♡••
داروفروشِ خستہدلان را
دڪّــان ڪجـــــــــاست..!؟
دستِ خالی نفرستَش به هواداریِ من
بوسه ای روی لبِ باد بکاری بد نیست.!
#حسنا_محمدزاده
👌👌😭💔
گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا
باز با روی سیه یار پسندید مرا
چرخ ها را زده ام آمده ام خانه ی تو
خودمانیم کسی جز تو نفهمید مرا
بس که از بوی بد معصیتم بیزارند
یکی از لطف خود احوال، نپرسید مرا
ساده آن است که بر سینه زدن سنگ علی
تا به سنگ محک یار بسنجید مرا
برد آرام دلم، يار دلارام کجاست؟
آن دلارام که برد از دلم آرام کجاست؟
داده پيغام، که يک بوسه ترا بخشم، ليک
آنکه قانع بود از بوسه به پيغام کجاست؟
بی غم عشق، بگلزار جهان، تنگ دلم
در چمن، رنگ محبت نبود، دام کجاست؟
گر من از گردش ايام ملولم، نه عجب
آنکه خوشدل بود، از گردش ايام کجاست؟
رهی معیری
بغض ها بی تو نشستند و گلوگیر شدند
اشک ها هم چه غریبانه ؛ سرازیر شدند
ای که هر چه غم و درداست؛پس از تو؛در من
آمدند آینه در آینه ؛ تصویر شدند...!
بهتر ازاین نشد امشب بنویسم که چه زود
روزهایی که تو را منتظرم ؛ دیر شدند
کاش با مقدمِ سبز تو به باران برسند
جاده هایی که دراین راه ؛ نفسگیر شدند
مثل دلتنگیِ این عقربه ی خانه به دوش
روزهایم همه در پای غمت؛ پیر شدند
کاش یک لحظه ؛ فقط حال مرا درک کنند
واژه هایی که پس از داغ تو دلگیر شدند
ما عاشق و مستیم کرامات چه باشد
ما باده پرستیم مناجات چه باشد
ما همدم رندان سراپردهٔ عشقیم
در خلوت ما حالت طامات چه باشد
گفتیم چنان است چنین بود که گفتیم
اینست کرامات کرامات چه باشد
ما عاشق مستیم ز جام می وحدت
خود کثرت معقول و خیالات چه باشد
چون خلوت ما گوشهٔ میخانهٔ عشق است
با منزل ما راه و مقامات چه باشد
ای زاهد سجاده نشین کعبه کدام است
وی عاشق میخواره خرابات چه باشد
سید چو همه اوست چه پیدا و چه پنهان
احوال بدایات و نهایات چه باشد
حضرت شاهنعمتاللهولی
دلم را خوب می فهمد هر آن کس ماجرا دارد
میان سینه اش هر کس که قلبی مبتلا دارد
پر از دلشوره ی عشقی که سیرابم نخواهد کرد
به دریا می زند خود را دل من تا تو را دارد
هوا دم کرده در چشمم دو پلکم را کمی وا کن
که می خواهد ببارد او توان در خویش تا دارد
در این دنیای دردآگین نمی بینی دل من را
غم عشق تو را یک سو غم خود را جدا دارد
اگر پرسید حالم را کسی از تو بگو... اصلا
میان شهرمان پر کن که درد بی دوا دارد
مبادا هیچکس جز من خداوندا چطور آخر
دلش می آید این غم را چنین بر من روا دارد
نمی دانی چه می کردم فقط گر می توانستم
«عجب صبری خدا دارد ،عجب صبری خدا دارد»
دنیا بدون روضه آقا جهنم است
یعنی بهار نوکری ما محرم است
«شکر خدا که خرج عزای تو می شوم»
روضه به کار و زندگی ما مقدم است
ما نوکری به شرط نکردیم تا بحال
هر چند سینه از کم دنیا پر از غم است
ما را بدون کوثر اشکت رها نکن
گریه به زخم های شما عین مرهم است
تکلیف چشم های تمامی عاشقان
هر روز گریه بر غم آقای عالم است
آقا بیا و نوکرتان را حساب کن
هر چند سهم نوکری این گدا کم است
من سینه چاک هر کس دیگر نمی شوم
تا نوکر توأم لقبم نام آدم است
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسن_کردی
عمری بدون نام حسین سر نمیکنم
این سایه سار رحمت بی منتها که هست
بیرون مکن مرا ز عزا خانه ات حسین
اینجا برای نوکر آلوده جا که هست
توی کافه.... اشکِ من....شوقِ رقیبم....بُهت تو
غم نخور من میروم بیرون ... تو چایت را بنوش
#حسین_شهریاری
گندم نخوردهایم که بینان مان کنی
سیبی نچیده بندهی شیطانمان کنی
خاصیت قنوت شما را شنیدهایم
یاربنا بخوان که مسلمانمان کنی
از ماندههای آب و گلت روی خاک ما
قدر نمیبپاش که انسانمان کنی
تعلیم جبرئیل به ما هم رسیده است
مشغول یاقدیم بالاحسان مان کنی
در وقت هر فریضه که «والفجر» بهتر است
حالا که همنشین حسین جان مان کنی
شکر خدا که لطف حسین سایه سار ماست
شکر خدا که نوکری ات کار و بار ماست
سیّد و سالارِ بی همتا قبولم میکنی؟!
