eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خورشید، لب پنجره‌ها را بوسید رویید میان باغ دل، یاس سپید در سفره‌ی صبحانه بیاور هر روز معجون نشاط و جرعه‌ای چای امید @abadiyesher
من از ندیدن تو ای بهار می‌ترسم از این زمانۀ ناسازگار می‌ترسم درون قبر خیالات دفن شد دل من پرنده‌ام من و از این حصار می‌ترسم هوا غبار و دل پاک من غبارآلود اسیر خاک شدم از غبار می‌ترسم شبیه معدن باروت وسوسه است دلم که بی‌قرارم و از انفجار می‌ترسم به روی دست تو تابوت آرزوی من است مرا رها مکن از این مزار می‌ترسم چقدر منتظر دیدنت بمانم من؟ چقدر گفتم از این انتظار می‌ترسم! طلوع کن که از این شام تار خسته شدم طلوع کن که از این شام تار می‌ترسم @abadiyesher
هدایت شده از اشعار "عاصی"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مهدی(عج) جان آقا تو را به چشم تر مادری که در... نموده دِق ز غم کودکش ، بیا "عاصی" 🍃🖤🍃🇵🇸🍃😭😭😭 🌹جهت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ۳صلوات
ترتیل صفحه ۹۰ قرآن کریم .wav
13.38M
📢 روزانه 🔹️ صفحه نود قرآن کریم، سوره مبارکه نساء 🎙با صدای (مدیر کانال) ✏️ توصیه مهم حضرت : هر روز حتماً قرآن بخوانید @KhyaleVasl | خِیـٰـالِ وَصـْـلْ✨
از هر لب مُفت و رایگان بوسه بگیر از لب‌شُتر و غنچه‌دهان بوسه بگیر حتی چشمت به کاکتوسی گر خورد از کُنج لبش، خنده‌کُنان بوسه بگیر
باور کن اونی که فکر میکنی... هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه و قراره تا آخر عمر حسرتش توی قلب بمونه، میره... بخدا که میره از فکرت، میره از قلبت. بهترش میاد و پر میکنه قلبتو مطمئن باش... جاش برای بهتر از اون خالی شده... مطمئن باش @abadiyesher
از نسل بنی امیه آمد پسری شیطان مجسم و پر از دردسری از این همه تزویر تعجب نکنید از قبرْ، معاویه برآورده سری @abadiyesher
غزل برفی تو را به حرف نیاورده امشب اینجا برف که آب می‌شود ازآفتاب فردا برف کلاغ‌ها چه سراسیمه و گذاشته است کلاه پولکی‌اش را به فرق افرا برف چه ژرف می‌شنوی باز ساز وحدت را فرود آمده بر مسجد و کلیسا برف به گوش کودک همسایه"بازباران " است به گوش شاعراین شعر،"باز بارا...برف"! کدام سقف ترک‌خورده است در باد آی و استغاثه‌ی مادر: خدا مبادا برف ... دو دست یخ‌زده‌ی کودکی گرسنه نوشت بدون فاصله دربرگ: آب، بابا، برف"! انار نوبر باغ است قسمت "دارا" هنوز یکسره یخ بسته دست "سارا"، برف چه غم که دخترک گل‌فروش یخ زده است که بسته چشم سفیدش بر این قضایا برف نشسته کودک دیگر کنار شومینه گشوده پنجره برفرصت تماشا برف نشسته چشم به شومینه با سگ و پدرش میان هلهله سرداده: های، هو، ها، برف نشست تا بزند زخمه بر پیانویش بلند بر سر نت‌ها کشید،"سل"، فا، برف سکانس آخر این فیلم ،سخت برفکی است نکرد یک نفسش بی غبار حتی برف و آب می‌شود از آفتاب و خواهد کرد تمام شعر مرا رفته‌رفته حاشا برف شیراز_۴آذر ۱۳۹۷ @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا