eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
... می‌گویم از شرح فراق خویش با اشک گویاتر است این روزه‌ها از واژه‌ها اشک پیغام ما دلدادگان را می‌رسانی؟ سویِ قتیلِ اشک‌ها امروز یا اشک خون خدا روی زمین کربلا ریخت می ریزد از اندوه او حتی خدا اشک در حیرتم دنیا چرا باقی است وقتی می ریزد از غم، حضرت خیرالنسا اشک لبیک گویش یک جهان هستند با چشم دارد به لب هر ثانیه یا لیتنا اشک در اربعینش باز از هر سویِ عالم جاری شده سوی زمین کربلا اشک از جاده‌های اربعین ماندیم اما با لطف و احسانش عنایت شد به ما اشک 🆔@abadiyesher
آبادی شعر 🇵🇸
شهریوری‌های عزیز کانال، تولدتون مبارک🌸 🆔@abadiyesher
‌ تو آمدی به جهان تا که من شوم شاعر به سینه‌ام بشود علم شاعری دائر خدا عوض دهد و حاجتت روا بشود که کربلا بشود روزی‌ات شوی زائر 🌸🌼 ⚘️تولدتون مبارک⚘️ از خداوند منان سلامتی و بهروزی شما رو خواستاریم "شاگردان شما" ‌ استاد گرامی تولدتون مبارک🌼🌸 🆔@abadiyesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
🌹 در سال روز شهادت مجاهد بزرگ حجت الاسلام والمسلمین شهید سید علی اندرزگو هدیه به روح بزرگ ایشان ۳ صلوات هدیه کنیم ولادت ۱۳۱۸ شهادت ۲ شهریور ۱۳۵۷ به دست رژیم سفاک پهلوی 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
قبل مرگم یک نوازش بود تنها خواهشم شانه‌هایت را بیاور؛ تشنه‌ی آرامشم... 🆔@abadiyesher
چایِ عراقی دیگر نمی گویم:عجب دردِ فراقی نزدیکِ من هستی اگر چه در عراقی نزدیک تر از من به من هستی،حبیبم می گیری از حال دلم هردم سراغی در قلبِ این لبیک های یا حسینی همراهِ این اشکِ روانِ اشتیاقی قلبم برای عشق شیرینت حرم شد هر بطن و دهلیزش شده،صحن و رواقی عشق تو بوده از ازل در سینه ی ما این شورِ بی پایان نبوده اتفاقی باهرچه می کوشند تا یادت نباشد اما همیشه یادِ تو باقی ست ،باقی با ذکرِ نامت باز در مشایه ام‌ من سیرابِ "مایِ بارد"م کرده ست ساقی با لطفِ موکب دار پیری باز، کامم شیرین شده از تلخیِ چایِ عراقی @asharahmadrafiei
یامھد؎ﷻ بر سینه‌ی ما قرار برمی‌گردد حال خوش روزگار برمی‌گردد از خواب زمستانی خود برخیزیم با آمدنش بهار برمی‌گردد 🆔@abadiyesher
او که همدردم شده ؛ گویا خودش هم، درد بود او خودش زخمِ همان مرهم که می آورد بود 🆔@abadiyesher
برخیز! می‌خواهم که شوری راستین باشی با گریه‌ها، با بی‌قراری‌ها عجین باشی وقتی که گفتم عاشقم، شاهد اگر کم بود باید دلیل محکمم در آستین باشی می‌دانم از اول نبودی عاقل اما باز دیوانه‌جان! ای کاش مجنون‌تر از این باشی پژواکی از تنهایی او در خیالِ کوه سرخ‌انعکاسی آسمانی در زمین باشی یک آهِ سوزان، یک غمِ آتش‌فشان در باد یک شعله از آن ماجرای آتشین باشی یک پنجره رو به تماشاگاه عاشورا یک پرده از نقاشی روح الامین باشی مات غزل‌هایی که جاماندند در صحرا محو رباعی‌هایی از امّ البنین باشی شادی نمی‌آید به چشمانت پس از روضه شاید تمام عمر خود باید حزین باشی می‌خواهم از عطر شهادت پر شود دفتر باید گلی صدبرگ در میدان مین باشی ای شعر! ای اسب اصیل پارسی! باید هروقت لازم شد برای جنگ، زین باشی من خواب دیدم می‌دوم با تو به سوی او با شوق اینکه پاسخ هل من معین باشی… 🆔@abadiyesher
چندی است که از عالم و آدم سیرم از هر چه به‌جز تو، از خودم دلگیرم رخصت بده ارباب که راهی بشوم امسال نیایم حرمت می‌میرم 🆔@abadiyesher
هرگز ندیده کس به دو عالم زن این‌چنین خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین در قصر ظالمان به تظلم که دیده است شیرآفرین‌زنی که کند شیون این‌چنین هر گونه‌اش پناه یتیمی دگر شده‌ست آری بود کرامت آن دامن این‌چنین زندان به عطر نافله‌ی خود بهشت کرد زینب چراغ نامه کند روشن این‌چنین پیش حسین اشک و به قصر یزید لعن با دوست آن‌چنان و بَرِ دشمن این‌چنین در دشت بیند آن تن دور از سر آن‌چنان بر نیزه خواند آن سر دور از تن این‌چنین آه ای سر حسین! چو سر در پی توام خورشید من! به شام مرو بی‌من این‌چنین از خون حجاب صورت خود کرده یا حسین جز خواهرت که بوده به عفت زن این‌چنین؟ 🆔@abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا