#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مدح
بالاتر از اندیشهی دنیاست زهرا
بالاتر از بالاتر از بالاست زهرا
نور خداوند است هر سو بنگری هست
سرّ خداوند است، نا پیداست زهرا
اهل قیاس او را نمیفهمند هرگز
آنسوتر از مقیاس انسانهاست زهرا
درس شهادت را حسین آموخت از او
مرد آفرینِ روز عاشوراست زهرا
در زندگی چیزی برای خود نمیخواست
هرچه علی میخواست را میخواست زهرا
روزی که مردم وقت یاری خواب بودند
پای غریبی علی برخاست زهرا
دل را به آتش زد علی تنها نماند
افسوس خود در شعلهها تنهاست زهرا
پروانهها از شعلهها پروا ندارند
در سیل آتش کوهِ پا برجاست زهرا
در انتهای این مصاف نابرابر
پیروز میدان بیگمان زهراست زهرا...
#علی_ذوالقدر
به وعدههای تو آنکس که اعتماد کند
عجیب نیست اگر تکیه هم به باد کند !
به ابروان هلالت مجال جلوه بده
که کار و کاسبی ماه را کساد کند
رقیب گفت که دور تو ماهرو کم نیست
به طعنه گفتمش آری، خدا زیاد کند ...
بخند بیشتر و بیشتر که خندهی تو؛
دل مرا که اسیر غم است شاد کند
چقدر برگ گل آویختم به خود، که بهار
از این درخت که خشکیدهاست یاد کند ...
#سجاد_سامانی
اگر یک شب کنارش با دل آرام ننشینم
مُسکّنهای عالم هم نخواهد داد تسکینم
به چشمان ضعیفم عاشقی خاصیتی داده است
که آن چه دیگران در او نمیببینند میبینم
نمیفهمند جز در تُنگ، ماهیهای اقیانوس
که دور از چشمهایش من چرا این قدر غمگینم
تو مثل دشتی از گلهای حسرت مهربان هستی
کنار چشمههایت عصرها بابونه میچینم
چه عصری میشود! نان و پنیر و سبزیِ کوهی
من و تو، عطر چایی، بعد... بالینم
نمیخواهم به یادت باشم اما باز... اما باز
نگاه آرزومندم... سرِ از خواب، سنگینم
#پانتهآ_صفایی
نوشته اند اگر بی صدا دعایت را
رسانده اند به گوش دعا صدایت را
فرشته ماحصل هرنفس کشیدن توست
لطافتست که پرمیزند هوایت را
اگر چه خانه حقیر و اگرچه فرش حصیر
کرم گدا شده در هر قدم گدایت را
بزرگی از تو دمی دست برنمیدارد
ندارد عرش خدا شأن خاک پایت را
قنوت تو غزلی با ردیف همسایه ست
به بیت بیت سحر میبری دعایت را
کم آیه دارترین سوره ی خدابانو
نبی درست ادا کرد هر هجایت را
علی برای علی گفتن تو می میرد
نفس نفس زدنت کشت مرتضایت را
اگر چه راز مدینه ست اشک پنهانت
حسن نمیبرد از یاد های هایت را
قسم به اشک، که بابوسه های مادری ات
گرفته ای ز گلو سهم کربلایت را
#علی_ناظمی
نمیفهمند ماهی های سرگردان زبانم را
چه راحت میدهم بر باد گاهی دودمانم را
هم اینکه توی تنگ آب طوطی وار می رقصم
همین یعنی که بی تو کرده ام گم آسمانم را
شبیه ماه هستی پشت هر ابری نمی مانی
دلم قرص است روشن می نمایی دیدگانم را
تو را با چشمهای روشنم آهسته گم کردم
ببخش ای آفتاب این پلک های خسته جانم را
تمام واژه هایم بی تو طعم خاک می گیرند
بیا پر کن از آن جام بلورینت دهانم را ...
#صفیه_قومنجانی
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقربهها میچرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
عشق یعنی که تو از آن دگری باشی و من عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !
چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم ...
عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد
بیتو یک روز نیامد که دعایت نکنم
بیتو باران بزند خیسترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم !
بیتو با خاطرهات هم سر دعوا دارم؛
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم ...
#علی_صفری
تیر برقی چوبیام در انتهای روستا
بیفروغم کرده سنگ بچههای روستا
ریشهام جامانده در باغی که صدها سرو داشت
کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا
آمدم خوش خط شود تکلیف شبها، آمدم -
نور یک فانوس باشم پیش پای روستا
یاد دارم در زمین وقتی مرا میکاشتند
پیکرم را بوسه میزد کدخدای روستا ...
حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم؛
قدر یک ارزن نمیارزم برای روستا ...
کاش یک تابوت بودم، کاش آن نجار پیر؛
راهیام میکرد قبرستان به جای روستا ...
قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است؛
بد نگاهم میکند دیزی سرای روستا !
من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کد خدا؛
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا ...
#کاظم_بهمنی
جان مـنـتـظـر اسـت تـا بـخـنـدی بـا نـاز
از شـــوق وصــــالــت بـکـنـد دل پــرواز
اصلا نه فقط من که جهان منتظر است
لـبــخــنـد بـزن تـا بـشـود صـبـح آغــــاز
#محمدحسنمحمدی
💲💲💲💲💲💲💲💲💲💲💲
ز اموال ملت عجب خورده باشد
فلان دزد خیلی جَلَب خورده باشد
صدایش درآید سر صبح ، دزدی
که اموال در نیمه شب خورده باشد
ادب پیشه کن ، باش جانم مودب
چو مالت یکی با ادب خورده باشد
نه تنها محرم ، صفر ، یا جمادی
به ذیقعده و هم رجب خورده باشد
نگو یک وجب ، یک وجب نیست چیزی
به اندازه ی صد وجب خورده باشد
یقیناّ کسی که غضبناک بوده
به هنگام خشم و غضب خورده باشد
یقیناً بود اهل جهل مرکب
کسی که چنان بولهب خورده باشد
یکی نیشکر با شکر بار کرده
یکی روغنی با حلب خورده باشد
یکی رفته هر ماه او ارمنستان
از این رو فراوان عنب خورده باشد
یکی خاوری وار صد خاورِ پُر
فقط از مسیر شُعَب خورده باشد
یکی مال مردم به همراه غصه
و آن دیگری با طرب خورده باشد
یکی می خورد مال مردان زن دار
یکی هم ز مال عزب خورده باشد
نباشد به این راحتی مال خوردن
به همراه رنج و تعب خورده باشد
یکی پول نفت و یکی پوند و لیر
یکی آدمی خوش لقب خورده باشد
یکی مال شرکت یکی مال بانک
یکی هم ز مال مطب خورده باشد
یکی از ره شکًر و قند و سکه
یکی از فروش رطب خورده باشد
خورد حد شرعی جوانی که غافل
زند بوسه یا اینکه لب خورده باشد
ولی حد ندارد فلان مختلس که
ز ترک و لر و هم عرب خورده باشد
خوشا آن کسی که رکب زد به مردم
ز پایین تر از خود رکب خورده باشد
#علیرضا_تیموری
نفس هنگام دیدارت چنان حبس است در سینه،
که می خواهم برایت تا ابد حبسیه بنویسم...
#میثم_رنجبر
1115102979_1997356753.mp3
12.48M
🎧 «قرار»
[تقدیم به بانوی دو عالم]
🎙خواننده: #هادی_فیض_آبادی
🎼آهنگساز: #احمد_جعفری
✏️شاعر: #محمدمهدی_سیار
▪️تولید مرکز موسیقی حوزه هنری