کلبه ام گرچه فقیرانه تو هم گرچه خدایی
من یکی مثل تو دارم تو ولی مثل خودت نه
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
اگر که از همه سیری اگر که خسته ای و...
اگر اسیر هوایی ز خویش رسته ای و...
اگر نشاط دلت هم حریف غم نشده
اگر که طعنه زده غم چه دلخجسته ای و...
بیا مبارزه کن با هوای نفس خودت
همین هوا که به پایش به غم نشسته ای و...
خدا که گفته به تو کید جن و شیطان را
ضعیف گشته ولیکن چرا نَجَسته ای و...
دلیلْ،دشمنیِ نفسِ در وجود توست
اگر نبوده هم ابلیس،از او گسسته ای و...
چون ابتدا هدفِ آفرینشت این بود
میانِ عقل و هوا،انتخابِ دسته ای و...
علاقه های هویدا و سطحی و فانی
علاقه های نهان و بمان و هسته ای و...
ز اولی بِگُذر تا که جاودانه شوی
بیا ببین چِقَدر دل به هیچ بسته ای و...
اگر که از همه سیری اگر که خسته ای و
اگر تو عاشق اویی که دلشکسته ای و...
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
#مناجات_با_خدا
پر از اندوه هجران است اوقاتی که من دارم
چه سنگین است این بار مجازاتی که من دارم
طلای قلب من آخر بدل از آب در آمد
عوض شد عاقبت با هر گنه، ذاتی که من دارم
الهی لا تودّبنی، مرا رسوا نکن در شهر
که میخندند مردم بر مکافاتی که من دارم
به من گفتی بیا شبها چراغ اشک روشن کن
دلم روشن شده حالا ز مشکاتی که من دارم
مرا آوردهای پای دعاهای شبانگاهت
خودت دادی به من حال مناجاتی که من دارم
مناجات امیرالمومنین، ایوان طلا و من
ندارد عالم این کنج خراباتی که من دارم
نجف هر سال من با تو قرار آشتی دارم
نگیری از دلم ای عشق! میقاتی که من دارم
#محسن_ناصحی
بعد تو شیرین زبانیِ کسی خامم نکرد
بچه آهو بودم اما هیچکس رامم نکرد
نالهی فهرستی از صد آرزوی مردهام
دفتر تقدیر نامردانه اعلامم نکرد
با خیالت در حرای شعرها جا ماندهام
وحیِ عشقم که خدا بر قلبت الهامم نکرد
"لن تنالوا البرَّ حَتّی تنفقوا ممّا تحب..."
چشمهای مُنعِمت یک لحظه اطعامم نکرد
متهم به قتل احساسات پاک و سادهام
شاکیم از دست تقدیری که اعدامم نکرد
#مارال_افشون
حالا تویی که دور، تویی ناپدیدتر
حالا منم که از همهکس، ناامیدتر
هذیان شعرهای تو را میتوان کشید
هر لحظه میشود غم عشقت شدیدتر
دیوارهای خانه تو را گریه میکنند
قفل تمام پنجرهها، تر، کلید، تر
تو شاعری، ولی دلت انکار میکند
میداند از تو عاشقیات را بعیدتر
گم میکنی نشان غزلهای خویش را
هی ناپدید میشوی و ناپدیدتر
دنیا همیشه در پی رنج است و شاعران
در جستجوی قافیههای جدیدتر
#محمدسعید_میرزایی
بعد از این شعر یکی خواست به پایان برسد
پیش چشمان خدا به سر و سامان برسد
”ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند”
مگذارند کمی آب به گلدان برسد
آنقدر چاه عمیق است که باید فهمید
یوسف این بار بعید است به کنعان برسد...
فکر کن! حبس ابد باشی و یکبار فقط
به مشامت نَمی از بوی خیابان برسد!
سال نفرین شده در قرن مصیبت یعنی
هی زمستان برود، باز زمستان برسد!
حال من مثل عروسی است که بختش مرده
پشت در منتظر است آینه قرآن برسد
مرگ وقتی است که از عالم و آدم ببری
دلت این بار به گرگان بیابان برسد
یک نفر داشت از این خاطره ها رد میشد
آرزو کرد که این مرد...به پایان برسد....
#پویا_جمشیدی
زندگی کوچهیِ
سبزی است میانِ دِل دشت
که در آن عشق مهم است و ؛ گذشت..
َ#سهراب_سپهری
برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» از امشب روی آنتن شبکه چهار می رود
در این برنامه که اولین رقابت تخصصی در حوزه شعر است شاعران معاصر و بنام کشورمان از جمله علیرضا قزوه، علی محمد مودب،ناصرفیض و محمد کاظم کاظمی به عنوان داور حضور دارند و اجرای آن هم به عهده محمد مهدی سیار است.
سرزمین شعر بستری فراهم میکند تا افراد با استعداد در این زمین توانایی های خود برای شعرسرایی را ارائه دهند.
پخش سرزمین شعر از شنبه ۲۶ اسفند ساعت ۲۲:۳۰ در شبکه چهار سیما آغاز می شود.
ای برتر از خیالِ محالی که داشتم!
بالاتر از تَوهمِ بالی که داشتم!
طوفان رسید و برگ و بَرَم را به باد داد
پیش از رسیدنِ دلِ کالی که داشتم
این کوره رود های گِلآلود از کجاست؟
کو چشمهی عمیق و زلالی که داشتم؟
حالِ غزال بود و مجالِ غزل مرا
آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟
کِی میشود به روی تو روشن چراغِ چشم؟
روشن نشد جوابِ سوالی که داشتم
باری مگر ز شوقِ نگاهِ تو بردَمَد
آن آفتابِ رو به زوالی که داشتم!
#قیصر_امینپور
ماییم دو برادر ، اصل و نسب مسلمان
هستیم بس ملازم در حفظ دین و ایمان
کردیم ما وظایف تقسیم در ره دین
من تارک الصلاتم ، ایشان ز روزه خواران
#مسلمان شناسنامه ای
#علیرضا_تیموری