eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون به‌خیر🌼🌼
ممنون از صبوریتون برای تبادل🙏🌼🌸
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام با هر نَفَس ارادت و با هر نفس سلام بفرمایید از سه تا کانال شعر خیلی خدب دیدن کنید 😍 ❣شعرهای ناب ♥️ @sherhaye_nab ❣ آبادی شعر ♥️ @abadiyesher ❣ سرزمین شعرها ♥️ @sarzaminesher 🌷همیشه سالم باشید و خوش🌷 💚 حتما عضو سه تاش بشید 😊
خنده ات زنبور، کندوی لبت بیمار نیست لیبل خرمای مویت میثم تمار نیست؟ تا‌ تو‌ هستی،‌نهی‌از‌منکر‌ شدیداً‌ واجب‌ است در‌بسیج‌ و‌ حوزه،‌کس‌ مانند‌ من‌ عمار نیست پاسبانی توده ای از رنگ ها را ضبط کرد رنگ گیلاس لبت موجود در انبار نیست! دلبری از دست تو دستان ناکس دور باد دست لجباز من از دست تو دست بردار نیست باز ای ماه مبارک، کام ِ لب‌ها را ببند بوسه‌ باقرب‌ و‌اطاعت، روزه‌ای‌ شک‌دار نیست
با خوب و بدت،خورده رقم تقدیرم ای عشق به خاطر تو در زنجیرم از دور رسد عطر حضورت کافی است چون دست دهد وصال تو میمیرم ! ()
این دل که به شهر عشق، سرگشتهٔ تو است بیمار و غریب و دربه‌در گشتهٔ تو است برگشتگیِ بخت و سیه‌روزیِ او از مژگانِ سیاهِ برگشتهٔ تو است
دادم به چشمِ او دلِ اندوه پیشه را غافل که مست می‌شکند زود شیشه را
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
گفتم نريز مو به سر شانه بارها سرريز می‌شود هوس آبشارها گيسوپريش پشت سرت را نگاه کن افتاده‌اند در پی تو جويبارها تصوير قاب‌کردهٔ پيراهن تواند عريان اگر شدند تمام بهارها من پنجه‌های غارنشينم که از قديم عکس تو را کشيده به ديوار غارها گيرم که دارم از تو به بيراهه می‌روم من زنده‌ام فقط به همين گيرودارها دستان چيدن تو به هر شاخه رو کند ديوانه می‌شوند تمام انارها من برکه نيستم که هم‌آغوش من شوی حيف است ماه در بغل شوره‌زارها می‌خواستم که سر بگذارم به سينه‌ات سنگی شدم به سينهٔ سرد مزارها...
دارد نظر به خانه‌خرابان همیشه عشق ویرانه فیض می‌برد از ماه بیشتر ‌ 
بهانــه‌های  نبودن  همیشه بسیار است کجاست آنکه تـــــو را بی بهانه دریابد ؟؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
♡ سرشار از شکوفه و عطر بهار بود با او بساط دلخوشی‌ام برقرار بود در چشم دیگران نه، ولی در نگاه من موزون و دلپذیر که نه! شاهکار بود دنبال خویش گشتم و در دوست یافتم چشمان دوست، چشم نه! آیینه‌زار بود فهمیـــــد دوست دارمش از لابه‌لای شعر می‌گــفت دوست دارمت اما شعار بود هر شب صدای خندۀ او لایْ لای شهر در چشم دوست، گریۀ من خنده‌دار بود من اهل عشق بودم و اسمم گناهکار افسوس! یار، عاقل و پرهیزکار بود هرجا سخن به عشق کشید آبرو نماند ای کاش چشم‌هام کمی رازدار بود   @eitaaparvanegi
می رود سُلطه ی ابر سیَه ان شاءالله می رسد ساعت دیدار مَه ان شاءالله می رسد نوبت تدوین معانی جدید از شب و ماه شب چارده ان شاءالله فصل پر سود ترین داد و ستد می آید جان شیرین عوض یک نگه ان شاءالله سوی اقلیم یقین، می رود ارابه ی عمر می رسد جاده ی حیرت به تَه ان شاءالله دل قافیه به تنگ آمده تا برگردد منجی سوختگان رفح ان شاءالله؟ بانگ تکبیر ظفر برکشد از بام جهان غزّه ی غمزده ی بی گنه ان شاءالله؟ می رسد لشکر آن شاهسواری که مسیح سُرمه برداردش از گرد ره ان شاءالله می دهد فیصله بر سلسله ی خیبریون تیغ مرحب کُش آن پادشه ان شاءالله حال گردن‌کِش دوران چه تماشا دارد روز برپایی آن دادگه ان شاءالله ۱۱ خرداد ۱۴۰۳