eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل به دریای نگاهت می زنم ، بی ترس مرگ هرکسی غرقِ تو شد ، انسانِ خوبی می شود ♥️
آتشی بودی و هر وقت تو را می‌دیدم، مثل اسپند، دلم جای خودش بند نبود...!! ♥️
مگو این چشم اشک‌آلود شورش را درآورده است که دلتنگی دمار از روزگار ما درآورده است... ♥️
تو پنهان کن خودت را درمیان نقطه‌ها اما بدان من دوستت دارم، سه‌تا‌نقطه، به این معنا ... ♥️
مثل دریا اگر از خستگی درکن و برگرد به دنیای خودت
آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد حال یوسف را ببینم با کدامین دیده.. ♥️
هر شب دلم برای تو خوابش نمی برد خوابی عمیق در بغلِ یارم آرزوست محمد علی شهیدی
باشد به التماس زلیخا محل نده پس لااقل بگو که چه خاکی به سر کند... ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خجالت کم‌ کن از احساس و راحت ‌کن زبانت‌ را بگو "من دوستت دارم" لطافت دِه کلامَت را ♥️ 🌲
از دیدن رویت دل آیینه فرو ریخت هر شیشه دلی طاقت دیدار ندارد .... ♥️
عشق یعنی خالصانه در تمامِ دفترم لابه لای اسمِ تو یک چند خطی جزوه است... ♥️
بعد یك عمر قناعت دگر آموخته‌ام عشق گنجی ست که افزونی‌اش از انفاق است. ♥️
لطیف و دورگریزی مگر خیال منی؟ ♥️
که گفتت سراپا وفائی؟ غلط گفت؛ جفائی جفائی جف‍ـائی... ♥️
تو‌ مرا زجر دهی، درد دهی، اما من چه کنم؟ با تو مگر غیر محبت دانم...🙃
به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم کمند عقل بگسستم، ز نو دیوانه گردیدم... ♥️
ما که از فکرِ تـو شب خواب نداریم، ولی در بساطِ ‌شب‌مان، چشم تَر از یاد تو هست‌ 💟
صبح من با نفس گرم تو آغاز شود بر تو ای حضرت خورشیدِ دلارام.. سلام 💟
‌‌‌‌‌ "طُ" قدر‌‌ مطلق‌ منی درآغوش "تو" احوالم همیشه مثبت است♥ ‌‌‌‌‌ 💟
گفتم چگونه می‌کُشی و زنده می‌کنی؟ با یک نگاه کُشت و نگاه دگر نکرد...  -
ای خضر! ما که جان به لبیم از دو روز عمر؛ با عمر ماندگار تو دانی و زندگی! -
تو همان چشمه آبی که در آبادی ما شربت ناب تمشک از دهنت می‌ریزد!
صبح می‌خندد و باغ از نفس گرم بهار می‌گشاید مژه و می‌شکند مستی خواب! -
بـا فـلـسـطیـن نسبت دیـریـنه دارد قلــب مـن چون از آن روز که یادم هست در اشغال توست
کاش می‌شد صدای تو را بوسید... -
سنبلت را صبا بر گل مشوش می‌کند هر خم زلفت مرا نعلی در آتش می‌کند باد در وقت سحر می‌آورد بویت به من باد وقتش خوش! که او وقت مرا خوش می‌کند لعل جانبخش لبت دلهای مسکینان به لطف جمع می‌دارد، ولی زلفت مشوش می‌کند دیده تر دامنم تا می‌زند نقشت بر آب خاک کویت را بخون هر شب منقش می‌کند توبه زهد ریایی نیست کار عاشقان ساقیا می، کین فضولی عقل سرکش می‌کند زان شراب ناب بی‌غش ده که اندر صومعه صوفی صافی برای جرعه‌ای غش می‌کند نام و ننگ و صبر و هوش و عقل و دینم شد حجاب تُرک من باز آ که سلمان ترک هر شش می‌کند -
با من امشب خلسهٔ یاد کدامین آشناست؟! - #
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم؟ هیچ یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم -
غرض ز مسجد و می‌خانه‌ام وصال شماست. جز این خیال ندارم، خدا گواه من است. -
نمی آید به چشمم هیچکس غیر از تو... این یعنی، به لطف عشق تمرین میکنم یکتا پرستی را :')   -