eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
56 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دلت تلفیقی از نارنج و نور است کلاس چشم‌هایت بی حضور است میان دست های عاشق تو نسیم عشق در حال عبور است
چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم آنـقــدَر سَـرد شـدم از دهـنت افـتـادم
دل باید به یک جا قرص باشد! صاحاب داشته باشد، دل بی‌صاحاب زود نخ‌کش می‌شود، چروک می‌شود، بوی نا می‌گیرد، بید میزند...
دیگر خبر از خودم ندارم ای دوست! حتی رمقی نیست ببارم ای دوست! معتاد دو چشمت شده‌ام می‌فهمی؟ تو پلک زدی و من خمارم ای دوست!
ای عشق بیا که دست و رو تازه کنی با خون زلال من وضو تازه کنی پر کرده ام استکانی از خون دلم بنشین و بنوش تا گلو تازه کنی
گیرم که به هر حال مرا برده‌ای از یاد گیرم که زمان خاطره‌ها را به فنا داد گیرم نه تو گفتی ... نه شنیدی ... نه تو بودی ... آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی یک بار دلت یاد من خسته نیفتاد یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی یک ذره دلت تنگ نشد خانه‌ات اباد این بود جواب من دل خسته‌ی عاشق شیرین رقیبان شده‌ای از لج فرهاد باشد گله‌ای نیست خدا پشت و پناهت احوال خودت خوب دمت گرم دلت شاد
قسم به نم نم باران که دوستت دارم به اشک‌های خیابان که دوستت دارم قسم به سعدی و حافظ، به منزوی... قیصر به شاعران پریشان که دوستت دارم قسم به مجلس مادر، به کاسه‌ی شله‌زرد به نذرهای فراوان که دوستت دارم ورای فقه، ورای کلام، باور کن ورای فلسفه... عرفان... که دوستت دارم بجای این که بخواهم ... و یا ... ولش کن! نه! عجیب نیست کماکان که دوستت دارم قسم نمی‌خورم اما اگر قسم بخورم به آیه آیه‌ی قرآن که دوستت دارم!
‌دلتنگی دیگری رقم زد باران دیدار من و تو را به‌هم زد باران تا صبح به روی سر من چتر گرفت جای تو، کنار من قدم زد باران...
غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟ به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟
صبح به یک نفس جهان، روشن از آن همی کند کز سرِ صدق هر نفس، با تو برآورد دمی ...
غبار از سر و روی خانه تکاندم شنیدم قرار است مهمان بیاید نشد آب و جارو کنم کوچه‌ها را دعا می‌کنم باد و باران بیاید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوا هوای زیارت در این سرا و عمارت به قلب پر ز مرارت رسیده‌ام به حرم اسیر تلخی زهرم بریده از غم دهرم اگر چه شهره‌ی شهرم بدون بال و پرم تباه گشتم و خسته ز هر چه خلق گسسته نشد دلی که شکسته به جز حرم ، ببرم صلاح چیست ندانم تو آگهی به نهانم کم است تاب و توانم ستاره‌ی سحرم امام هشتم مایی تو مکه‌ی فقرایی امید قلب گدایی سلام شاه کرم
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
🌸 به نام خداوند جان‌آفرین حکیم سخن در زبان آفرین ⭕️ گروه تبادلات شعر چکاوک تبادل فهرستی بین کانال‌های شعر و ادبیات سلام و عرض ادب خدمت دوستان بزرگوار زمان تبادل فهرستی: روز‌های جمعهٔ هر هفته از ساعت ۲۲ شب تا ۸ صبح روز شنبه که فهرست رو باید دوستان فروارد کنند کانال‌هاشون به عنوان پست آخر کانال. گروه در طول هفته بسته است صبح جمعه‌ها باز می‌شه که دوستان فرصت دارند تا ساعت ۲۰ شب لینک بفرستند گروه تبادلات شعر چکاوک: https://eitaa.com/joinchat/430375690C000ac4df89 برای شرکت در تبادل عضو گروه بشید 👆
