادثه‌ای پر ز فراز و نشیب می‌وزد از خاک تو بوی بهشت بوی خدا، بوی ظفر، بوی سیب خاک تو سر منزل مقصود عشق ای وطن عشق! نداری رقیب قلب زمین، قبلۀ خون، قاف زخم! معجزۀ سرخ! عجیبی، عجیب مژدۀ آزادی تو، دلنواز خندۀ پیروزی تو، دلفریب باز بخوان سورۀ «اَلنّازِعات» باز بخوان آیۀ «اَمَّن یُجیب» خُرّم و سرسبز بمان تا ابد ای وطن چلچله‌های نجیب فتح تو یک معجزۀ روشن است «نَصرُ مِنَ الله وَ فَتحٌ قَریب»
علیهاالسلام 🔹زائر🔹 هر که رو انداخت، خاطرجمع، زائر می‌شود قبل زائر کوله‌بار راه، حاضر می‌شود... خوش به حال خانۀ خشتی نزدیک حرم آخرش یک تکه از صحن مجاور می‌شود دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است هر کسی یک‌بار آمد قم، مهاجر می‌شود شیخ می‌یابد مفاتیح الجنان را پشت در شاطر عباس قمی در صحن شاعر می‌شود از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست در حرم حتی زبان شعر، قاصر می‌شود... رو به قم هر بار در مشهد سلامی می‌دهم خادم باب الرضا با من مسافر می‌شود دست را بر سینه‌ات بگذار و چشمت را ببند رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر می‌شود
با معجزه ای که از شهامت رخ داد شد شهر قیام و خون ایران آزاد آزاد و شد و چهل بهار آمد و رفت ای جان وطن روح شهیدانت شاد
کاش جای این که روی بستری از پر بمیرم پخش روی شانه های آسمان پرپر بمیرم! پیش از آن که نوشدم پاییز و‌خشکاند خزانم تا بهاری نوبرم، تا تازه ام، تا تر، بمیرم! بین دشت لاله های واژگون، گمنام و گلگون مثل سنگرساز سربازان بی سنگر بمیرم روز مرگ خویش سر بر گردن دریا گذارم از همه قوهای این دریاچه زیباتر بمیرم از خودم در شیشه ی سربسته ای عطری گذارم مست تر از چشمهای نرگسی عبهر بمیرم تشنه ی زمزم بکوبم پشت پا بر خاک خشکم بیقرار از هجر اسماعیل چون هاجر بمیرم لحظه ی نوشیدن از سرچشمه ی شیرین یاسین یا که در هنگام حفظ سوره ی کوثر بمیرم آسمان افتاده تا اعماق در چشم عقابم عادت بال بلندم نیست در بستر بمیرم!
شبیه فتح خرمشهر! وقتی فاتحت هستم دقیقا حال من مثل جهان آراست باور کن
عاصی! تا کی سخن ز ایمان کردن؟! پنهان ز نگاهِ خلق عصیان کردن از ریش چه سود با چنین باطن زشت؟! آتش نتوان به پنبه پنهان کردن
مشکلِ شرعی ندارد بوسه از لب‌های تو میوه‌یِ بیرون زده از باغ،حقِ عابر است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