eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
65 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در این جنگل که هر آهو اسیر دام صیادیست غزال سرکشی هستم که بندی نیست بر پایم
به جای آنکه خیال محال من باشی نمیشود که بیایی و مال من باشی...؟
عاشق شدن را داشتم از یاد میبردم این شیر را بیدار کردی بچه آهو جان
از برای کشتنِ من کم نبود اسبابِ قتل حالِ بیمارِ من از اغیار پرسیدن نداشت..
🔻 عِشـق بیماری مُسری‌ست و مَن میترسم با هَمین شعـر به روح ِ تـو سِرایَت بڪند 🌿
آهوی دشت زندگی را رام کردم روزی که چشمان مرا باران نمودی 😐
••° می پرسی چرا ؟ چه شد که شاعر شده ام ؟ فقط از شوق همین که تو بگویی: «احسنت»
به یادِ رویِ تو مشغولم آن چنان، که نماند مجالِ آن که به خود، یا به دیگری، نگرم
اگر شد اسم من را زیر این ابیات بنویسید که او با اینکه ترکم کرد اما شعر می خواند...
کنار بستر بیمار عشق حمد نخوان برای عارضه‌ء عاشقی شفایی نیست
‌میکنم سرفه که منظور: کنار تـو منم کرده‌ام جمع حواسم که نلرزد سخنم مــن ، شــما ، چیزه ، ببخشید خداحافظتان ای خـــدا باز نشد حرفــ دلم را بزنم
‌ ‏خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی‌ارزد به غصه خوردن تو...