نگاه تو گر نگاهم کرده بودی ماه شالی می‌شدم مثل قویی پرهیاهو خوب و عالی می‌شدم راه می‌افتادم و کم‌کم کنار سبزه‌زار با حضورت راهی مرز شمالی می‌شدم رفته‌ای از پیش من اما بدون یک دلیل گر ‌نبود این قامت سروم هلالی می‌شدم بندر گرم دلم شد سرد همچون زمهریر کاش من گرمای بم در این حوالی می‌شدم عکس تو افتاده و تصویر تو گردیده قاب هرچه می‌دیدم تو را انگار عالی می‌شدم من درون قلب خود ‌بودم میان واژه‌ها کاش من هم شاعر شهر خیالی می‌شدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عابد نمــــــــاز و روزه و ذکر و دعا را از هـول آتش پیش خود ره‌توشه دارد مـا ترس و شوق نار و جنت را نداریم تا کعبه‌ی ایمانمــــان شش گوشه دارد ✒️@sherkadeh
خراب یک نظر از چشم نیمه خواب توایم به حال ما نظری کن که ما خراب توایم
ما می‌توانستیم محکم تر از این باشیم دراین زمین خوردن کسی جز ما مقصر نیست بی‌طاقتی در ذات گل‌های بهاری بود در مرگ آنها ذره‌ای سرما مقصر نیست! باید بلد بودم شنا را! مشکل از من بود دراینکه من غرقش شدم دریا مقصر نیست روزی که می‌رفتم به سمتش، تازه فهمیدم صیاد هم درصید ماهی‌ها مقصر نیست با پای خود خوردم زمین! دیگر چه فرقی داشت؟ اینکه مقصر هست او هم یا مقصر نیست
من تمام گریه‌هایم را شبی لابه‌لای واژه‌ها خندیده‌ام
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
وداع معنی‌ات از لب‌گشودن‌هاست ای غافل پری گردد پریشان آخر از خندیدن مینا
کلبه ی شعر https://eitaa.com/shaeranehayemahkhaky آبادی شعر https://eitaa.com/abadiyesher سرزمین شعرها https://eitaa.com/sarzaminesher شاعران حوزوی https://eitaa.com/shaeranehowzavi گلچین شعر https://eitaa.com/golchine_sher اشعار حسینی https://eitaa.com/asharehoseini14 انار سرخ عشق https://eitaa.com/nardohdar1
🌼🌼🌼
عاشقان هم همه خوابند در این موقع شب بی گمان یک دل ویران شده از عشق فقط بیدار است
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
🌸 به نام خداوند جان‌آفرین حکیم سخن در زبان آفرین ⭕️ گروه تبادلات شعر چکاوک تبادل فهرستی بین کانال‌های شعر و ادبیات سلام و عرض ادب خدمت دوستان بزرگوار زمان تبادل فهرستی: روز‌های جمعهٔ هر هفته از ساعت ۲۲ شب تا ۸ صبح روز شنبه که فهرست رو باید دوستان فروارد کنند کانال‌هاشون به عنوان پست آخر کانال. گروه در طول هفته بسته است صبح جمعه‌ها باز می‌شه که دوستان فرصت دارند تا ساعت ۲۰ شب لینک بفرستند گروه تبادلات شعر چکاوک: https://eitaa.com/joinchat/430375690C000ac4df89 برای شرکت در تبادل عضو گروه بشید 👆
📖السَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ رَسُولِ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَآلِهِ... ای مهربان من تو کجایی که این دلم مجنون روی توست که پیدا کند تو را ای یوسف عزیز چو یعقوب صبح و شام چشمم به کوی توست که پیدا کند تو را 🕋
قسم به صبح و به مشق قلم که خواهد گفت؛ به نام عشق که هر چیز خوب یعنی تو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدم که شهر پر از عـطر مریم است گفتند باز روسریت را تکانده ای...
به زنجیر تعلق گرچه محکم بسته‌ام دل را نسیمی گر وزد بر طُره ی دلدار می‌لرزم
وقت طلوع شد ای یار بنگر به شام تارم بنگر به درد‌هایم بر چشم اشکبارم بازا که بی رخ تو شب ماندنی است آری مگذار تا بماند این‌گونه روزگارم دیدم بهار و گل را گفتم تو هم می‌آیی باران به اشتیاقت برده بسی غبارم ای ماه من کجایی؟ ای نوبهار جان‌ها! بازآ که نیمه‌جانی است بی‌مرکب و سوارم دنیا بدون رویت زندان و درد دوری است دل‌ها همه خزانی است بازآ دگر نگارم با مقدمت بهاران سر می‌زند به این ملک بازآ که با وجودت پر گل شود دیارم
ما را مگو حكايتِ شادی، كه تا به حشر ماييم و سينه‌ای كه در آن ماجرای توست