eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عشٖق يعني اينكه ما باور كنيم يك دل ديــگر ارادتــمند ماست
شبی میخواستم عکس تو را بر گردن اویزم ولی افسوس فهمیدم طلا بر مرد جایز نیست
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد! رها کن ای دل غافل، خدای بت پرستت را...!
فضای خانه که از خنده‌های ما گرم است چه عاشقانه نفس می‌کشم!هوا گرم است... دوباره«دیده‌امت»،زُل بزن به چشمانی که از حرارتِ«من دیده‌ام ترا»گرم است... بگو دومرتبه این را که:«دوستت دارم» دلم هنوز به این جمله‌ی شما گرم است... بیا گناه کنیم عشق را...! نترس خدا هزار مشغله دارد،سرِ خدا گرم است... من و تو اهل بهشتیم اگرچه می‌گویند جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است... به من نگاه کنی؛ شعرِ تازه می‌گویم که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است...
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال‌ها منتظر روی برادر بودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم سال‌ها می‌شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته و با قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته‌اند چقدر دسته‌ی گل روی سرم ریخته‌اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند، خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت ...من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟ من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که عشّاق همه مال هم‌اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم‌اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش بنویسید برادر بوده سال‌ها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود، خدایا شکرت هر چه هم بود، بدن بود، خدایا شکرت یار هم آن قَدَری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟ او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟ بنویسید سری بر سر نی جا می‌کرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می‌کرد
دیوانه تر از خویش کسی می جستم دستم بگرفتند و به دستم دادند !
🍃🌺 من قسم می خورم این واژه برازندۀ توست با شما واژۀ سلطان به خودش می بالد
آخر ای دوست نخواهی پرسید که دل از دوری رویت چه کشید سوخت در آتش و خاکستر شد وعده های تو به دادش نرسید داغ ماتم شد و بر سینه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکید آن همه عهد فراموشت شد چشم من روشن روی تو سپید جان به لب آمده در ظلمت غم کی به دادم رسی ای صبح امید آخر این عشق مرا خواهد کشت عاقبت داغ مرا خواهی دید دل پر درد فریدون مشکن که خدا بر تو نخواهد بخشید
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم سال‌ها منتظر روی برادر بودم روی قبرم بنویسید جدایی سخت است این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم سال‌ها می‌شود از پیرهنش بی خبرم روی قبرم بنویسید ندیده رفتم با تن خسته و با قد خمیده رفتم بنویسید همه دور و برم ریخته‌اند چقدر دسته‌ی گل روی سرم ریخته‌اند چقدر مردم این شهر ولایی خوبند که سرم را نشکستند، خدایی خوبند بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت ...من کجا، شام کجا، زینب بی یار کجا؟ من کجا، بام کجا، کوچه و بازار کجا؟ بنویسید که عشّاق همه مال هم‌اند هر کجا نیز که باشند به دنبال هم‌اند گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید... روی قبرش بنویسید برادر بوده سال‌ها منتظر دیدن خواهر بوده روی قبرش بنویسید که عطشان نشده بدنش پیش نگاه همه عریان نشده بنویسید کفن بود، خدایا شکرت هر چه هم بود، بدن بود، خدایا شکرت یار هم آن قَدَری داشت که غارت نشود در کنارش پسری داشت که غارت نشود او کجا، نیزه کجا، گودی گودال کجا؟ او کجا، نعل کجا، پیکر پامال کجا؟ بنویسید سری بر سر نی جا می‌کرد خواهری از جلوی خیمه تماشا می‌کرد
رخت عزای شب‌ برای حال غزه است داغ دل خورشید از اهوال غزه است صهیون فقط دنبال قتل نخل‌ها نیست آماج ظلمش میوه‌های کال غزه است آن‌قدر که بر پیکر خود زخم دارد انگار کل سهم غم‌ها مال غزه است پاییز صهیون، برگ‌های غزه را ریخت پرپر به‌روی خاک، خط‌وخال غزه است هفتادسال از سرگذشت غزه غم بود امسال با لطف الهی سال غزه است فرعون در دریای غزه می‌شود غرق عکس عصا در استکان فال غزه است
آنکه میگفت؛ منم بهرِ تو غم خوارترین، چه دل آزارترین شد ، چه دل آزار ترین.... فریدون مشیری.
بسم الله الرحمن الرحیم هدیه ما را خدای حضرت معصومه خوانده گدای حضرت معصومه شاعر شدیم تا بنویسیم از مدح‌وثنای حضرت معصومه انگار روی عرش خدا هستیم زیر لوای حضرت معصومه قم شوره‌زار بود و گلستان شد از خاک پای حضرت معصومه عمری به او "کریمه" لقب داده‌ست جود و سخای حضرت معصومه وا می‌کند هزارگره، دستِ مشکل‌گشای حضرت معصومه در زندگی غریب نشد هرکس شد آشنای حضرت معصومه معصومه‌ی امام‌رضا بانوست مولا، رضای حضرت معصومه مثل حریم شاه خراسان است صحن‌وسرای حضرت معصومه « مَن زارَها بِقُم فَلَهُ‌الجَنَّه » این شد بهای حضرت معصومه یک‌بار آمده حرم و یک‌عمر شد مبتلای حضرت معصومه در این حرم طلا شده مس‌هامان با کیمیای حضرت معصومه شب‌های جمعه زائر اربابیم در کربلای حضرت معصومه درمان دردهای دوعالم شد دارالشفای حضرت معصومه شکر خدا ضریح دلم بوده‌ست یک‌عمر جای حضرت معصومه عالم گدای حاتم طایی شد حاتم گدای حضرت معصومه ناقابل است هدیه‌ی من، اما؛ جانم فدای حضرت معصومه 🥀 دل‌های ما حسینیه‌ی اشک است روز عزای حضرت معصومه چندین گریز ذهن مرا برده در روضه‌های حضرت معصومه در روضه مثل حال‌وهوای ماست حال‌وهوای حضرت معصومه تا شام‌و‌کوفه رفته دلم هربار از ماجرای حضرت معصومه تعجیل در ظهور امام ماست تنها دعای حضرت معصومه