eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📚حقیقت عظیم حضرت زهرا سلام الله علیها 🔻مجموعه بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) درباره‌ی حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) از 1351 هجری شمسی 🔹این کتاب مروری است بر سیر بیانات حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) از 1351 هجری شمسی در تبیین «شخصیت حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)»، «ابعاد زندگی ظاهری و فضایل علمی حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)»، «مقامات معنوی حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)»، «برکات حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)»، «نمونه و الگو بودن حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)»، «وظیفه‌ی ما نسبت به حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)»، «انقلاب اسلامی و حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها)» و «زن از دیدگاه اسلام و غرب» _ 📎 لینک خرید کتاب با ۲۰ درصد تخفیف B2n.ir/b10577
🍃🏴 نذر شهادت مادرِمظلوم امام زمان(عج) 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- با بغض ِ پُر گلایه و با ماتمی عجیب رد میشوی دوباره از آن کوچهٔ غریب رد میشوی و داغِ دلت تازه میشود قلبت اسیرِ آهِ بی اندازه میشود آشوب میشود دلِ غمدیدهٔ تو زود پیچیده در مشام تو انگار بوی دود با اشکِ چشم؛ خسته و مضطر رسیده‌ای نزدیکِ دربِ خانهٔ مادر رسیده‌ای بعدِ هزار سال سرآغازِ روضه هاست آن هیزمی که سوخته خاکسترش به جاست یکباره آمدند همان قوم ِ ناخلَف بویی نبرده‌اند همان‌ها که از شرف آورده فتنه یکسره خونِ تو را به جوش دارد فقط صدای لگد میرسد به گوش آتش؛ گرفته در بغلش دربِ خانه را حس میکنی نفس زدنِ مادرانه را افتاد "در" به رویِ گلِ یاس بی‌هوا در ازدحام؛ برگِ گل از شاخه شد جدا بینِ هجوم؛ دست به دیوار و "در" کشید آن لحظه که، مسافرِ شش ماهه پر کشید فضه دوید و اشکِ تو بی اختیار شد افتاد بارِ شیشه! علی(ع) بیقرار شد آهی کشید و خورد زمین در مقابلَت مادر تو را صدا زد و آشوب شد دلت صاحب‌عزایِ روضهٔ دور و برَت شدی صحرا‌نشینِ درد و غم ِمادرت شدی هر روز یادِ صورتِ تبدار سوختی از جایِ زخم ِتیزیِ مسمار سوختی در فکر انتقام؛ به بالایِ خیمه‌گاه با شال مشکی‌ات زده‌ای پرچم ِسیاه می آیی و ظهور تو هر لحظه پیش روست با بیرقی که بیعتِ با حق شعارِ اوست شیعه نوشت هر شبه بر قبرِ بی‌نشان عجّل علی ظهورکَ یاصاحب الزمان! 🏴
برای خواندن اول یاد می‌گیرند الفبا را الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را خدا از خَلق عالَم، بیت زهرا بود مقصودش بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشان‌ها را ستون خانه را تا عرش بالا بُرد و نادان‌ها بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را چه می‌فهمد کسی این «در» برای شخص پیغمبر تداعی می‌کند دروازه‌ی عرش معلا را اگر توحیدشان را با حضور قلب می‌خواندند نمی‌انداختند امروز پشت گوش «اَسری» را اگر یکبار می‌خواندند کوثر را چه می‌دیدند مقام حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را؟! اگر روی لب گلدسته حرفی جز علی باشد به مسجد می‌دهم ترجیح، معبد را، کلیسا را چه می‌بینم خدا! وا‌‌‌ شد به جایی پای بعضی‌ها که بی‌رخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را... دری را با لگد وا‌می‌کنند اکنون که میکائیل از آن در می‌بَرَد هر روز و هر شب رزق دنیا را دری را با لگد وا‌می‌کنند اکنون که عزرائیل بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را اگر «در» بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه که در یک تُنگ جا داده‌ست پیغمبر دو دریا را اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را ولی مولا شدن تنها به تیغ و زورِ بازو نیست خدا این بار می‌خواهد بسنجد صبر مولا را نگردید ای جماعت! قبر زهرا را نمی‌یابید! علی تنها درون سینه جا می‌داد غم‌ها را
