در قحطی آب است ولی غرق سراب
شاد استولی شکسته در پشت نقاب
از معـرفت و عـشـق تهی شـهـری که
یک عمـر در آن غـریـب افـتـاده کتاب
#هفته_کتاب
#محمدجواد_منوچهری
هم رویٍ دست و پای گل و خار می نشست
هم رویٍ قد و قـــامتٍ دیـــوار می نشست
با قلب ٍکوچکش، دل ٍخیلی بزرگ داشت
با آنکه خواب رفته و بیدار؛ می نشست
اندازه ی زمین و زمان، حرفٍ خوب داشت
جایی که سقف بر سرت آوار، می نشست
اهلٍ گلایه کـــردن و دوز و کلک نبود
هر چند با اهـــالی بـــازار مــــی نشست!
بــا کوچک و بـــزرگ بــــلد بـــود دلبـــری
با هر بهـانه ای کم و بسیار ، می نشست
چشم مرا به دیــــدنٍ دنیا بــــزرگ کرد
وقتی بروی چشمٍ تَـــرم، تار می نشست!
آنقدر مهربان و عزیز و صــــبور بود
چون کودکی که تشنه ی دیدار می نشست
این یارٍ مهربان که به شیرین زبانی اش
معروف گشته بود و به تکرار می نشست
این یارٍ مهربانٍ گل اسمش کتاب بود
#یادش_بخیر، رویٍ لب یار می نشست
#صفیه_قومنجانی
فـرهـنـگ تـفـکر اگر اجرا بشود
سرمایهی اندیشهی فردا بشود
آیندهی مقـتدر اگر میخواهیم
باید که کتابـخوانی احیا بشود
#محمدحسنمحمدی
قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام:
اِزالَةُ الْجِـبالِ اَهـْوَنُ مِنْ اِزالَةِ قَلْبٍ عَنْ مَوْضِعِهِ.
امـام صـادق عليهالسلام فرمـود:
كوهكندن از دلكندن آسانتر است.
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام: اِزالَةُ الْجِـبالِ اَهـْوَنُ مِنْ اِزالَةِ قَلْبٍ عَنْ مَوْضِع
با تیشه به صد کوه زدم بهر وصال
از خاطر من نمیروی خوبخصال
من کوه تراشیدم و دیدم ای عشق!
دل کندن من از تو محال است، محال!
#الهام_زارع[کویر]
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
قالَ الاِمامُ الصّادِقُ عليه السلام: اِزالَةُ الْجِـبالِ اَهـْوَنُ مِنْ اِزالَةِ قَلْبٍ عَنْ مَوْضِع
عـاشـق نـشود هر آنکه هشـیـارتر است
چون درد فـــراق یــــار غـمـبارتر است
سـخت است اگر چه کـنـدن کــوه امـا
دل کندن از آن به قطع دشوارتر است
#محمدحسنمحمدی
ارزنده ترین رفیق فـاب است کتاب
بر تشنهٔ علــم حـکم آب است کتاب
دنبــــال دوای درد اگـــر مــی گردی
استامینوفن به قبلِ خواب است کتاب
#رقیه_سعیدی_کیمیا
۱۴۰۲/۸/۲۴
#روزکتاب_وکتابخوانی
نقطه سرخط. از اول آغاز کنیم
نقطه سرخط. کوک دگر ساز کنیم
پاپیچ گذشتهها نشو، اوج بگیر
نقطه سرخط. بیا که پرواز کنیم.
#حضرتباران
شبهای هجر را گذراندیم و زندهایم
ما را به سختجانی خود این گمان نبود
#شکیب_اصفهانی
با مـــن قدم بزن، تنهاتــــر از همه
اِی مصرعِ سکوت، در شعرِ همهمه
با مــن قدم بزن، چله نشینِ عشق
فرمانروای قلب در سرزمینِ عشق…
#علیرضا_آذر