eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفسیرِ نهُم از خودِ قران آمد فرماندهٔ لطف و جود و احسان آمد آرامش ِ فلبِ حضرتِ معصومه(س) شهزادهٔ سلطان خراسان آمد! 🌹
من با تو نگویم كه تو پروانه‌ی من باش چون شمع بیا روشنی خانه‌ی من باش در كلبه‌ی من رونق اگر نیست صفا هست تو رونق این كلبه و كاشانه‌ی من باش من یاد تو را سجده كنم ای صنم اكنون برخیز و بیا ، خود بت بتخانه‌ی من باش دانی كه شدم خانه خراب تو حبیبا اكنون دگر آبادی ویرانه‌ی من باش لطفی كن و در خلوت محزون من ای دوست آرام و قرار دل دیوانه‌ی من باش چون باده خورم با كف چو برگ گل خویش ای غنچه دهان ساغر و پیمانه‌ی من باش چون مست شوم بلبل من سازهم‌ آهنگ با زیر و بم ناله مستانه‌ی من باش من شانه زنم زلف تو را و تو بدان زلف آرایش آغوش من و شانه‌ی من باش ای دوست چه خوب است كه روزی تو بگویی امید بیا با من و پروانه‌ی من باش
بر روزگار پیر، امام جوان تویی خوشحالیِ امام رضاجانمان تویی نامت محمد است و خصالت محمدی آیینۀ رسول خدا بی گمان تویی میلاد توست آنچه مبارک‌ترین شب است روشن‌ترین ستـارۀ نُه آسمـان تویی یحیی بن اکثم است که اقرار می‌کند در علم، پیشوای تمام جهان تویی این خاندان تجلی جودند هرکدام نام یکی جواد شد این بین و آن تویی غم در شب رسیدن تو دربه در شده‌ست میلاد تو بهانۀ روز پسر شده‌ست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منم بندهٔ اهل بیت نبی ستایندهٔ خاک و پای وصی محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم نباشد جز از بی‌پدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هر که در جانش بغض علیست ازو زارتر در جهان زار کیست؟
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
در وادی عشق مرهمم تنهایی است از مال و منال، دِرهَمم تنهایی است رفـتـنــد تـــمــام دوســتان از پـیـشــم آن یار همیشه همدمم تنهایی است
عشقت به هزار پادشاهی ارزد وصلِ تو ز ماه تا به ماهی ارزد آن را که رخی بود بدین زیبایی انصاف بده که هرچه خواهی ارزد
هوالعلی العظیم چون رسید از خدا توان به علی تڪیه داده ست آسمان به علی عرشیان بعد پله ی هفتم تازه دادند امتحان به علی گر خدا نیست پس ولی خداست هست زیبایی اذان به علی اقتدا میکند زمین به نبی اقتدا می کند زمان به علی نام او شد زبان زد مردم هر شهیدی که داده جان به علی در پی عدل و داد میجنگید ناسزا بود ارمغان به علی داد نان یتیم و مسکین را ظلم کردند بعد از آن به علی ناشی از لقمه های آلوده ست کینه ی اهل نهروان به علی ... نطفه هاشان دلیل گمراهیست شڪ ندارند دشمنان به علی
همه دلتنگ کسی و دل من تنگ خودم که چرا باخته در بازی هفت سنگ خودم روز آرام ولی وای به شب که برسم همه شب عازمِ میدانم ودر جنگ خودم شیشه با سنگِ دگر خُرد شود حرفی نیست درد این است شکسته شده با سنگ خودم نه زمستان نه بهار غیر غم و غصه نداشت فصل پاییز فقط دیده ام همرنگ خودم به چه شوقی بمانم به خدا خسته شدم گله دارم گله از بخت بد آهنگ خودم یک نفر نیست نشانی بدهد از خود من؟ سایه ام همقدم و نیست هماهنگ خودم خسته از دردم و با غصه شدم سنگ صبور همه دلتنگ کسی و دل من تنگ خودم
گیتی گله کرد و عدل را طالب شد خورشید دمید و نور حق غالب شد آمیخـته بـزم عرشیان با صلـوات میـلاد علی ابن ابیطالب«ع» شد
سلام صبحتون بخیر🌼🌼🌼
هدایت شده از نبض قلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخیز که عطرِ خوش ِبید آمده است بر دامن ِگل، غنچه پدید آمده است برخیز و به آفتاب لبخند بزن از هر طرفی نغمه ی عید آمده است 🎉 @nabzeghalam
سفر کن و به هیچ کس هم نگو یک رابطه عاشقانه را زندگى كن و به هيچكس هم نگو ‏شاد زندگى كن و به هيچكس هم نگو ‏آدم ها ‏چيزهاى قشنگ را ‏خراب می کنند
یک‌عمر دلم به‌نام چشمان تو بود درگوشه‌ای ازمقام چشمان تو بود پرحرف‌ترین قطعه‌ی منظوم‌ِجهان موسیقی بی‌کلام چشمان تو بود...