همیشه بین سرها من اگر سر داشتم بانو علی بودم که با خود جام کوثر داشتم بانو حریف من غم عالم نمی شد با وجود تو یکی بودی ولی انگار لشکر داشتم بانو که باور می کند در یورش شر ،صبر حیدر را !؟ منی که در توانم فتح خیبر داشتم بانو پریدی بال و پر زخمی، ولی ای کاش من چون تو برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو شب غسل تو دیدم آنچه پنهان بوده از چشمم از آن شب حال یک سردار مضطر داشتم بانو به در گفتم همیشه شکوه را تا بشنود دیوار اگرچه تا شهادت ،داغ از در داشتم بانو هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم غبار از خاطراتت هر زمان برداشتم بانو
دانلود مداحی چراغ راه ما کلام فاطمه است سید رضا نریمانی - مداحی و نوحه.mp3
6.46M
مداحی حماسی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 👈 سید رضا نریمانی
نگاه مادری حتی به هیزم می‌کند زهرا و آتش را پر از گل‌های گندم می‌کند زهرا مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_ که زینب را در این چادر تجسم می‌کند زهرا به گوش‌ات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟! میان موجی از آتش تلاطم می‌کند زهرا دلیل زندگی را در تماشای علی می‌دید علی را در شلوغی ناگهان گم می‌کند زهرا علی را با چه حالی از میان کوچه‌ها بردند که با خاک عبای او تیمم می‌کند زهرا صدای پای رفتن از در و دیوار می‌آید علی تابوت می‌سازد، تبسم می‌کند زهرا نمی‌گنجد درون خاک، اقیانوس بی‌پایان مزارش را نهان در قلب مردم می‌کند زهرا
[بِسْمِ رَبِّ الْفٰاطِمَه] حَـیّ عَـلَـــی العَــزا کـه عــزادار مــادریم مــــا همنــوای نالهٔ جــانســـوز حیـدریم رخت عــزاست بر تنمــان ، بغـض در گلو در خیــمه گــاه روضــهٔ خونبــار دیگریم هـــم بر نخی زِ چـــادر او دل سپرده ایم هـــم پاســـدار حُـــرمت آن یاس پرپریم عمــــریست هیــئت دل ما فاطمیه است شکرت خدا ! که بر درِ این خانه نوکریم با افتــخار ، ســـائــل درگــاه او شـــدیم از سفــــــرهٔ کـــرامــت او رزق می بریم با اشــک و آه فاطمــه آتــش گرفتـه ایم درد آشنــــای غــربت ســـاقیِّ کــوثـریم جانهای ما سرشته به عشق ولایت است این عشق رابه جان ودل خویش می خریم تا هست ،درب سوخته حاجات خویش را جایی به غیـــر خـــانهٔ زهــــرا نمـی بریم مـــا آبرو گرفتـــــه ایم از فاطمـــیه ها مدیون این عنـــایت دخت پیمبـــریم هـــر ذره پای درگه او "کیمیا" شــود اوج سعادت است اگرخاک این دریم (کیمیا) ۱۴۰۲/۹/۱۶
گل‌های عالم را معطر کرده بویت ای آن‌که می‌گردد زمین در جست‌وجویت 🥀🥀
جان باخت در وداعِ تو اُمیدِ زندگی طرزِ نگاهِ رفتنِ تو ، مرگبار بود
این عرش و فرش باشد، یک‌سر برای زهرا قرآن برای زهرا، کوثر برای زهرا بیچاره بچه‌هایِ، آن خانه که نباشند مرد و زنش کنیز و، نوکر برای زهرا دارد چه قدر دیدن، کوری چشم دشمن سنگِ تمامِ خالق، محشر برای زهرا ما آمدیم دنیا، دور سرش بگردیم ما را بزرگ کرده، مادر برای زهرا از فاطمیه‌ها ما، شرمنده‌ایم خیلی ای‌وای جان ندادیم، آخر برای زهرا دین را خلیفه‌ی دین، می‌بُرد دست بسته چشم یهودیِ شهر، شد تَر برای زهرا جای رسول خالی، آتش، غلاف، سیلی اجری نبود از این، بهتر برای زهرا...؟!
هدایت شده از بارش‌های قلم من
ناجوانمردی که پشتِ در جسارت می‌کند آتشی آورده از کینه شرارت می‌کند در میان شعله‌ها زهرای اطهر مثل کوه با تمام قدرت از حیدر حفاظت می‌کند فاطمه با اینکه دور از آتش است از جان و دل در میان آتش از کافر برائت می‌کند ضربه‌ها خورد از عدو در بین کوچه فاطمه با رُخِ نیلی امامش را حمایت می‌کند پس چرا شلاقِ قُنْفُذ را نمی‌گیرد کسی؟ پیش چشمانِ حسن دارد اهانت می‌کند عشق یعنی یاسِ احمد در میان کوچه‌ها "دارد از اشک علی غسل شهادت می‌کند" با دلی پرخون و پهلوی شکسته مدتی است از مدینه با پدر هرشب شکایت می‌کند جمله‌ی "عَجِّلْ وفاتیٖ " بر زبان فاطمه است حرف‌هایِ آخرینش را وصیت می‌ کند زینب از قدِ کمانِ مادرش می‌گرید و با غمش دیوار هم ذکرِ مصیبت می‌کند سرد و بی روح است دنیای بدون فاطمه چاه از غم‌های مولایش شکایت می‌کند می‌سپارد یاسِ پرپر را شبانه دست خاک مخفیانه مرقد او را زیارت می‌کند شهادت حضرت فاطمه‌ٔ زهرا سلام‌الله‌علیها بر همگان تسلیت 🥀🥀 @bareshe_ghalam
زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را