eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دل به بهار بودنت رو به خزان نمیدهد ماهِ شبم بدونِ تو،چهره نشان نمیدهد ای غـمِ عاشـقانه ام علت هــر ترانه ام یاد تو چون‌ که‌ میرسد،گریه‌ امان نمیدهد
کنج ایوان طلا هم می‌توان بالی گشود با غریب طوس باب گفتگویی وا نمود در شبستان دعا با قلب خالی از گناه می‌شود شعر سعادت را به زیبایی سرود
به پایان می رسد با غزه روزی آسمان، قهرش فروکش می کند قوم یهودا عاقبت ،زهرش چنان از عالم اسلام سیلی می خورد صهیون که در یادش نیاید مثل آن‌ علامه ی دهرش سکوت خلق بی شک باعث طغیان ظالم هاست به حق خواهی هدایت می کند مظلوم را جَهرش شبی ققنوس بر می خیزد از خاکستر غزه چراغان می شود در بهت دنیا هر نفس شهرش فلسطین می شود پیروز شکی نیست، خواهد دید محقق می شود آن وعده ی از نهر تا بحرش @gida13
آبادی شعر 🇵🇸
در لگدکوب حوادث جان دیگر یافتم....
از سر ره تا غبار افشاند جان برخاستم چون الف در وصل جانان از میان برخاستم غرق خون هر چند جام روزی‌ام چون لاله بود از کنار خوان قسمت شادمان برخاستم مقصد از سامان هستی مهر تابان تو بود همچو شبنم چهره چون دادی نشان برخاستم در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم همچو بلبل با گرانجانان ندارم الفتی طوطیان تا لب گشودند از میان برخاستم صحبت شوریده حالان مایه شوریدگی است با «امین» هر گه نشستم بی امان برخاستم
سلام غزه، سلامم به قلب پرخونت به پاره‌های تنت، بر نگاه گلگونت صبور و مقتدری، لیکن از شراره‌ی ظلم شکسته قامت رعنای باغ زیتونت بگیرد آهِ تو آخر، گلوی ظالم را گلوی ظالمِ بی‌دینِ پستِ مجنونت اگرچه، در تب و تاب از جهان نامردی وجود عالم اسلام گشته مرهونت دوباره " مکر وتو " بر دل تو آذر زد شنیده‌ می‌شود آخر صدای محزونت
🏴 آه از به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟! مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است هنوز داغِ خبرهای پیش از این، تازه‌ست خبر رسیده، خبرهای دیگر آمده‌ است خبر رسیده... خبر، کودکی‌ست در آوار که زارِ زار پی نعش ‌مادر آمده است خبر رسیده... خبر، بی‌قراری پدری‌ست که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است خبر رسیده، خبر، ضجه‌ی پرستاری‌ست که از تنفس گل‌های پرپر آمده است خبر رسیده... ولی خواب بُرده دنیا را خبر رسیده: کجایید؟! محشر آمده است مرا به غزه ببر تا نماز بگذارم که صبح صادقِ الله اکبر آمده است بیا به غزه ببر، شعر خون‌چکانِ مرا که آفتاب زده...، تیغ‌ها برآمده است بگو به حرمله‌، در چله تیر مگذارد بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است از این نبرد مبادا که جا بمانم من که حیدر است پی فتح خیبر آمده است :: نه! کارساز نشد شعر...، کارزار کجاست؟ مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است ✍
می‌بینمت از دور و زیاد است همین هم این سوخته‌دل ساخته با کمتر از این هم صدبار صدایت زدم اما نشنیدی یک چشم بگردان به من گوشه‌نشین هم عشقی که زمینی نشود فایده‌اش چیست؟ ای ماه بینداز نگاهی به زمین هم گفتی که ز خود بگذر و دیدی که گذشتم از روح و روان هم، تن و جان هم، دل و دین هم از پیچ و خم رود گذشتیم و رسیدیم از چشمه‌ی تردید به دریای یقین هم ای زاهد اگر منکر عشقی به جهنم! ما با تو نیاییم به فردوس برین هم
تو ماهی و من؛ ماهیِ این برکه‌ی کاشی... انــدوهِ بزرگی است؛ زمانی که نبــاشی… آه… از نفسِ پاکِ تو وُ صبحِ نشابور… از چشمِ تو و چشمِ تو و حجره‌ی فیروزه تراشی پلکی بزن… ای مخزنِ اسرار که هر بار؛ فیروزه و الماس، به آفاق بپاشی… هرگز به تو دستم نرسد؛ ماهِ بلندم! اندوهِ بزرگی است… چه باشی! چه نباشی! ای بــــادِ سبک سـار…مــرا؛ بگـذر و بگـذار… هشــــدار! که آرامشِ ما را، نخــــراشی!
