eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است که یک به یک همه یاران من غبار شدند!
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت دست مرا بگیر كه آب از سرم گذشت مانند مرده های متحرك شدم، بیا بی تو تمام زندگیم در عدم گذشت میخواستم كه وقف تو باشم تمام عمر دنیا خلاف آنچه كه میخواستم گذشت دنیا كه هیچ، جرعه آبی كه خورده ام از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت تا كی غروب جمعه ببینم كه مادرم یك گوشه بغض كرده كه این جمعه هم گذشت مولا، شمار درد دلم بینهایت است تعداد درد من به خدا از رقم گذشت حالا برای لحظه ای آرام میشوم ساعات خوب زندگیم در حرم گذشت
دلبرا! من از شراب عشق مخمورم هنوز چون به وصلم وعده دادی، از چه مهجورم هنوز؟
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرن است درین مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست حال این ماهی افتاده به این برکه‌ی خشک حال حبسیه‌نویسی‌است که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بی‌چشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و بی‌بسمل و چاقویی کُند ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست عشق رازی‌است به اندازه‌ی آغوش خدا عشق آن‌گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست ✍
در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش و ز بد مزاجی دل کودک مزاج خویش جان را مگر به مشعلهٔ دل برون برم زین روزهای تیره و شبهای داج خویش
یا تو، یا ... نه، هیچ کس غیر از تو در ذهنم نبود... عشق حتی وقت مُردن بوی ایمان می دهد..!!!
به جز تو قلب خودم را به هیچ کس نسِپردم تو هم غمی به جهانم اضافه کردی و رفتی...
. رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد دل‌شوره‌ی ما بود دل‌آرام جهان شد...
‌ آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بے تـو اے آرام جان یا ساختم یا سوختم
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ببخش! بی‌خبری از تو طاقتم را کشت وگرنه دوست ندارم مزاحمت باشم ━━━━💠🌸💠━━━━
دهخدا تجربه‌ی عشق ندارد، ورنه معنی مرگ و جدایی به یقین هر دو یکی‌ست!
بی حرمتی ست پا نزدن بر بساط عقل وقتی که عشق این همه اصرار میکند...!