eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه رود با خود میوه غلتان نخواهد داشت به دست آور اناری را که از دست تو خواهد رفت @abadiyesher
من بگردم گرد آن یاری که می‌گردد پی‌ام... 💚 @abadiyesher
تو رفتی و شُستی از منِ عاشق دست من بی‌تو رسیده‌ام به راهی بن‌بست دل بردی و دل بُریده‌ای، امّا من بعد از تو به هیچ‌کس نخواهم دل بست @abadiyesher
تو مهربان‌تر از آنی که فکر می‌کردم درست مثلِ همانی که فکر می‌کردم شبیهِ... ساده بگویم... کسی شبیهت نیست! هنوز هم تو چنانی که فکر می‌کردم تو جانِ شعر منی و جهانِ چشمانم مباد بی تو، جهانی که فکر می‌کردم... تمامِ دلخوشیِ لحظه‌های من از توست تو آن، آنِ زمانی که فکر می‌کردم درست مثلِ همانی که در پِی‌ات بودم درست مثل همانی، که فکر می‌کردم... @abadiyesher
بی‌شک، به شوقِ خاطره‌ای دور بوده است بی‌تو ، اگر که دیده کسی خنده‌ی مرا @abadiyesher
گفتند که کنترل کنم کارم را احساسِ زلالِ دوستت دارم را... یادم نرود که دیگر عنوان نکنم این تکه‌کلامِ مَردُم آزارم را... @abadiyesher
🟡تا سنتون کمه عاشق شین چون از یه سنی به بعد فقط خوشتون میاد! 🌼 🟡اون شبی که مشق های فرداتو ننوشته بودی و فردا صبح باید میرفتی مدرسه مگه نگذشت؟ اینم میگذره. 🌼 🟡‏یه روز نگاه میکنی میبینی تو این دنیا به این بزرگی تو اولویت هیچکس نیستی. نفر اول برای هیچ ادم دیگه‌ای نیستی. بعد میدونی راه درست و سالمش اینه که خودت رو دوست داشته باشی، اولویت اول خودت باشی، انتخاب خودت باشی. ولی اینجا این «عشق به خود» مثل یه سالاد سالم بروکلیه و تو دلت سالاد نمیخواد، یه چیزبرگر چرب و پر از پنیر میخواد 🌼 🟡ببخشید عزیزم اشتباه از من بود؛ نباید شادی‌هام رو به وجود تو گره میزدم... @abadiyesher
ممنون میشم اگه یک فاتحه برای همسر بنده بخونید؛ حتماً مُرده که نتونسته منو پیدا کنه... حرف دل مجردها... 💔
يه سري خاطرات هم هستن، نه ميكُشنت نه ميذارن به كار و زندگيت برسي دقیقا👌
‌ وانکس که ترا بی‌تو کند، یار تو اوست... 💚 @abadiyesher
در سرم هر روز می‌گردم پِیِ مویی سیاه سوزنی گم کرده‌ام انگار در انبارِ کاه فکر می‌کردم عزیزم می‌کند، اما نکرد در جوانی هرچقدر از چاله افتادم به چاه دل‌سپردن اشتباهم بود می‌دانم، ولی دل‌بریدن اشتباهی بود پشتِ اشتباه تو به دل‌دارت رسیدی، من شدم سرگرمِ تو عقل بودی، سربه‌راه و عشق بودم، دل‌به‌خواه آن‌چه می‌آید به چشمم، هرچه باشد خواب نیست عشقْ علت، اشکْ مدرک، چشمْ شاهد، دلْ گواه نیست از آهِ دلِ بی‌چاره دامن‌گیرتر چاره‌ی من چیست؟ حتی در بساطم نیست آه دردِ پیری را فراموشی مداوا می‌کند هرچه بود از خاطرم رفته‌ است، غیر از آن نگاه @abadiyesher
‏یادم باشد زندگی را آسان بگیرم و رویاهایم را جدی. .‌‌💚 @abadiyesher
چشم و دل دانی چه خواهند این حوالی؟! بودنت را دیدنت را قانعم، حتی کمی..! 💚 ‌@abadiyesher
💠مدافع حرم... سرسلسله‌ی اهل کَرَم خامنه‌ای ست کوبنده‌ی اصحاب ستم خامنه‌ای است جمهوری اسلامی ایران حرم است حقّا که مدافع حرم خامنه‌ای است ... #اکبر_اسماعیلی_وردنجانی @abadiyesher
ترتیل صفحه ۵۸ قرآن کریم.mp3
5.55M
