eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3909483494.mp3
3.22M
«من آمدم ای خدا» 🎙مرحوم محمدعلی کریمخانی
14.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاش مـــــی شد در کنارت موقع تحویل ســـال سفره ی دل باز می کردم به جای هفت‌سین
چشم بر هم بِگُذاری رمضان هم رفته از زمان بهره نگیری،که زمان هم رفته می‌رسد یک شب قدر و تو به غفلت گذری ناگهان در تب غفلت ضربان هم رفته نکند نامهٔ اعمال بگوید آن شب نگران آمده بود و نگران هم رفته تا نفس داری و دستت برسد کاری کن میروی در سفر و یک چمدان هم رفته چمدان دل من پر شده از رخت سیاه کاش گویند بر آن آب روان هم رفته از همین لطف خدایی طلب بخشش کن که خدایت پی جبران همان هم رفته
گفتم از دیوانگی زلفش بگیرم،عشق گفت لایق این حلقه‌ی زنجیر هر دیوانه نیست!
در منزلِ خجسته‌ی اسفند، همسایه‌ی سراچه‌ی فروردین، با شاخه‌های تُردِ بلوغِ جوانه‌ها، باران به چشم روشنی صبح آمده است... زشت است اگر که من یارِ قدیم و همدمِ هم ساغرِ سَحَر، در کوچه‌های خامُش و خلوت نجویمش ، یا با جامِ شعرِ خویش خوش‌آمد نگویمش ...
تو نیستی و این در و دیوار هیچ وقت... غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ وقت... اینجا دلم برای تو هی شور می‌زند از خود مواظبت کن و نگذار هیچ وقت... اخبار گفت شهر شما امن و راحت است من باورم نمی‌شود اخبار هیچ وقت... حیفند روزهای جوانی نمی‌شوند این روزها دومرتبه تکرار، هیچ وقت من نیستم بیا و فراموش کن مرا کی بوده‌ام برات سزاوار؟ هیچ وقت! بگذار من شکسته شَوَم تو صبور باش جوری بمان همیشه که انگار هیچ وقت...
ربنا... دوباره حس غریبی فرا گرفته مرا دوباره مثل همیشه، دوباره لطف خدا چقدر آینه اینجا، چقدر آیه‌ی نور دوباره حضرت باران گشوده پنجره را هبوط سدره نشینان به میهمانی عرش چه اتفاق قشنگی...!حلول ماه خدا نوای دلکش یا ربنای قبل اذان صدای بال ملائک به دور مأذنه‌ها به میهمانی سجاده‌های مسجد شهر نسیم روضه‌ی رضوان‌، صدای «انزلنا...» پر از تجسم آیینه‌های روشنی ام پر است سینه‌ام از چشمه های ذکر و دعا سلوک ساده ی دستم به استغاثه بلند شروع می شوم از خم به سمت هرچه شما به آیه آیه ی «امن یجیب...» می شنوی شبی الهی و الغوث و الامان...مرا الهنا به محمد«ص»...الهنا به علی «ع»... به حق آیه ی عصمت...به حق آل عبا...
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟ با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟ سرشماری میکنی در سرزمین قلب من یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟ میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟! مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟ خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان! در کنارم تلخی  ِ اخبار می خواهی چه کار؟ فصل خرمنکوبی  ِ تبدار آغوشت رسید...! اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟ عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن! همسفر! یک جاده‌ی هموار می خواهی چه کار؟
خیر باشد خواب میدیدم شبی با رفتنت زیر باران عصر یک جمعه کبابم میکنی من تو را میخواهم اما مثل مجنون عاقبت عاشقی اسطوره ای لای کتابم میکنی سربزیرم گرچه دل همچون پلنگی وحشی است با خجالت هم نشد چون شمع آبم میکنی اوج مضمون غزل در عاشقی چشمان توست مثل بم با لرزه ی پلکت خرابم میکنی میروم من تا "تو آباد" و تو با افسونگری در مسیر هفت شهر عشق خوابم میکنی از همین حالا بدان ای سنگدل با رفتنت. در میان لاشه ای بیجان تو قابم میکنی
آتش بزن مرا که به جز شاخه‌های خشک باقی نمانده از تن من چیز دیگری!
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده یک خاطره، انسانِ فراموش شده در خانه، جماعتی پیِ معجزه‌ها بر طاقچه، قرآن فراموش شده
جدل ورزان مشتاق نشستیم هبل سازان گوساله پرستیم اسیر بی سوادی مدرنیم به زعم خویش روشنفکر هستیم
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست که شب همیشه برای به سررسیدن نیست به خواب گفته ام امشب که از سرم بپرد شبی که پیش منی، وقت خواب دیدن نیست من از نگاه تو ناگفته حرف می خوانم میان ما دو نفر گفتن و شنیدن نیست نگاه کن به غزالان اهلی چشمم دو مست رام که در فکرشان رمیدن نیست بگیر از لب داغم دو بیت بوسه ی ناب همیشه شعر سرودن که واژه چیدن نیست برای من قفس از بازوان خویش بساز که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست تو آسمان منی، جز پناه آغوشت برای بال و پرم وسعت پریدن نیست
شمیم عفو خدا بر مشام می‌آید برای زخم گناه التیام می‌آید اگر چه بندگی‌ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق، فیض عام می‌آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می‌آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش، طنینِ سلام می‌آید اگرچه طُعمه‌ی شیطان برای مؤمن هست اگرچه نفس به همراه دام می‌آید... بناست پاک شود نامه‌ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می‌آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می‌آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می‌آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه‌ها همه بوی طعام می‌آید...
با کوه گناه، این سراپا تقصیر رو کرده به درگاه تو ای توبه پذیر از آتش دوزخ و گرفتاریها غیر از تو نجات بخش من کیست مجیر؟ @gida13
🌼
سلام و عرض ادب قابل توجه شاعران آیینی لطفا چند نمونه از بهترین اشعار رضوی خود را همراه با مشخصات کامل شناسنامه ای و شماره تماس و آدرس پستی «که بعد از چاپ اشعار در کتاب، کتاب برایتان ارسال گردد» برای چاپ در کتاب نفیس اشعار رضوی که توسط آستان قدس رضوی چاپ و پخش خواهد شد، حداکثر تا پایان اسفندماه به یکی از آیدی های زیر در ایتا ارسال بفرمایید.🌹 @MKhorsandi118 @gaeiniroholla
وزیر ارتباطات: به مناسبت عید و ماه مبارک رمضان، بسته اینترنت رایگان که حجم آن ۵ گیگ معادل ۱۲ گیگ ترافیک داخلی است برای مردم در نظر گرفتیم لینگ‌ دریافت: https://sso.my.gov.ir/login
عمری گذشت و ساخته‌ام با نداشتن ای دل چه خوب بود تو را هم نداشتم
‍ یاد آن روز که از کوچه گذر می کردم و به چشمان تو از دور نظر می کردم دیدن چشم شما مظهر زیبایی بود چقدر وقت به دیدار تو سر می کردم همه شب عشق تو را تا نظرم می آورد و من از رفتنت احساس خطر می کردم تو از آن بازی گرگم به هوا یادت هست سینه را پیش تو بر گرگ سپر می کردم تا که هر دست غریبی به جمالت نرسد شب خود را به هوای تو سحر می کردم پدرم دید شبی دست تو را در دستم بعد از آن شرم ز دیدار پدر می کردم همه ی خاطره ها از غم تو لبریز است و دو چشمی که از آن خاطره تر می کردم کاش آن لحظه که از کوچه ی ما می رفتی من به همراه دلم با تو سفر می کردم
هدایت شده از آموزش سیاه قلم گالری بانو
سلام خوبی؟ دوست داری نقاشی چهره ات رو هدیه بگیری😍🎨✨ بانو قراره تو کانالش چهره یک نفرو رایگان طراحی کنه اونم با تکنیک سیاه قلم 👩🏻‍🎨🎁 تو کانالش هم و حرفه ای یاد میده هم اینکه چطور ازش به درآمد برسی 😌💸👇 https://eitaa.com/joinchat/2065694902C44dd276d09 پس حتما عضو شو و پست پین شده رو ببین 🙈👆👆 .
🌼
کمی نخند ، کمی دور شو ، کمی بد باش که هرچه می‌کشم از دست مهربانی توست
آتش زدی به جانم، جانت خراب از آتش جوشد ز دیدهٔ من خون جای آب از آتش امشب ز هجر رویت از دیده خون ببارم در چشم من نیاید یک‌لحظه خواب از آتش گفتم که خصم بر من تهمت به ناروا بست این نکته در جوابم آمد خطاب از آتش: بگذر تو چون سیاوش با جان پاک بی‌غش با عشق آن پریوش چونان شهاب از آتش عشق آتش است و سوزد سر‌تابه‌پای عاشق عاشق کجا گریزد با اضطراب از آتش هرچند شمع دارد بس شعله‌های سرکش پروانه را نباشد هیچ اجتناب از آتش هر قطره اشک چشمم دریای آتشینی است بنگر چه خوش تراود صد آفتاب از آتش مخمور چشم مستت در سینه‌ام دل من بر کام من بپیما جامی شراب از آتش تنها نه آتش عشق جان حمید سوزد بنگر چگونه خیزد اشعار ناب از آتش
  غم بی‌حساب بود و کسی باورش نشد حالم خراب بود و کسی باورش نشد لبخند می‌زدم که نفهمند عاشقم شادی نقاب بود و کسی باورش نشد گفتم نگاه می‌کُندَم مست می‌شوم چشمش شراب بود و کسی باورش نشد گفتند این و آن که بگو دوست داری‌اش عشقش سراب بود و کسی باورش نشد پرسید با کنایه که من گفته‌ام بمان؟ این خود جواب بود و کسی باورش نشد
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
با اهل ریا، دو رنگ باید بودن با گرگ‌صفت، پلنگ باید بودن بی‌واهمه بی‌رحم شو ای دل گاهی با سنگدلان چو سنگ باید بودن
هدایت شده از آموزش سیاه قلم گالری بانو
سلام خوبی؟ دوست داری نقاشی چهره ات رو هدیه بگیری😍🎨✨ بانو قراره تو کانالش چهره یک نفرو رایگان طراحی کنه اونم با تکنیک سیاه قلم 👩🏻‍🎨🎁 تو کانالش هم و حرفه ای یاد میده هم اینکه چطور ازش به درآمد برسی 😌💸👇 https://eitaa.com/joinchat/2065694902C44dd276d09 پس حتما عضو شو و پست پین شده رو ببین 🙈👆👆 .