دوری از چشم تو بد بود، نمی دانستم
حکم این عشق،،، ابد بود ،نمی دانستم
دل تو با همه ی سر به هوایی هایش
کودکی راه بلد بود،،، نمی دانستم
نقل قول من از آن دیده جادوی نحیب
قل هوالله احد بود ،،، نمیدانستم
شمس چشمان تو شور غزلم بود ولی
از ازل بغض مدد بود، نمیدانستم
به تماشای جهان آمده بودی مه من
حال دریا ز تو مد بود؛؛؛نمیداستم
#نرگس_سلمانیان
هوای گریه در این ایستگاه سنگین است
سکوت سرد تو و بغض راه سنگین است
تو خیره می شوی اما مرا نمی بینی
نگاه می کنی و این نگاه سنگین است
غرور له شده ام را چرا نمی فهمی ؟
برای من که زنم گریه ، گاه سنگین است
برای من که نمی بخشی ام نمی دانــی
چقدر پاسخ ایـن اشتبـاه سنگین است
قبــول،قلب تو را من شکستــه ام اما
قبول کن که قبول گناه سنگین است
به روی شانه ی من کوه غصه گاهی هیچ
و گاه بار غمی قدر کاه سنگین است
نبودن تو ، غـم من ، هجوم دلتنگی
چقدر خلوت این ایستگاه سنگین است
#تکتم_حسینی
عشق را وارد کلام کنیم
تا به هر عابری سلام کنیم
و به هر چهره ای تبسم داشت
ما به آن چهره احترام کنیم
زندگی در سلام و پاسخ اوست
عمر را صرف این پیام کنیم
عابری شاید عاشقی باشد
پس به هر عابری سلام کنیم
#هادی_خسرویپور
با اینکه هیچوقت به دریا نریخته
از ذهن رود شوقِ تقلا نریخته
یک روز میرسیم به هم ، بی جهت خدا
مهر تو را در این دل تنها نریخته
از بی کسیم نیست که پای تو مانده ام
دور و برم که کم بُتِ زیبا نریخته
من بغض سال های غم انگیز دوری ام
بغضی که اشک هم شده،اما نریخته
با سردیِ نگاه زمستان چه میکند
برگی که در جدال خزان ها نریخته
قلبی ترک ترک شده ام در غمِ فراق
دریاب تکه های مرا تا نریخته
لب هات را بدوز به لب های من نترس
یک بوسه آبروی کسی را نریخته
#سجاد_صفری_اعظم
از عشق گریزانم و با عشق موافق
تردید قشنگیست خودانکاری عاشق
از عشق به آغوش چه دردی بگریزیم
حالا که غمش هم شده آرامش عاشق
گفتم که در آغوش خود آرام بگیرم
دیدم اثری نیست از آن آدم سابق
داغ است ولی داغ قشنگیست که آن را
در سینه نگه داشتهام همچو شقایق
از فرضیه تا واقعه با عشق دویدم
عمری متناقض شد و یک لحظه مطابق
یک لحظه نگاهم به تو افتاد و از آن روز
از عشق گریزانم و با عشق موافق
#علی_صفری
باغ خشکیده ام و چشم تری نیست که نیست
منم و تیغ بلایا؛ سپری نیست که نیست
پشت این پنجره با دلهره ای مرگ آور
منتظر مانده ام از تو خبری نیست که نیست
غیر از این درد که از عشق تو در جان من است
در سراپای وجودم هنری نیست که نیست
بغض نشکسته من! باز مرا یاری کن
که به جز اشک مرا نامه بری نیست که نیست
آسمانی شده ام شوق پریدن دارم
چقَدر جان به لبم؛ بال و پری نیست که نیست
#نسیم_سحـــــری
"هرکجادعوتت کنندآنجا
همه چشم اندواین طبیعی نیست
تابدین حدقشنگ مشکوک است
اینقدردلنشین طبیعی نیست
آفرین ازکسی نمیترسی
داغ اجرای رقص بی نقصی
پخته تر از جمیله میرقصی
رقص پایی چنین طبیعی نیست
لعبت بی نظیر فامیلی
حین هرجشن مست وپاتیلی
پیک وارونه کن که تکمیلی
حالتت،نازنین طبیعی نیست
به همین بوسه های با فوتت
چشمک ناز بعد هرسوتت
به تماشاچیان مبهوتت
حس بد دارم این طبیعی نیست
چه شده ؟مهربان شدی بامن!!