سلام صبحتون به‌خیر🌼🌼🌼🌼
سلام ای آفتابِ زندگانی نسیمِ روح‌بخشِ جاودانی بیا در باغِ دل، تا می‌توانی بپا کن مهربانی!‌ مهربانی! @nabzeghalam
تا زنده‌ایم درد تو کتمان نمی شود این زخم ها اگر چه که درمان نمی‌شود ای غزه ای نماد صلابت برای خلق ای آنکه خسته حال و پریشان نمی‌شود مانند مردمان غیور تو هیچ کس دیگر حریف حیله‌ی شیطان نمی‌شود باید به لقمه‌های خودش شک کند فقط چشمی که در عزای تو گریان نمی‌شود کودک‌کشی است کار رژیمی که در نبرد هرگز حریف قدرت مردان نمی‌شود پایان این رژیم پر از فتنه و فریب جز با حضور در دل میدان نمی‌شود می فهمم از سکوت سرانی به منطقه نسل حرام‌زاده مسلمان نمی‌شود از جانب حقوق بشر هم بدون شک فکری برای این همه انسان نمی‌شود ما مانده‌ایم مثل برادر کنار هم تا زنده ایم خاک تو ویران نمی‌شود جانم فدای کشور تو ای برادرم راه خدا که ساده و ارزان نمی‌شود باید به مرگ ساده بمیریم و ای دریغ بیچاره آن که جزو شهیدان نمی‌شود
چقدر کشته و زخمی چقدر آواره... به جا گذاشته باران بمب و خمپاره چقدر مادر بی‌طفل و طفل بی‌مادر اضافه شد به غم بی‌قرار گهواره صدای شیون پروانه‌های سوخته‌بال رهاست در شب خاورمیانه، همواره و بوی سوختن گوشتِ تنِ مردُم می‌آید از دهن آتشی وطن‌خواره قرار بود که عاشق شویم و خوش باشیم به رغم حیله‌ی این روزگار مکّاره قرار بود یکی از پرندگان باشد نه اینکه مرگ بریزد به خاک، طیّاره نگاه کن دل من،سخت استخوان سوز است نگاه کن، قلمم پودر شد دگرباره...
‏هر عاشقی گریست، به یادت گریستم چشمان من چکیده‌ی غم‌های عالمند
چونکه اسرارت نهان در دل شود آن مرادت زودتر حاصل شود
قندان نقره‌کاری بازار اصفهان، تقلید ناشیانه‌ای از سیم ساق توست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکوت کرده جهان اشک مادرانت را سکوت کرده شب و روز غم نشانت را به هیچ طرح و زبانی نمی‌زند فریاد صدای هق‌هق و اندوه کودکانت را چقدر سرو و صنوبر به خاکت افتاده است چقدر صبر کنم مردن جوانت را؟ آهای غزه‌ی مظلوم غزه‌ی خونین چگونه شعر کنم شرح داستانت را؟ چقدر هر وجبت روضه روضه عاشوراست چقدر مقتل ناخوانده روضه خوانت را...! چقدر تاخته‌اند اسب بر تنت غزه گرفته است هدف خیزران لبانت را کجاست حَمیّت قاسم سلیمانی که باز دست شود زیر بازوانت را...؟! آهای غزه‌ی مظلوم غزه‌ی خونین بگیر از دل شب جسم نیمه‌جانت را قسم به إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ غزه‌ی مظلوم بهار می‌شکفد باغِ در خزانت را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 شعرخوانی مشترک و برای فلسطین [ ای کهنه هم نبرد سلاحم از آن تو اینک تو و کمانی از آرش به جای سنگ ای وارث فلاخن داود و کوه طور! بگذار در فلاخنت آتش به جای سنگ] 📌 ••• محمدمهدی سیار ••• [ ما سوره فتحیم که برمی‌گردیم این تازه فقط اول بسم‌الله است ] 📌••• میلاد عرفان‌پور ••• 🔗کانال اشعار @mmsayyar 🔗کانال اشعار @erfanpoor
