eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهی که شود دلت چو آئینه ده چیز بـرون کن از میان سینه حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت بغض و حسد و کبر و ریا و کینه شیـری خودت هم بکن تو پاکیزه تا نبندد این ده قلم تو دلت پینه ✍ از
رفته ای چندیست تا خالی شوی از ما و من ها خوش ندارم ناخوش احوالت کنم با اين سخن ها گريه کردم بی تو روی شانه های جالباسی عطر تلخت مانده روی تک تک اين پيرهن ها بعد تو باد است حرف عالم و آدم به گوشم: پندهای پيرمردان شايعات پيرزن ها رفته بودی مثل اشک از چشم ها افتاده بودم کاش برگردی که افتد باز اسمم در دهن ها کيستی ای عشق؟ وقتی نيستی در سوگ و سورم چيست فرق پيرهن های عروسی با کفن ها؟ حوض بی ماهی، حياط برگريزان، چای بد طعم باز با گلپونه ها «من مانده ام تنهای تنها» - علیرضا بدیع
نزَد تخمین عشقم را به تو علم ریاضی هم خدای مهربانم بی‌نهایت دوستت دارم @mastanehaye_man
دوباره فصل دلتنگی،هوای شهر مبهم بود همیشه دست پاییز و دلم در کاسه ی غم بود خیالم را به زنجیر غزل ها بسته ام عمری که این دیوانگی از بچگی موی دماغم بود 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
شکایت از غم برگ ریز بس است مرا تبسم گل های روی میز بس است به آنچه یافته ام قانعم! چه کم چه زیاد اگر بس است همین چند خرده ریز بس است همیشه قسمت فواره سرنگون شدن است تو نیز مثل من ای دوست بر مخيز، بس است؛ به فکر پرچم تسلیم باش و نامه صلح نه دوست مانده به دشمن، دگر ستیز بس است به جای گوهر و یاقوت، سنگ در کف توست هر آنچه یافته ای را زمین بریز بس است
آورده‌اند وعدۀ پاییز يا بهار؟ این برگ‌های مضطرب، آن ابرهای تار بر پشت‌بام شهر کسی ایستاده است باز است چشم عالم و آدم به انتظار ما بی‌اراده از پل تقدیر رد شدیم بگذر تو هم ز مسألۀ جبر و اختیار ای آن‌که از برنده شدن سرخوشی! بدان جز باختن نبود مرا قصد از این قمار خون می‌خورم ز سنگدلی‌های خویشتن دردی نشسته در دل هر دانۀ انار ما هردو خیره‌ایم به هم چون دو آینه هر یک به اضطراب و غم دیگری دچار باید دوباره خلق شود داستان نوح ای ابر بی‌قرار! کمی بیش‌تر ببار...
🌸سالروز پاکترین، 🌸 زلالترین، 🌸 شادترین 🌸 و مقدس ترین پیوند❤️ هستی بر آقا امام زمان عج و همگی مبارکباد...🌺✨
آبادی شعر 🇵🇸
🌸سالروز پاکترین، 🌸 زلالترین، 🌸 شادترین 🌸 و مقدس ترین پیوند❤️ هستی بر آقا امام زمان عج و همگی مبارکبا
به عشق حضرت رسول و ام المومنین خدیجه(س) سالروز ازدواج تو را در عشق بی معناست غرق خویشتن بودن تویی و مصطفی معنای یک جان در دو تن بودن به دنبال دلت صحرا به صحرا رفتی و آخر رسیدی بر سر کوی نبی از بی وطن بودن تجارت بعد از این سودی ندارد بگذر از خیرش تو را کافی ست تنها با محمد هم سخن بودن که بودی تو؟! همانا شیر زن بودی به شهری که ... به چشم مردمانش شرمساری بود زن بودن تمام آرزویت بود و آخر سر محقق شد به جان و مال خود مانند حیدر بت شکن بودن نه هرکس میتواند چون تو ام المومنین باشد دلی میخواهد آتشناک، شمع انجمن بودن در آیین بهاران هر کسی را این سعادت نیست به باغ مصطفی گلهای عصمت را چمن بودن تو که با جان و مالت یاور دیرین دین هستی به چشم عاشقان تنها تو ام المومنین هستی به اسلام از همان اول زبانزد بوده ایمانت همین ایمان سبب شد فاطمه پرورد دامانت در آن صحرای سوزان تا که فهمیدی محمد را به لبخندش شکفتی و بهاران شد زمستانت و با هر "اشهد انُّ..."رهایی، غرق پروازی که پیش از این زمین و آسمانها بوده زندانت و حالا خانم ِ آن خانه ای هستی که بعد از این  به هر شام و سحر خیل ملائک هست  مهمانت چنان دار و ندارت را به راه دوست بخشیدی که تا امروز هم تاریخ اسلام است حیرانت فقط از درهم و دینار نگذشتی در این سودا به پای عشق خود حتی گذشتی از سر جانت تو دارایی خود را خرج دینداری ما کردی و حالا مادر مایی و ما بچه مسلمانت چه توفیقی ست ما را ! همسر پیغمبر مایی نه تنها همسر پیغمبر ما، مادر مایی  
کیستم من بانوی اسلام، ام‌المؤمنینم مادر کوثر، امید رحمۀ للعالمینم آسمان معرفت، بر روی دامان زمینم بانوی باغ جنان، محبوبۀ جان‌آفرینم مثل زهرا دخترم آئینۀ حق الیقینم بـار‌ها از حق سلام آورده جبریـل امینم من خدیجه همسر و همگام ختم المرسلینم 🌸🌸 پیشتر از روز بعثت مصطفا را همسرم من از نزول وحی، تنها حامی پیغمبرم من همسرش نه، همدمش نه، بهترین همسنگرم من مؤمنین را، بلکه ایمان را گرامی مادرم من بحر ایثار و وفا و معرفت را گوهرم من در جلالت هـاجر و حـوا و مریم را قرینم من خدیجه همسر و همگام ختم‌المرسلینم 🌸🌸 پیشتر از بودنم دل برد از دستم محمد در حقیقت روشنی بخش وجودم بود احمد گشته بودم همچنان مشتاق آن روح مجرد بی خبر بودم که از لطف خدای حی سرمد روزی آن یار تمام خلق با من یار گردد ‌ می‌کندحق با نخستین شخص خلقت همنشینم من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم 🌸🌸 دختری دارم که خورشید ومه‌وگردون هلالش شوهری‌دارم که قرآن‌گشته نازل درکمالش دختری دارم که می‌آید سلام از ذوالجلالش حیدری گردیده دامادم که نبوَد کس مثالش حجره‌ای دارم که جبریل امین روبد به بالش نی عجب گرچرخ گردون سجده آرد بر زمینم من خـدیجه همسر و همگـام ختم‌المرسلینم
ما قرار عشقِ دور از عقل و منطق داشتیم بین ما آنکس که عاقل شد، گناهش بیشتر