واقعامهربان شدی؟یامن...
راستش رابگو والا من...
حال مارا ببین،!! طبیعی نیست
تن برنزین موطلا،لطفا
کم به نزدیکی ام بیا لطفا
شادی ام را نکن عزا لطفا
زن چنین شوخ وشین طبیعی نیست
صادقانه بگویم اینجا،قم
شهرچشمان تیزوسردرگم
تن تو از نگاه این مردم
زیرهر ذره بین طبیعی نیست
گرچه صوت تو صوت داوداست
خنده ات خنده های معبوداست
در تو فردوس محض موجوداست
این بهشت نوین طبیعی نیست
شهرتو مردمان در وهم اند
شهرمن عالمان بی رحم اند
شهرتو شهرمن نمیفهمند
این تهاجم به دین طبیعی نیست
شاعراعتصابی شهرم
باصداقت ندیده هاقهرم
باهمین محرمان نا محرم
جنگ دارم،همین!طبیعی نیست!!
دهه هاهست حالمان خوش نیست
حرفی از رستم و سیاوش نیست
هیچکس اهل نقدوکاوش نیست
درداین سرزمین طبیعی نیست
بیخیالش به جشن برگردیم
هرچه خوردیم را پس آوردیم
مادر آغوش هم چه میکردیم؟!!
شکل رویاست این طبیعی نیست
#مجتبی_سپید"
"راست می گفتی
ما تفاوت های زیادی با هم داشتیم
تو دل می بُردی و
انکار می کردی
من اما دل می بستم و
اقرار می کردم...
#مائده_زمان
چقدر قافیه ها را به غم دچار کند
منِ بدون تو با زندگی چکار کند؟
چقدر دلهره ی تلخ بی تو بودن را
ته تمام غزل هایش استتار کند
دلم گرفته شبیه کسی که میخواهد
طناب بردارد از خودش فرار کند
بگو به مرگ سر راه اگر مسیرش خورد
کنار پنجره روح مرا سوار کند
سکوت من به زنی پابه ماه میماند
که عصر جمعه دلش گریه را ویار کند
خوش ست بوسه به لب های شوکران با تو
بیا که با تو دلم عشق زهرمار کند...
همیشه توی خودم ریختم غمم را ،کاش
سکوت های مرا شعر من هوار کند...
#سجاد_صفری_اعظم
دوباره عشق ، دوباره جنون ،دوباره گناه
دوباره حادثه هایی که می رسند ز راه
مگو به معبد جادویی تو بسپارم
دلی که می شود اینک به پای عشق ، تباه
ز درد بی کسی است این که گاه می بینی
به دور از همه کس می برم پناه به چاه
تو ای نشانه ی رویش به باغ باور من
بهار عمر مرا بی گل و گیاه مخواه
تمام حاصل ام این است : آه ای مردم
ترانه های غریبی از سکوت وسیاه
#نبی_احمدی
باید تو را از کل این دنیا جدا کرد
یعنی به احساسی که داری اقتدا کرد
این عشق زیبا را بدون لحظه ای مکث
با احترام ویژه ای در سینه جا کرد
دائم به گوشت شاملو یا کدکنی خواند
آن نذرهای کهنه را حالا ادا کرد
گنجشک های کوچه را یکشنبه شب ها
باید که با اشعار نابت آشنا کرد
حتی چنان از منجلاب کینه رد شد
کولاک دل آزردگی را استوا کرد
دور از تجمل، کوچه بازاری، کمی خاص
یک زندگی با سبک شرقی دست و پا کرد
بر عشق دامن می زدی، اما ندیدی
آن چشم های قهوه ای با من چه ها کرد
#پوریا_بیلی
روز نخست، نوبت تقسیم تاب و تب
تابش به مویِ تو، به منِ خسته تب رسید
بختم سیاه گشت ز داغ تو، تلخ نه
این هم شباهتی که به من از رطب رسید
#عاصی_خراسانی
#خط #احمد_کرمعلی