eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت شیطان بر خدای عالمین کای خداوند تمام شور و شین میکنم گمراه انسانهات را جز کسی که داده دل را بر حسین هرکسی شد عاشق خون خدا میشود از دامم افتادن جدا کشتی امن نجات است و فقط حب او تنهاست مصباح الهدی با حسین آنکس که دارد الفتی نیست از من بر وجودش محنتی دور این نوع از جماعت نیستم گرچه هستم لایق هر لعنتی غیر از این هرکس که باشد بی گمان میکشانم قعر دوزخ بی امان حیله بر قلب خلایق میزنم نیست از شرّم خلاصی در جهان در حسین آورده قرآن را خدا جنگ با او هست جنگ با خدا هرکه عاشق شد به نور سومین راه او هموار گشته تا خدا بداهه یاصاحب صبر
🔹نماز استقامت🔹 بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را فلسطینم، صدای رنج انسانم، مرا بشنو که شعر داغ من تا آسمان برده بلاغت را فلسطینم که صبحاصبح با نعش عزیزانم به دوش خستۀ خود می‌کشانم بار حیرت را کماکان قصۀ من مانده در پستوی خاموشی مبادا از جهان یک شب بگیرد، خواب راحت را بگو شیپورهای شایعه خاموش بنشینند و بشنو از دل آوار، آواز حقیقت را مرا با قامت خونین یارانم، تماشا کن ببینی تا مگر حیرانی صبح قیامت را برای کودکان، لالایی از جنس رجز خواندم که در گهواره فهمیدند معنای شهادت را فلسطینم، سلاحی دارم از آه و نمی‌ترسم نثار جان دشمن می‌کنم طوفان وحشت را فلسطینم، غم آخرزمانم، قبلۀ اول که زیر تیغ می‌خوانم نماز استقامت را
ما را به جمع شهیدان ببر حسین(ع)... من با کوهی از گناه که رویم نمی شود! "عاصی" 😭😭😭 🌹نثار امام و شهدا ۳صلوات
باران و باد و برف و زمستان بهانه اند این خانه را نبودن تو سرد میکند . .
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم با پرتو ماه ایم و چون سایه دیوار گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم دور از تو من سوخته در دامن شب ها چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
مصراع های اول: سروده حضرت حافظ مصراع های دوم: سروده سجاد محمدیاری 🌸🌸🌸 دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را یادی کنید از من، در محضر دل آرا کشتی شکستگانیم، ای باد شرطه برخیز یارب تو بازگردان، از لطف، ناخدا را ده روز مهر گردون، افسانه است و افسون باز آر آن حقیقت، آن نور باصفا را در حلقه گل و مُل، خوش خواند دوش بلبل عطری رسید زان گل، آکند این فضا را ای صاحب کرامت ، شکرانه سلامت لطف و تفضلی کن، این عاشق گدا را آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است قرآن و اهل بیت است، مستمسکی گوارا در کوی نیک نامی، ما را گذر ندادند آن جا شهید گمنام، گردید آشکارا هنگام تنگدستی، در عیش کوش و مستی هر کس که شد سبکبار، آن کوی گشت دارا سرکش مشو که چون شمع، از غیرتت بسوزد این آتش دل من، دل را مسوز یارا حافظ به خود نپوشید این خرقه می آلود از لطف شد تفضل، پوشید این قبا را
«چه شود گر به نگاهی دلِ ما شاد کنی؟!»
مثل حافظ نه قبل و ‌نه بعد از او کسی نیامده است. حقیقتاً هیچ کس نتوانسته مثل حافظ غزل بگوید. ‌حافظ مقوله‌ دیگری است و بالاتر از همه است. در سفر به شیراز 😍 ۱۳۷۳/۸/۳۰ 20 مهرماه روز بزرگداشت حافظ شیرازی
از جهان وحش نا امید صبح و ظهر و عصر و شب شهید در میان قطع آب و برق سیل بمب فسفر سفید حال و روز غزه کربلاست ثانیه به ثانیه عزاست این همه جنایت بشر سازمان نا ملل کجاست!؟ در نبرد بین خیر و شر ناظرند جمع کور و کر تف به حامیان پولکی بر حقوق ظاهرا بشر! شب دوباره پر ستاره شد کودکی که تکه پاره شد از کسی صدا نیامد و باز وقت استخاره شد غزه بار روی گُرده نیست زنده باد آنکه مرده نیست! هرکسی سکوت کرده است جنس شیر پاک خورده نیست بحث سرزمین مادری است جنگ، جنگ نابرابری است خیبر است و راه فتح آن دست بچه های حیدری است
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم تا درخت دوستی کی بر دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم گفت و گو آیین درویشی نبود ورنه با تو ماجراها داشتیم شیوه چشمت فریب جنگ داشت ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم