جان مـنـتـظـر اسـت تـا بـخـنـدی بـا نـاز
از شـــوق وصــــالــت بـکـنـد دل پــرواز
اصلا نه فقط من که جهان منتظر است
لـبــخــنـد بـزن تـا بـشـود صـبـح آغــــاز
#محمدحسنمحمدی
💲💲💲💲💲💲💲💲💲💲💲
ز اموال ملت عجب خورده باشد
فلان دزد خیلی جَلَب خورده باشد
صدایش درآید سر صبح ، دزدی
که اموال در نیمه شب خورده باشد
ادب پیشه کن ، باش جانم مودب
چو مالت یکی با ادب خورده باشد
نه تنها محرم ، صفر ، یا جمادی
به ذیقعده و هم رجب خورده باشد
نگو یک وجب ، یک وجب نیست چیزی
به اندازه ی صد وجب خورده باشد
یقیناّ کسی که غضبناک بوده
به هنگام خشم و غضب خورده باشد
یقیناً بود اهل جهل مرکب
کسی که چنان بولهب خورده باشد
یکی نیشکر با شکر بار کرده
یکی روغنی با حلب خورده باشد
یکی رفته هر ماه او ارمنستان
از این رو فراوان عنب خورده باشد
یکی خاوری وار صد خاورِ پُر
فقط از مسیر شُعَب خورده باشد
یکی مال مردم به همراه غصه
و آن دیگری با طرب خورده باشد
یکی می خورد مال مردان زن دار
یکی هم ز مال عزب خورده باشد
نباشد به این راحتی مال خوردن
به همراه رنج و تعب خورده باشد
یکی پول نفت و یکی پوند و لیر
یکی آدمی خوش لقب خورده باشد
یکی مال شرکت یکی مال بانک
یکی هم ز مال مطب خورده باشد
یکی از ره شکًر و قند و سکه
یکی از فروش رطب خورده باشد
خورد حد شرعی جوانی که غافل
زند بوسه یا اینکه لب خورده باشد
ولی حد ندارد فلان مختلس که
ز ترک و لر و هم عرب خورده باشد
خوشا آن کسی که رکب زد به مردم
ز پایین تر از خود رکب خورده باشد
#علیرضا_تیموری
نفس هنگام دیدارت چنان حبس است در سینه،
که می خواهم برایت تا ابد حبسیه بنویسم...
#میثم_رنجبر
1115102979_1997356753.mp3
12.48M
🎧 «قرار»
[تقدیم به بانوی دو عالم]
🎙خواننده: #هادی_فیض_آبادی
🎼آهنگساز: #احمد_جعفری
✏️شاعر: #محمدمهدی_سیار
▪️تولید مرکز موسیقی حوزه هنری
"تو چنانی که منم شیفته و در به درت
نظری کن که بیایم نظری در نظرت
هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم
باز دیدم کرمِ بیشتر و بیشترت
این همه جرم و خطا کرده ام و در عجبم
نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت
کیستم؟! این همه تحویل مگیرم که منم...
بنده ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت
شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف
بوده ام در همه ی عمر فقط دردسرت
لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را
به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت
قسمت می دهم امشب بِعَلیٍ بِعَلی
قسمت می دهم آری، قسم معتبرت
ثمر خلقت هستی است در انگور نجف
بچشان بر لب من، جرعه ای از این ثمرت
گفتمت راه تقرب به سویت چیست بگو
گفتی از کرب و بلا راه بجویم به درت
گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم
گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت
گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش
گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت
گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود
گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه ورت
گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش
گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت
کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک
مثل تسبیح تنش ریخته در دور و برت
#محمدجواد_شیرازی
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم
از غم انگیزی این عشق شکایت نکنم
من به دنبال تو با عقربهها میچرخم
عشق یعنی گله از حرکت ساعت نکنم
عشق یعنی که تو از آن دگری باشی و من عاشقت باشم و احساس حماقت نکنم !
چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی
بشود دور و برت باشم و جرات نکنم ...
عشق تو از ته دل عمر مرا نفرین کرد
بیتو یک روز نیامد که دعایت نکنم
بیتو باران بزند خیسترین رهگذرم
تا به صد خاطره با چتر خیانت نکنم !
بیتو با خاطرهات هم سر دعوا دارم؛
قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم ...
#علی_صفری
چند وقتی است كه من بیخبر از حال توام
مثل يك سايهی مشكوك به دنبال توام!
خوب من! بد به دلت راه مده، چيزی نيست
من همان نيمهی آشفتهی هر سالِ توام!
تو اگر باز كنی پنجرهای سمتِ دلت
میتوان گفت كه من چلچلهی لال توام!
سالها گوش به فرمانِ نگاهت بودم
چند روزیست كه بازيچهی اميال توام
گِلهای نيست كه برداری و دورم ريزی
من همان ميوهی پوسيدهی اقبالِ توام
مثل يك پوپكِ سرمازده در بارش برف -
سخت محتاج به گرمای پر و بالِ توام!
زندگی زير سرِ توست اگر لج نكنی
باز هم مال خودت باش خودم مال توام!
#سیدمحمدعلی_رضازاده
من مولوی ام ، شمس منی ، عشق جگر خوار
تو منطق پروازی و من همّت عطار
"ای تیر غمت را دل عشاق نشانه"*
من شیخ بهاییام و تو خانهی خمّار
من حافظم و تو نفس باد صبایی
تو دایرهی قسمت و من نقطهی پرگار
پروانه به آتش غزل از شوق تو گوید
بلبل بکشد خط به هوا با نوک ِ منقار
هر کس به زبانی شده سرگرم خصالت
مجنون به جنون گردی و منصور سر ِدار
دلها همه در وصف تو مشغول غزل بود
از رودکی آغاز شده تا خود ِ شهیار**
تو سر تری از هرچه که از حسن تو گفتند
کی مشت تواند بدهد شرح ز خروار؟
والله اگر روی تو در پرده نهان بود
در دست نبود اینهمه در وصف تو اشعار
این نکته ز من نه ، بِشِنو از خود ِ سعدی
در حلقه ی گیسوی تو کم نیست گرفتار
#رضا_حیدرینیا
*مصراع تضمین شده از شیخ بهایی
سلام ای عطر مریم زیر باران! دوستت دارم
خودت این ابر عاشق را بباران، دوستت دارم
به باران می سپارم تا به روی شیشه ات از من
هزاران بوسه بنویسد، هزاران دوستت دارم
تو را چون اولین باری که گفتم «آب»، می خواهم
شبیه اولین روز دبستان دوستت دارم
شبیه کودکی که روی دستش می زند آرام
نخستین قطره های نرم باران دوستت دارم
چه باشی، چه نباشی دوست، عاشق، همسفر، همراه
چه فرقی دارد اصلاً با چه عنوان دوستت دارم؟
تنفس می کنم زیبایی ات را، خواب می بینم
شبیه نبض گل در ذهن گلدان دوستت دارم
دلم را شهردار شهر عشقت کن که بنویسم
به روی تابلوهای خیابان: دوستت دارم
مرا در هُرم تابستان اندامت برویان تا
خودم چتر تو باشم در زمستان، دوستت دارم
#محمدسعید_میرزایی
السلام علیک یا فاطمه الزهرا س
هرشب دل من بهانهات میگیرد
از باد صبا نشانهات میگیرد
دنبال مزار مخفیات مادر جان
در روضه سراغ خانهات میگیرد
#حسین_جعفری
لب تشنه خوابیدند پای حوض گلدانها
شاید تو برگشتی و برگشتند بارانها
شاید تو برگشتی و شهریور خنکتر شد
دنیا کمی آرام شد، خوابید توفانها
شاید تو برگشتی و مثل صبح روز عید
پُر کرد ذهن خانه را تبریک مهمانها
آن وقت دور سفره میگویند و میخندند
بشقابها، چنگال و قاشقها، نمکدانها
آن وقت عطر چای لاهیجان و لیمو ترش
آن وقت رفت و آمد شیرین قندانها ...
تو نیستی و استکانها نیز خاموشند
ای کاش بودی تا تمام روز فنجانها ...
#پانتهآ_صفایی
در نگاهت رنگ آرامش نمایان میشود
آه میترسم که دارد باز طوفان میشود
آرزوهایم همین کاخی که برپا کردهام
زیر آن طوفانِ سنگین سخت ویران میشود
خوب میدانم که یک شب در طلسمِ دستِ تو
دامنِ پرهیزِ من تسلیم شیطان میشود
آنچه از سیمای من پیداست غیر از درد نیست
گر چه گاهی پشت یک لبخند پنهان میشود
عاقبت یک روز میبینی که در میدانِ شهر
یک نفر با خاطراتش تیر باران میشود
#محمد_سلمانی