📢 روزانه 🔹️ صفحه پنجاه و هشت قرآن کریم، سوره مبارکه البقرة 🎙با صدای (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
پاییز و کمی بارش و سردیِ هوا یک راهِ پُر از زمزمه و خاطره‌ها چشمانِ تو و چشمِ من و موجِ نگاه دستانِ من و دستِ تو و شکرِ خدا... @abadiyesher
آنان که حدیث صبر او را گفتند از عشق و محبتش سخن‌ها گفتند با آمدن عقیله‌ی هاشمیان تبریک به حیدر و به زهرا گفتند @abadiyesher
تا کی غم لحظه های فردا بخوریم؟ هی حسرت و غصه های بیجا بخوریم صبح است بیا که دم غنیمت شمریم یک چایی تازه، دم بکن تا بخوریم @abadiyesher
Mohammad Nori - Jane Maryam (UpMusic).mp3
9.79M
جان مریم چشماتو باز کن...😍 آی نازنین مریم ارسالی دوست عزیز و عضو کانال😍❤️ @abadiyesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر طنز😄 موضوع؛ زر نزن! 🙃🙂 فقط بیت پایانی!!!😂😁😂
صبح است بساط شادی ما جور است غم از دل ما هزار وادی دور است شب پر زد و آسمان به خورشید رسید ذکر همه یا منوّرُ یا نور است @abadiyesher
با اونایی‌که چن دیقه "در حال نوشتن" میشن و آخرشم یه اوکى میگن، مهربون باشین! اونا خیلى دلشون پُره و درست همون موقع هم حرفشونو تو دلشون نگه داشتن و نگفتن 🙂😁😢 @abadiyesher
گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد کاش بعد از رفتنِ او پای گشتن داشتم! @abadiyesher
با گریه ظرفِ سوخته را آب می‌کشید... دستی به داغِ تابه‌ی بی‌تاب می‌کشید فریادهای همسرش از سر که می‌گذشت اسکاچ، داد بر سرِ بشقاب می‌کشید! خود را چُلاق‌ماهیِ محبوسِ خانه دید! فنجانِ چاق را که به قلّاب می‌کشید هرشب، پلنگِ جنگیِ دل‌سنگ و خُلق‌تنگ چنگی به سوی صورتِ مهتاب می‌کشید... هر صبح، بعدِ رفتنِ بختِ سیاهِ خود بر لکّه‌های خانه سفیداب می‌کشید کابینتی که آب‌چکان را گرفته بود خمیازه‌ی کِش‌آمده از خواب می‌کشید فکرِ کسل‌کننده‌ی خود را رها نمود تا داشت کارِ رود به مُرداب می‌کشید خود غرقِ سوز بود و غذا سوخت از قضا آرام... ظرفِ سوخته را آب می‌کشید...
عاشقم؛ عاشقِ آن قامت و آن تصویرم عشقِ شیرین تو شد در دلِ بی‌تقصیرم از خودم گم شده‌ام تا که تو پیدا گشتی چشم زیبای تو شد عامل هر تغییرم ((بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری)) نه فقط در دلِ من ؛ یاد تو در تدبیرم غنچه ی ناز لبت کار مرا بگشاید گر چه آزاد شوم با تو ولی نخجیرم من که از دست غمت شهره به آفاق شدم گر نباشی بخدا بی تو ز دنیا سیرم غصه ها از دلِ من بار سفر می‌بندند در همان لحظه که دستان تو را می‌گیرم ای خوشا حبس شدن تا به سحر در بغلت گر چه دانم که ز شوقت سرِ شب می‌میرم @abadiyesher
به شوقت عاشقی دیگر، در آغوشِ خطر رفته چه احساساتِ نابی پای چشمانت هدر رفته به برگشتِ تو بدبینم چنان طفلِ یتیمی که دگر فهمیده معنای کسی را که سفر رفته بگو اشکی نخواهد ریخت، این شمع از جنون تو به آن پروانه‌ی مستی که سمتِ دردسر رفته تنم زخمی است از دستت، نگو باور نخواهم کرد که تیر این بار هم سهواً، ز دستانِ تو در رفته خدا را شکر تنها نیستم در ماتمم چون که کلاهی که سرم رفته، سرِ چندین نفر رفته @abadiyesher