توبه کردم مثل حر آقا قبولم میکنی؟!
وای بر من! خوشبحال نورِ چشمیهایِتو
فکر و ذکرم این شده آیا قبولم میکنی؟!
من که از دنیایِ بیتو پشت پا خوردم فقط
دوست دارم کنجِ هیئت را، قبولم میکنی؟!
بد زمین خوردم! زمینگیرم! نگاهیکنحسین
آمدم ..! افتادهام از پا...قبولم میکنی؟!
چند روزی تا محرّم مانده و در خلوتم
اشک میریزم تک و تنها، قبولم میکنی؟!
دوستت دارم! بگو امسال هم در روضه و...
زیر پرچمها و بیرقها قبولم میکنی؟!
مثل آنهایی که بر زانوی تو جان دادهاند
بستهام سربندِ #یازهرا، قبولم میکنی؟!
حرفِ مادر شد! همین رمزِ عبور از قلب توست
شک ندارم باز هم درجا قبولم میکنی!
گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا
باز با روی سیه یار پسندید مرا
چرخ ها را زده ام آمده ام خانه ی تو
خودمانیم کسی جز تو نفهمید مرا
بس که از بوی بد معصیتم بیزارند
یکی از لطف خود احوال، نپرسید مرا
ساده آن است که بر سینه زدن سنگ علی
تا به سنگ محک یار بسنجید مرا
#سجاد_نوروزی
عطروبوی مریمی ها را چو باد آورده است
شاعر امشب باز مریم را به یاد آورده است
میرود افتان وخیزان چون خماری درد کش
گوییا تریاک چشمت اعتیاد آورده است
نازنین ازبس که در اوج کمالی بهر تو
حک نموده برنگینی وان یکاد آورده است
خواب را کرده حرام و نیمه شب در یاد توست
درد هایش گرچه شاعر رابه داد آورده است
در تمام عمر شاعر با عصای احتیاط
پیش تو بشکست آنرا اعتماد آورده است
در کلاس چشم تو دل کنده از زهد وریا
دست هارا شسته انگار ارتداد آورده است
نیستی اما سکوت شب گواهی میدهد
شاعر امشب نام مریم را زیاد آورده است
روز محشر را تصور کن که با سوزی عجیب
شاعری از ظلم تو آه از نهاد اورده است
✍#حسین_مرادی
خط نستعلیق مبهوت کش و قوس تنت
قوطی عطاری است هر دکمه از پیراهنت
هفت شهر عشق را عطار میگردد چرا؟
وقتی از قونیه تا بلخ است چاک دامنت
آمدی جانم به قربانت کمی دیر آمدی
مولوی را منزوی کردی تو بعد رفتنت
دور کن از صحنه جرم آن لب قتاله را
تا خدا ناکرده قتل من نیفتد گردنت
در جواب دوستت دارم خدا لعنت کند
هر که یادت داده این ممنون و مرسی گفتنت...
#هادی_باباقصابها
تــو همان
قهوه ی تلخِ
سرِ صبحی و من
دلبسته به شیرین ترین تلخیِ دنیا ....!!
#نجمه_سادات_قلندری
منطق چشم تو با فلسفه ام هم خوان نیست
قتل عمد و طلب عفو تناقض دارد
#شهرام_علیزاده
شُکوه دارم و شِکوه از این جهان مثلِ
چهل ستون شلوغی که از درون تنهاست
#حسین_مرادی
مثل آذر ماهِ کردستان نبودت سرد بود
کلبهی سرد مرا «شهریورِ» اهواز کن..!
- #کنعان_محمدی
بی تو شهریورِ من نسخه ای از "پاییز" است
سی ویک روز قرار است که ابری باشم...
- انسیه_آرزومندی
حال شاهی بی پسر دارم که شب ها پشت کاخ
رازهای سلطنت را مینویسد روی خاک
#سعید_صاحب_علم
ای دل تو به ادراکِ معمّا نرسی،
در نکتهی زیرکانِ دانا نرسی؛
اینجا ز می و جام بهشتی میساز،
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی
#خیام
باید بخوابم یا بخوابم یا بخوابم
یک عمر مشغولِ همین یک انتخابم!
یک عمر حالم را نفهمیدند و یک روز
من را به کشتن می دهد حال خرابم!
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
#فاضل_نظری