eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بهتر از این نشود روز من آغاز به خیر که به چشمان پر آشوب تو دعوت باشم
شبیهِ خویش ، کلِ شهر را دیوانه میبینم تو از هر کوچه ای رد می شوی میخانه میبینم تو چشم خویش برهم میزنی، من در خیال خود شراب کهنه را پیمانه در پیمانه میبینم هراسی نیست این دلداده را از رنج ، تا وقتی برای گریه ام ، این شانه را مردانه میبینم تو در اندیشه ی آزادی ام از بند این عشقی من از امروز هم این پیله را پروانه میبینم تو دریایی حقیقت در دلت گنجانده ای ، جز تو تمام زندگی را جرعه ای افسانه میبینم چه کردی با منِ غمْ آشنا ، ای یار دیرینه که در آیینه ها تصویرِ یک بیگانه میبینم خبر آورده از کویت ، صبا ؛ شعر مرا خواندی بیا در گوش من نجوا بکن : رویا نمیبینم !
حس میکنم که طعم لبت ترش مزه است ثابت بکن که نیست، بیا امتحان بده!!.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. ای شرقی قشنگ! که شعرم برای توست در بیت بیت هر غزلم رد پای توست! احساس می‌کنم که کمی دوست داری‌ام تنها دلیل منطقی‌ام چشم‌های توست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پدرم گاه ، صدا می‌زندم شعر سپید! بس که آشفته و رنجور و به هم ریخته‌ام!
☕️ دوباره چای فراق تو سهم فنجان است دوباره مزۀ فنجان صبح من تلخ است @eitaaparvanegi
5.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به کسانی که روزه سکوت گرفته اند ای دوست! سکوتت این زمان یعنی چه؟! بازی به زمین دشمنان یعنی چه؟! امروز ببین که در کدامین راهی در باطل و حق، راه میان یعنی چه؟!
بی مرزتر از عشقم و بی‌خانه‌تر از باد ای فاتح بی لشگر من خانه‌ات آباد حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی دیریست که دلدار پیامی نفرستاد دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم مجنونم و یک شاعرِ دیوانهٔ دل شاد دستم به جدایی برسد، رحم ندارم بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد" با اینکه دلم گفته مدارا کنم امّا ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد «شهریار» ‌ ‌
11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا سکوت؟ به پا خیز غزه در خطر است و پاره‌های فلسطین در آتش شرر است به زیر پنجه‌ی دشمن هنوز پا برجا است شبیه کوه، مقاوم ، اگر چه بی‌سپر است خم است شاخه‌ی زیتون ولی شکسته، نه که این نشان صلابت، مقابل تبر است به حکم آیه‌ی قرآن که صبح نزدیک است و ظلم رفتنی است و زمانه‌ی ظفر است نمانده است مجالی برای اسرائیل زوال قطعیِ آن، معتبرترین خبر است
بین ما « خطی است قرمز » ، پس تو با ما نیستی یک قدم بردار ، می بینی که تنها نیستی  ... خیر خواهان توایم ای شیخ! ما را گوش کن، فرصت امروز را دریاب ، فردا نیستی  یک سخن کافی است گفتن، گر درین خانه کَس است یا نشانی را غلط دادی به ما ، یا نیستی!  هیچ می ترسی ز هول روز رستاخیز؟ نه ! از مسلمانی همین داری که « ترسا » نیستی!  ای که با یک سنگ کوچک، خاطرت گِل می شود، مشکل از اطفال شیطان نیست، دریا نیستی!  نیل در پیش و عصا در دست و فرعون از عقب، فرق دارد آخر این قصه ، موسی نیستی!!  
چند روز است که قوتِ همه‌ی ما آه است دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است ✍
"گرگ"ام و دربدر خصلت "حیوانی" خویش ضرر اندوختم از این همه "چوپانی" خویش تا نفهمند "خلایق" که چه در "سر" دارم سالیانی زده ام "مهر" به "پیشانی" خویش! منم آن ارگ! که از خواب غرور انگیزش چشم واکرده "سحرگاه" به ویرانی خویش رد شدی از بغل مسجد و حالا باید... یا بچسبیم به "تو" یا به "مسلمانی" خویش گاه دین باعث دل "سنگی" ما آدم هاست "حاجیان" رحم ندارند به "قربانی" خویش توبه گیریم که بازست درش! سودش چیست؟! من که اقرار ندارم به پشیمانی خویش! مهر را پس بده ای شیخ که من بگذارم سر بی حوصله بر نقطه ی پایانی خویش!