eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق پروانه‌ام اما کبوتر بیشتر جلد چشمان توام؛ در فصل آخر بیشتر مثل سال قبل مثل سالهای پیش از آن دوستت دارم ولی چندین برابر بیشتر مثل طوفان در گلستان خیالم میوزد از حضورت هر زمان گلهای پرپر بیشتر حرف دل ناگفته بسیار است اما بعد از این همدمم با شعر و آه و دفتر تر ؛بیشتر روزگارم هرچه میخواهد سرم می آورد حال و روزم را ببین در مرگ باور ؛ بیشتر
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در وقت قرار می رسیدی ای کاش با سوت قطار می رسیدی ای کاش بعد از تو در آغوش زمستان ماندم همراه بهار می رسیدی ای کاش @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در صحنه ی عشق آدم وتنهایی است تقدیر دل تو ماتم وتنهایی است در قصه ی یوسف وزلیخا دیدی بازیگر اصلی اش غم وتنهایی است
دوری از چشم تو بد بود، نمی دانستم حکم این عشق،،، ابد بود ،نمی دانستم دل تو با همه ی سر به هوایی هایش کودکی راه بلد بود،،، نمی دانستم نقل قول من از آن دیده جادوی نحیب قل هوالله احد بود ،،، نمیدانستم شمس چشمان تو شور غزلم بود ولی از ازل بغض مدد بود، نمیدانستم به تماشای جهان آمده بودی مه من حال دریا ز تو مد بود؛؛؛نمیداستم
هوای گریه در این ایستگاه سنگین است سکوت سرد تو و بغض راه سنگین است تو خیره می شوی اما مرا نمی بینی نگاه می کنی و این نگاه سنگین است غرور له شده ام را چرا نمی فهمی ؟ برای من که زنم گریه ، گاه سنگین است برای من که نمی بخشی ام نمی دانــی چقدر پاسخ ایـن اشتبـاه سنگین است قبــول،قلب تو را من شکستــه ام اما قبول کن که قبول گناه سنگین است به روی شانه ی من کوه غصه گاهی هیچ و گاه بار غمی قدر کاه سنگین است نبودن تو ، غـم من ، هجوم دلتنگی چقدر خلوت این ایستگاه سنگین است
عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیام کنیم عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم
با اینکه هیچوقت به دریا نریخته از ذهن رود شوقِ تقلا نریخته یک روز می‌رسیم به هم ، بی جهت خدا مهر تو را در این دل تنها نریخته از بی کسیم نیست که پای تو مانده ام دور و برم که کم بُتِ زیبا نریخته من بغض سال های غم انگیز دوری ام بغضی که اشک هم شده،اما نریخته با سردیِ نگاه زمستان چه می‌کند برگی که در جدال خزان ها نریخته قلبی ترک ترک شده ام در غمِ فراق دریاب تکه های مرا تا نریخته لب هات را بدوز به لب های من نترس یک بوسه آبروی کسی را نریخته
از عشق گریزانم و با عشق موافق تردید قشنگیست خودانکاری عاشق از عشق به آغوش چه دردی بگریزیم حالا که غمش هم شده آرامش عاشق گفتم که در آغوش خود آرام بگیرم دیدم اثری نیست از آن آدم سابق داغ است ولی داغ قشنگیست که آن را در سینه نگه داشته‌ام همچو شقایق از فرضیه تا واقعه با عشق دویدم عمری متناقض شد و یک لحظه مطابق یک لحظه نگاهم به تو افتاد و از آن روز از عشق گریزانم و با عشق موافق
باغ خشکیده ام و چشم تری نیست که نیست منم و تیغ بلایا؛ سپری نیست که نیست پشت این پنجره با دلهره ای مرگ آور منتظر مانده ام از تو خبری نیست که نیست غیر از این درد که از عشق تو در جان من است در سراپای وجودم هنری نیست که نیست بغض نشکسته من! باز مرا یاری کن که به جز اشک مرا نامه بری نیست که نیست آسمانی شده ام شوق پریدن دارم چقَدر جان به لبم؛ بال و پری نیست که نیست
"هرکجادعوتت کنندآنجا همه چشم اندواین طبیعی نیست تابدین حدقشنگ مشکوک است اینقدردلنشین طبیعی نیست آفرین ازکسی نمیترسی داغ اجرای رقص بی نقصی پخته تر از جمیله میرقصی رقص پایی چنین طبیعی نیست لعبت بی نظیر فامیلی حین هرجشن مست وپاتیلی پیک وارونه کن که تکمیلی حالتت،نازنین طبیعی نیست به همین بوسه های با فوتت چشمک ناز بعد هرسوتت به تماشاچیان مبهوتت حس بد دارم این طبیعی نیست چه شده ؟مهربان شدی بامن!! واقعامهربان شدی؟یامن... راستش رابگو والا من... حال مارا ببین،!! طبیعی نیست تن برنزین موطلا،لطفا کم به نزدیکی ام بیا لطفا شادی ام را نکن عزا لطفا زن چنین شوخ وشین طبیعی نیست صادقانه بگویم اینجا،قم شهرچشمان تیزوسردرگم تن تو از نگاه این مردم  زیرهر ذره بین طبیعی نیست گرچه صوت تو صوت داوداست خنده ات خنده های معبوداست در تو فردوس محض موجوداست این بهشت نوین طبیعی نیست شهرتو مردمان در وهم اند شهرمن عالمان بی رحم اند شهرتو شهرمن نمیفهمند این تهاجم به دین طبیعی نیست شاعراعتصابی شهرم باصداقت ندیده هاقهرم باهمین محرمان نا محرم جنگ دارم،همین!طبیعی نیست!! دهه هاهست حالمان خوش نیست حرفی از رستم و سیاوش نیست هیچکس اهل نقدوکاوش نیست درداین سرزمین طبیعی نیست بیخیالش به جشن برگردیم هرچه خوردیم را پس آوردیم مادر آغوش هم چه میکردیم؟!! شکل رویاست این طبیعی نیست "
"راست می گفتی  ما تفاوت های زیادی با هم داشتیم تو دل می بُردی و  انکار می کردی من اما دل می بستم و اقرار می کردم...