eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود صحیفه‌ای که سراسر شعور و شیدایی‌ست حدیث سلسله گیسوی آشنایش بود گرفته بود صبورانه صبر را در بر همیشه آینه مجذوب سجده‌هایش بود حدیث تشنگی و آب را مپرس از او که عهدنامۀ عُشّاق کربلایش بود اگر چه آب روان بود مَهر مادر او چه شد که آینه‌گردان غصه‌هایش بود چگونه لب بگشاید به یک تبسم سبز کسی که حادثه‌ای سرخ پابه‌پایش بود ━━━━💠🌸💠━━━━ (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻 تا آب، خـرابـه، سـایه‌ای دیـد، گریست غم خورد، چهل سال نخندید، گریست یـک عـمـر نــدای العطـش در گـوشش از کـرب‌وبلا هـر آنکه پـرسید، گریست😔
🌱 عشق یعنی تو بمانی و بدانی من نیز به کلاس دگری غیر خودت مردودم
‌‌رفتنش باعثِ مرگم شد و من فهمیدم رشته‌ی عمر فقط دستِ خدا نیست که نیست...
🌱 مرهمی از جنس شعر بر قلب بیمارم بزار تا به شوق دیدنت در هر تپش غوغا کنم
چه صحنه ای بشود یک شب زیارتی و من و ضریح تو و عقده های یک عمرم
رفتی ولی کجا که به دل جا گرفته‌ای دل جای توست گر چه دل از ما گرفته‌ای ای نخل من که برگ و برت شد ز دیگران دانی کز آب دیدۀ من پا گرفته‌ای؟ ترسم به عهد خویش نپایی و بشکنی این دل که از منش به تمنا گرفته‌ای ای روشنی دیده! ببین اشک روشنم تصمیم اگر به دیدن دریا گرفته‌ای بگذار تا ببینمش اکنون که می‌رود ای اشک از چه راه تماشا گرفته‌ای؟ خارم به دل فرو مکن ای گل به نیشخند اکنون که روی سینۀ او جا گرفته‌ای گفتی صبور باش به هجرانم اطهری آخر تو صبر زین دل شیدا گرفته‌ای
نشسته زنگ جدایی به صفحه‌ی دل من شکسته شاخه‌ی امید و خانه خاموش است، تنیده تار سیه، عنکبوت نومیدی فشرده پنجه و با روح من هم‌آغوش است، ‌ میان خانه‌ی ویرانه‌ی جوانی من، به هر طرف نگرم جای پای حرمان است زبان گشوده شکاف شکنجه‌های فراق: در آرزوی کسی سوختن نه آسان است! ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو اگر درپی یک معجزه می‌جویی ره باخبر باش که اعجاز حسین و حسن است 🌴🥀🌴
آن ساعدِ سیمین را در گردنِ ما افکن بر سینه ما بنشین ای جان مَنَت مسکن ۰
بودی علی به درد علی (ع) مبتلا شدی با درد خو گرفته و دار الشفا شدی در کارزار واقعه ی تلخ کربلا از شاهدان غربت خون خدا شدی از حمله ی حرامی و از غارت خیام تا شاهد اسارت آل عبا شدی در بند تب اسیر و در آن بحر سرخ گون تا ناخدای کشتی غرق بلا شدی از کوفه تا به شام،چهل روزِ سیل غم هر ثانیه به درد و غمی مبتلا شدی با خطبه ها و هم قدم زینب علی روشنگر حقایق کرب و بلا شدی خون گریه ها و داغ چهل سال آزگار شد جاودان و بانی این رو ضه ها شدی زین العباد گشته ای از کثرت دعا با گریه هات خامس اهل بکا شدی بودی شهید زنده ی دشت بلا ولی مسموم زهر گشتی و حاجت روا شدی چون مجتبی (ع)و باقر(ع) و صادق(ع) ،امام عشق بی بارگاه و گنبد و صحن و سرا شدی...
پیش مردم ز جفای تو حکایت نکنم همه جا قصهٔ درد تو روایت نکنم دیگر این قصه بی حد و نهایت نکنم خویش را شهرهٔ هر شهر و ولایت نکنم
لعنتی ترین قسمت زندگی اونجاست که شمس لنگرودی میگه: دلخوش نشسته ام که شاید گذر کنی لعنت به شایدی که مهیا نمی‌شود 🍀
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرن است درین مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر یوسف این قافله کنعانی نیست حال این ماهی افتاده به این برکه‌ی خشک حال حبسیه‌نویسی‌ست که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بی‌چشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و بی‌بسمل و چاقویی کُند ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست عشق رازی‌ست به اندازه‌ی آغوش خدا عشق آن گونه که می‌دانم و می‌دانی نیست 🌿
شـانـه‌ات را مثـل یک دیوار میخواهد دلم از نـگاهت جـامِ مِی، بسیار میخواهد دلم تن به تن، آغوش‌درآغوش‌ و لب‌ بر رویِ لب بوسه‌هایی مست‌ و پرتکرار میخواهد دلم دستِ یاری‌بخش‌و گرمایِ‌ حضورت‌ را‌ به جان مثل شخصی مانده در آوار میخواهد دلم غرق عشقت، شب‌به‌شب در دفتر شعرِ خیال واژه‌ی چشم تو و خودکار میخواهد دلم از نگاهت، بوسه‌ات، از چشم‌هایت، از لبت نغمه‌ی سنتور و چنگ و تار میخواهد دلم تند بادم، بیقرار و مست هر سو می‌وزم خواستگاهی مثل شالیزار می‌خواهد دلم خوانش. @Moh3n67625
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مراسم تعزیه ای در عراق کسی که نقش امام حسین عليه السلام رو بازی می کرد آنقدر با احساس ندای«هل من ناصر ینصرنی»سَرداد که تماشاگران و محبان اهل بیت علیهم السلام طاقت نیاوردند💔😭 ما جواب هل من ناصر تو ایم....✋ ح‌س‌ی‌ن 💔
طاق ابروی چو محراب تو از بس زیباست هر که آمد به تماشا به نمازش نرسید...!
طاق ابروی تو در حلقه آهو چشمان سست عهدست ولی سخت کمان افتاده است
من از حکايت عشق تو بس‌کنم؟ هيهات! مگر اجل که ببندد زبان گفتارم
📷خانواده ای که برا شامشون مامور شهرداری محل رو هم دعوت کردن سر میزشون ▪️مگه چقد یه خانواده میشه قشنگ باشن؟
قسمت دوم انیمیشن شهید ابراهیم هادی هم اکنون شبکه 3
کاش میشد روی هر رنگین کمان می نوشتم “مهربان “با من بمان کاش می شد قلب ها آباد بود کینه و غم ها به دست باد بود کاش می شد دل فراموشی نداشت نم نم باران هم آغوشی نداشت کاش می شد کاش های زندگی تا شود در پشت قاب بندگی کاش میشد کاش ها مهمان شوند درمیان غصه ها پنهان شوند کاش می شد آسمان غمگین نبود رد پای کینه ها رنگین نبود
معشوق من از همه نهانست بدان بیرون ز کمان هر گمانست بدان در سینهٔ من چو مه عیانست بدان آمیخته با تنم چو جانست بدان 🌴🥀🌴