تا غمت خـارِ گـلو هست، گلوبند چرا؟ کشته‌هایت چه نیازی به تجمل دارند...؟
نمی ز دیده نمی‌جوشد اگرچه باز دلم تنگ است گناه دیدۀ مسکین نیست، کُمیت عاطفه‌ها لنگ است کجاستی که نمی آیی؟ اَلا تمام بزرگی‌ها پرنده بی‌تو چه کم صحبت، بهار بی تو چه بی‌رنگ است نمانده هیچ مرا دیگر، نه هیچ، بلکه کمی کمتر جز این قدر که دلی دارم، که بخش اعظم آن سنگ است بیا که بی‌تو در این صحرا، میان ما و شکفتن‌ها همین سه چار قدم راه است، و هر قدم دو سه فرسنگ است دعاگران همه البته مجرب است دعاهاشان ولی حقیر یقین دارم، که انتظار همان جنگ است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران ببار بر سر عالم ظهور کن آرام و شاعرانه و نم‌نم ظهور کن ای آفتاب‌زاده در این روزگار سرد از پشت کوه حادثه کم‌کم ظهور کن ای غنچه‌ی خمیده و خشکیده صبر کن! ای صبح، ای طراوت شبنم ظهور کن افکار لال، یخ‌زده در گور واژه‌ها ای رستخیز دفتر آدم ظهور کن شیرین و عاشقانه و شیوا غزل بخوان ای آیه‌ی محبتِ محکم ظهور کن! اللهم عجل لولیک الفرج @poem12
شراب حاضر و معشوق مست و من عاشق ز من مدار توقع به عقل و هوش امشب....
داریم‌ نگرانت می شویم رفیق دوستانی در بین شاعران دارم که با این که ماه هاست مردم مظلوم غزه دارند قتل عام‌ می شوند، این ها در کانال اشعارشان یا در پیج هایی که دارند حتی یک خط مطلب علیه اسرائیل و در حمایت از مردم غزه نگذاشته اند. برای اولین بار در تاریخ با پخش زنده رسانه ها،‌ سوختن و قتل عام یک ملت را داریم مشاهده می کنیم و کمترین عکس العملی از خودمان نشان نمی دهیم. عجب اتمام حجتی دارد برای انسان این قرن اتفاق می افتد. انسانی که شعارهای انسانیتش گوش فلک را‌ کر کرده ولی به یکی از قسی القلب ترین دوران خودش رسیده رفیق شاعر اگر از توصیف خال و خط و چشم و لب فارغ شدی، اگر از چاپ‌ و امضای کتاب و فروشش فارغ شدی، اگر از اضافه کردن تعداد افراد کانال اشعارت فارغ شدی، اگر از پست کردن اشعار عاشقانه در پیج اینستایت برای لایک‌گیری فارغ شدی، اگر از استوری بیت عاشقانه در موقع خوردن قهوه ات فارغ شدی، یک‌مصرع هم محض زنده بودن وجدان انسانی ات برای مردم غزه بگو کم‌کم داریم نگران انسانیّتت می شویم رفیق یک علامت حیاتی از قلب خودت نشان بده نکند مرده ای و متوجه نیستی ای وای به شاعری که در دیوانش یک‌مصرع هم برای مظلوم نداشت هذه شقشقه هدرت ثم‌ قرّت @sheikh_ali_moghaddam
آبادی شعر 🇵🇸
داریم‌ نگرانت می شویم رفیق دوستانی در بین شاعران دارم که با این که ماه هاست مردم مظلوم غزه دارند قت
آری فقط از جلوه ی دلدار بگو ای شاعر از آن دلبر غدّار بگو سلّاخی طفلان رفح را دیدی؟! حالا بنشین و از لب یار بگو
شب کابوس‌‌ها رویاترین افسانه می‌سوزد دراین بغض عطش، بال وپر پروانه می‌سوزد میان‌ شعله‌های فتنه یک اژدها هر دَم کبوتر بچه‌ای آواره ازکاشانه می‌سوزد