تن یخ کرده، آتش را که می بیند چه می خواهد؟
همانی را که می خواهم، ترا وقتی که میبینم....
#محمد_علی_بهمنی
در ره عشق، مسلمان حقیقی آن است
که به زُنّارِ سرِ زلفِ تو ایمان دارد..
[ من، اگر صلاحیت فتوا دادن داشتم: ]
#خواجو
زُنّار: رشته ، ریسمان
آشوب ِجهان و ...
جنگِ دنیا به کنار
بحرانِ ندیدنِ تو را من چه کنم؟
#فرامرز_عرب_عامری
میان شکسته های دلم هنوز پیدایی
تمامِ علت ِ عاشقی و شیدایی
تو رفته ای، میان سکوت مبهم احساس
چه بغضی گرفته مرا، کنارِ تنهایی
برو که دل از من بریده ای، افسوس
گرفته نگاه مرا گریه ای تماشایی
چو دفتری شده ام، خاطرات بی رغبت
دعا کنم که دوباره مرا تو بگشایی؟؟؟
نگاهِ مرا ببین که خیره بر راهت...
به بغض تو باران گرفته است چه شبهایی
بیا دوباره مرا بگشای دلیل لبخندم
که خاطرات مبهم مرا فقط تو معنایی
#علی_جعفری
رج به رج هر بیت را
از روی چشمت ساختم
شعرهایم دستباف
مهربانی های توست ...
#فرامرزعربعامری
🌾
ای دل اگر عاشقی در پی دلدار باش
بر در دل روز و شب منتظر یار باش
دلبر تو جاودان بر در دل حاضر است
روزن دل برگشا حاضر و هشيار باش
نيست کس آگه که يار کی بنمايد جمال
ليک تو باری به نقد ساخته ی کار باش
لشگر خواب آورند بر دل و جانت شکست
شب همه شب همدم ديده ی بيدار باش
گر دل و جان تو را دُر بقا آرزوست
دم مزن و در فنا همدم عطار باش
#عطار
"زمان، به عصمت اين گل، چگونه شك نكند؟
که خارهای فرومايه، هم نشینندش
چه سوگوار بهاری، كه كاكتوس و گوَن
نديم محرم بانوی فرودينندش
به باغبان زمان، ديگر اعتمادی نيست
هزار پيچك سمی، در آستينندش
نفيرِ نفرت و نفرين، به طوطيانى باد
كه نایِ كوكیِ احسنت و آفرينندش
سزاست مرگ بهاری كه بوته بوتۀ خار
نماد سوسن و نسرين و ياسمينندش"
#بهمن_رافعی_بروجنی
سفره ی لطفِ علی تا اینکه برپا می شود
واژه ی احسان و نیکی خوب معنا می شود
در بساط واژه های ذهن خود دنبال عشق
هرچه می گردم فقط نام تو پیدا می شود
چون خدا را میدهم با نام زیبایت قسم
روزهایم با عنایات تو فردا می شود
لطف مولایم همیشه شامل حال من است
تا که گویم یا علی این دل چه شیدا می شود
از فضیلت های حیدر هرچه بنویسم کم است
گوشه چشمی گر نماید قطره دریا می شود
#محسن_زعفرانیه
با یار بیوفا نتوان گفت حال خویش
آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش
من شرح حال خویش ندانم که چیست خود؟
زیرا که یک دمم نگذارد به حال خویش
آنرا که هست طالع ازین کار، گو: بکوش
ما را نبود بخت و گرفتیم فال خویش
ای دل، نگفتمت که: مخواه از لبش مراد؟
دیدی که: چون شکسته شدی از سال خویش؟
ای بیوفا، ز عشق منت گر خبر شود
دانم که شرمسار شوی از فعال خویش
#اوحدی_مراغه_ای
دو خوانش غزل ۹۷ حافظ.m4a
4.42M
غزل شمارهٔ ۹۷
تویی که بر سر خوبان عالمی چون تاج
سزد اگر همه ی دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و ختن
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
بیاض روی تو روشن ترست از رخ روز
سواد زلف تو تاریک تر زظلمت داج
دهان تنگ تو داده به آب خضر حیات
لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
از این مرض به حقیقت شفا نخواهم یافت
که از تو درد دل ای جان نمیرسد به علاج
چرا همیشکنی جان من ز سنگ دلی
دل ضعیف که هست آن به نازکی چو زجاج
لب تو خضر و دهان تو آب حیوان است
قد تو سرو و میان موی و ساق سیمین عاج
فتاد در دل حافظ هوای چون تو شهی
کمینه ذره خاک در تو بودی کاج
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا با گوشِ خود یک دم صدای قلبِ من بشنو؛
تورا خیلی... تورا خیلی... تورا خیلی...
به من گفته است یک مدت از او کمتر خبر گیرم
همین یعنی جدایی... منتها آهسته آهسته!
#محمد_عزیزی
نه ایرادی ندارد! بچگی کن، قهر کن ،اما
قسم بر کودکیهامان که دَه تا دوستت دارم...!
#سمیه_نادرنژاد
بیاکه بی تو جهانم به درد می آید
تو نیستی و فقط «باد سرد می آید»
ببند پنجره ها را ،هوای بی مهریست
به چار فصل ِتنم رنگِ زرد می آید
چقدر رو به تپش های کوچه زل بزنم
به کوچه ای که فقط دوره گرد می آید
سکوت من به تن ِخیس ابرها جاریست
به راه میزنم و رهنورد می آید
صدای حضرت پاییز میرسد مردم
صدای خش خش و بیم ِنبرد می آید
هنوز منتظرم ،در هوای بی برگی
همشیه مرگ به پابوس ِمرد می آید!
#صفیه_قومنجانی
✫▬≼𖣴 ⃟⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ ⃟⃟⃟ 𖣴≽▬✫
🆔
نمیفهمم شبم کِی روز شد، روزم چه پیش آمد
گذشتِ عمر در آغوش تو، آهستهتر بهتر...
#عبدالجبار_کاکایی
🖇💌
گفتی چه کسی؟ در چه خیالی؟ به کجایی؟
بیتاب توأم، محو توأم، خانه خرابم...
#بیدل_دهلوی
بیهوده نگردید به تکرار درین شهر
او طرز نگاهش به خدا شعبه ندارد
#انسیه_آرزومندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پـروردگـارا
شب را بر همه عزیزانمان
سرشـار از آرامش بفـرما
و در پنـاهت حافظشان باش
خــداونـدا کنـارمـان بـاش
قرارمان باش و یارمان باش
شبتون بخیر و سراسر آرامش
یک شب،به پاس صحبت دیرین،خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داری ام
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند،بشتابد به یاری ام
#فریدون_مشیری✨