eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از نبض قلم
بانو سلام معجزه دارد نگاهتان آیینه استعاره ای از روی ماهتان عطر بهشت می‌چکد از باغ معجرت خورشید آمده بشود فرش راهتان بانو هزار پنجره فولاد آب شد... بیراه نیست، موجز و گیراست آهتان همواره از صلابتتان حرف می‌زنند جز کوله بار صبر چه بوده گناهتان؟! یک کربلا دچار غم و رنج بوده اید کوه بلا بنا شده در خیمه گاهتان زین أبی و عالمة غیر معلّمه باران عشق زاده شد از بارگاهتان روزی ما به چادرتان وصل می‌شود دست علی و فاطمه پشت و پناهتان مظلومه‌ی حسینی و مظلومه‌ی حسن صدها گره گشوده شود با نگاهتان @nabzeghalam
لبخند بزن بهار را تضمین کن اسفند دلم شبیه فروردین کن هر صبح کنار سفره ی صبحانه با قند لبت چای مرا شیرین کن @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رند ترین تاریخ تولد تاریخ روز تولد حضرت زینب😍 ۵/۵/۵ روز پنجم از ماه پنجم از سال پنجم هجری قمری حسین_دارابی | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
بگذار که با بوی تو آرام بگیرم از پنجره‌ی روی لبت کام بگیرم بگذار در این لحظه که لبریز تو هستم با باز دمی از نفست وام بگیرم مانند غزل داغ‌ترین واژه‌ی خود را از ساده‌ترین بوسه‌ی لبهام بگیرم من منتظرم تا تو از این کوچه بیایی تا زیر قدم‌های تو ایهام بگیرم این بار دلم را به خودم پس نفرستید تا قلب هوایی شده را رام بگیرم من آمده‌ام تا لب این پنجره امشب یک بوسه‌ی داغ از تو سرانجام بگیرم @abadiyesher
در همین گوشه‌ی خالی که گریه‌هایم به چشم هیچ بارانی نمی آید، تو را دوست دارم در همین غربت غریب غم‌هایم که راه به هیچ تبسمی ندارد، تو را نزدیک تر از نفس می‌بینم کجاست؟ کجاست خواب آرام پروانه؟ شاید اتفاق افتاد حادثه‌ی دستانت..‌. @abadiyesher
تو را دارم ای گل، جهان با من است تو تا با منی، جان جان با من است چو می‌تابد از دور پیشانی‌ات کران تا کران آسمان با من است چو خندان به سوی من آیی به مهر بهاری پر از ارغوان با من است کنار تو هر لحظه گویم به خویش که خوشبختی بی‌کران با من است روانم بیاساید از هر غمی چو بینم که مهرت روان با من است چه غم دارم از تلخی روزگار، شکر خنده آن دهان با من است. @abadiyesher
بسم الله و کلمه بود و جهان در مسیر تکوین بود و دوست داشتن آن کلمه نخستین بود
 حسین منزوی
گاهی به لطف عشق شادم، گاه غمگینم معجونی از شهد و شرابم تلخ و شیرینم جمعند مرگ و زندگی در 'دوستت دارم' در حیرت از این کلْمه، این راز نخستینم‌ درمان چرا؟ با دردهای خویش دلگرمم هرشب زبان وا‌می‌کند زخمی به تسکینم لبخندهایم مانده زیر تلی از اندوه راه نفس را بسته بر من بغض سنگینم هرچند از یاد رفیقان رفته‌ام چندی‌ است صدشکر یادی می‌کند دشمن به نفرینم همخواب مثل آسمان؟ یا دور چون مرداب؟ با من‌‌ بگو ای‌ ماه امشب من کدامینم؟ @abadiyesher
هدایت شده از  اشعار ناهید خلفیان
ماجرای در و تخته است، وجود من و تو چقدَر مثل گل و شمع ؛ به‌هم می‌آییم @andisheysabz
«یک لحظه کنارم بنشین، حرف زیاد است بازار غزل، بعد تو، بدجور کساد است! کمبود تو بیماری سختی است، کشنده! بی حسی و بی میلی و کم شعری حاد است هرچند که من مُرده ام از دوری‌ات اما، برگرد که آغوش تو یک جور معاد است اجبار نکردم که کنارم بنشینی؛ یک لحظه ولی، لطف بکن! پیشنهاد است وقتی که نباشی، به خدا حس غزل نیست با اینکه دلم لب به لب و حرف زیاد است!» @abadiyesher