از سجده و لذّت عبادت گفتی یا آیه‌ای از صبحِ قیامت گفتی برگ از پی برگ بر زمین ریخته است ای باد چه در گوش طبیعت گفتی؟ میلاد عرفان پور
مست شعرت کن مرا تا گونه ام را تر کنی تا که من را از طریق چشمها باور کنی تکتک سلو هایم را به اغما میبری تا که از نو حال این دیوانه را بهتر کنی تو ...فقط تو میتوانی در دل تنهای من در خیالم روزهایم واژه هایم سر کنی عطر راز آلود لبخند تو پیچیدهست تا خنده ات را بین این مرداب نیلوفر کنی باتمام هستیام گاهی صدایت میکنم تا تو جان پاسخ دهی جان مرا پرپر کنی
بزرگترین حماقت انسان در زندگی لبخند‌زدن به کسی است که ارزش نگاه‌کردن هم ندارد.
شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
بهاران خجسته باد.mp3
3.59M
بهاران خجسته باد
بسم الله الرحمن الرحیم تا نمایان کرد ابروی کمان خویش را نذر کردم پای چشمش جسم و جان خویش را زیر ایوان نجف،با گریه در آغوش او می‌شمارم غصه های بی‌کران خویش را از کرم پر کرد چندین مرتبه از خمره‌اش تا نشان دادم به ساقی استکان خویش را خوش به حال آن که پس داده شبیه قنبرش در وفا داری به مولا امتحان خویش را مزه‌ی شیرینی نام علی حس می‌شود می‌کشم دور دهانم تا زبان خویش را مرتضی در لحظه‌ی افطار، بخشید از کرم بر گدای خانه سهم آب و نان خویش را یاعلی گفتم،شراب از آسمان بارید و من باز کردم مثل یک ساغر دهان خویش را خوش به حال آن یتیمی که کشیده بوتراب بر سر او دست های مهربان خویش را
هرآنکس حُبِّ حیدر را تمنا می‌کند هر دم دلش را جایگاه عشق مولا می‌کند هر دم کسی کز اشیاقِ دل نظر بر دُرّ  می‌اندازد ثواب رؤیت روی علی را می‌کند هر دم نجف عاشق‌ترین‌ها را به سوی خویش می‌خواند نجف‌رفته، هوای کوی مولا می‌کند هر دم علی‌‌‌‌ٌ حُبّهُ  جُنَّه، قَسیمُ النّار و الجَّنَه ولایش جنت و دوزخ مُجزّا می‌کند هر دم رسول الله، افلاک است تحت منظرش اما خدا را در جمال "او" تماشا می‌کند هر دم مگر می‌شد به یک شب در چهل منزل یکی باشد علی هست آن‌که حل این معما می‌کند هر دم شگفتی‌آفرین باشد، ولی المؤمنین باشد خداوند تعالی را هویدا می‌کند هر دم به ایوانش اگر رفتی، مباشی کمتر از خورشید که خورشید ارتزاقِ نور از اینجا می‌کند هر دم تمام آفرینش چشم بر دست علی دارد ولی مولا نظر بر دستِ زهرا می‌کند هر دم
من تو را از آرزوهایت جدا کردم، ببخش من به اسم لطف در حقت جفا کردم ببخش با گمان عشق دل بستم به مهر این و آن با تو و تنهایی‌ات ای دل چه‌ها کردم ببخش من فقط یک بار بخت زندگانی داشتم در مسیر آزمودن گر خطا کردم ببخش کودکی بودم که مسحور از تماشا می‌دوید گاه اگر در راه دستت را رها کردم ببخش داستان خضر و موسی بحث عشق و عقل بود چون نفهمیدم، چرا چون و چرا کردم! ببخش تا گشودم پیله‌ام را آتشت را یافتم سوختم ای شمع و جشنت را عزا کردم ببخش از کنارم رد شدی، رفتی و فهمیدم تویی آه قدری دیر نامت را صدا کردم ببخش
📣معاونت فرهنگی-تبلیغی بنیاد فرهنگی امامت برگزار می کند. 🔹هشتمین نشست شاعرانه همزمان با ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام 🔸با حضور حضرت آیت الله سیدعلی میلانی دامت برکاته 🔹سخنران: حجت الاسلام والمسلمین استاد میرزامحمدی 🔸با اجرای حامد حجتی 🔷شعرخوانی شعرای ارجمند: امیراکبرزاده سیدمحمد بابامیری شهاب الدین خالقی حامد طونی حسین مودب مهدی کبیری مجتبی خرسندی مهدی قنبری از نوش‌آباد سجاد روانمرد از بروجرد محمدجواد اکبری از کاشان علی گلچین‌پور از تهران 🗓زمان: پنجشنبه ۵ بهمن ماه ۱۴۰۲ (۱۳ رجب ۱۴۴۵) ساعت ۱۵ 🏢 مکان: قم، بلوار سمیه، خیابان شهیدین، بنیاد فرهنگی امامت 🔸خانوادگی دعوت هستید🔸
‌ما را فریب دادی و جای گلایه نیست؛ ما زود باوریم و تو دلال اعتماد... . صبرم کفاف این همه غم را نمی‌دهد سرمایه‌ام کم است و بدهکاریم زیاد...